دکتر علی شریعتی discussion

731 views
اشعار و نثرهای شاعرانه شهید دکتر علی شریعتی

Comments Showing 1-31 of 31 (31 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Majid (new)

Majid (majid57) | 1 comments روزی از روزها
شبی از شبها
خواهم افتاد و خواهم مرد
اما می خواهم هرچه بیشتر بروم
تا هر چه دورتر بیفتم
تا هرچه دیرتر بیفتم


message 2: by Maria (last edited Jan 21, 2009 05:04AM) (new)

Maria (maria_jabbri) | 11 comments نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
که او یکریز و پی در پی
دم گرم چموش اش را بفشارد
بی هیچ فریادی
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
و بشکاند سکوت مرگبارم را...


message 3: by Maria (new)

Maria (maria_jabbri) | 11 comments ... وخدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ

بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم



message 4: by mahdi (new)

mahdi | 10 comments زن عشق می کارد و کینه درو می کند… دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر… می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی… برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی…در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو…او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی… او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی… او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد… او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی… او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر…. و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد… و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع. قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند…و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد…!


message 5: by Mahsa (new)

Mahsa | 12 comments من نیامده ام که همه را راحت کنم،من آمده ام تا راحت ها را ناراحت کنم مگر من تریاک و هروئینم که همه را راحت کنم.
اگر کسی می خواهد واقعا خدمت کند باید انسان های آرام را نا آرام کند و در میان انسان های منجمد تضاد و درگیری ایجاد کند.به خدا ایجاد کردن شک در میان بعضی از این مردم خدمتی است هزار مرتبه بالا تر از ایجاد یقین.زیرا آن یقینی که اینطور به مردم تلقین شود مانند مواد مخدر است و ارزش ندارد.آنکه بعد از شک و دلهره و اضطراب و درد به وجود می آید ارزش دارد،ایمان بعد از کفر.و آیه ی(کان الناس امة واحده)به یقین حمله می کند....
از متن عرفان برابری آزادی



message 6: by Mahsa (new)

Mahsa | 12 comments با انرژی عشق است که انسان ها تاریخ و انقلاب های بزرگ ساختند.


message 7: by Fateme (last edited Mar 14, 2009 12:35PM) (new)

Fateme | 4 comments آفتاب من غروب نکنی که شاخه ی آفتاب گردانی به جستجوی تو سر برداشته است



message 8: by ye.qaribeh (new)

ye.qaribeh | 31 comments
با لاله که گفت ...

از دیـده به جای اشـک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید

دل خون شد ازاین غصّه که از قصّه عشق
می دیـد که آهنـگ جنـون مـی آیـد

می رفت و دو چشـم انتظارم بر راه
کان عمر که رفته، باز چون می آید؟

با لاله که گفـت حال مـا را که چنین
دل سـوخـته و غرقـه به خون می آید

کوتاه کن این قصه ی جان سوز ای شمع
کز صحـبت تو ، بوی جنون می آید

« دکتر علی شریعتی »
دفتر های سبز



message 9: by siamak (new)

siamak (4siamak) | 1 comments خدايا! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختي مكشان، اضطرابهاي بزرگ، غم هاي ارجمند، و حيرت هاي عظيم به روحم عطا كن. لذت ها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عزيز بر جانم ريز.



message 10: by Maryam (new)

Maryam | 2 comments سال ها پیش دل من به عشق ایمان داشت
تا که آن نغمه ی جان بخش تو از دور شنید
واندر این مزرع آفت زده ی شوم حیات
شاخ امیدی کاشت
چشم بر راه تو بودم که تو کی می آیی
بر سر شاخه ی سرسبز امید دل من
که تو کی می خوانی؟


message 11: by Maryam (new)

Maryam | 2 comments مرا كسی نساخت، خدا ساخت؛ نه آنچنان كه «كسی میخواست»، كه من كسی نداشتم، كسم خدا بود. كس بی كسان. او بود كه مرا ساخت، آنچنان كه خودش خواست، نه از من پرسید و نه از آن «منِ دیگر» م. من یك گل بیصاحب بودم. مرا از روح خود، در آن دمید و بر روی خاك و در زیر آفتاب، تنها رهایم كرد. مرا به خودم واگذاشت. عاق آسمان!


message 12: by Leila (new)

Leila fazlikhani (leila_f83) | 3 comments - زن از ديدگاه دكتر علي شريعتي" زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند ... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر ... مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ... براي ازدواجش در هر سني اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار مي تواني ازدواج كني ... در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني ... او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباش




message 13: by sahar (new)

sahar (tanha_elaheye_donya) | 1 comments هی به این فکر میکنم که ما در اینجا عرق میریزیم و وضعمان این است و انها در انجا عرق میخورند و وضعشان آن ...
نمیدانم مشکل در نوع عرق هاست یا در خوردن و ریختن ما!!!


message 14: by Jalil (new)

Jalil (behzadaryan) | 13 comments همین مرتیکه ی دروغگو چیزی هست که یکسره ازش مطلب مینویسی ایرانیان باز اغوش باز اسلام رو پذیرفتن علی شریعتی بر گور پدرش خندیده ایرانی ها خودشون میخواسنن عربهای سوسک مار خور غارتشون کنند زنانشون رو ببرن تو بازار مدینه بفروشن همه حرفهاش دو جو نمی ارزه همش مغلطه هست


فاطمـــــــه (fateme) ای آزادی!
تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می‌ورزم، بی‌تو زندگی دشوار است، بی‌تو من هم نیستم، هستم، اما من نیستم، یک موجودی خواهم بود توخالی، پوک، سرگردان، بی‌امید، سرد، تلخ، بیزار، بدبین، کینه‌دار، عقده‌دار، بیتاب، بی‌روح، بی‌دل، بی‌روشنی، بی‌شیرینی، بی‌انتظار، بیهوده، منی بی تو یعنی هیچ!

ای آزادی!
من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می‌کشد بیزارم.

ای آزادی!
چه زندان‌ها برایت کشیده‌ام! و چه زندان‌ها خواهم کشید، چه شکنجه‌ها تحمل کرده‌ام، و چه شکنجه‌ها تحمل خواهم کرد. اما خود را به استبداد نخواهم فروخت. من پرورده‌ی آزادی‌ام، استادم علی است، مرد بی‌بیم و بی‌ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مردی که هفتاد سال برای آزادی نالید. با من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی، چه می‌کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟

ای آزادی!
مرغک پر شکسته‌ی زیبای من، کاش می توانستم تو را از چنگ پاسداران وحشت، سازندگان شب و تاریکی و سرما، سازندگان دیوارها و مرزها و زندان‌ها و قلعه‌ها رهایت کنم، کاش قفس‌ات را می‌شکستم و در هوای پاک بی‌ابر بی‌غبار بامدادی پروازت می‌دادم، اما…دست‌های مرا نیز شکسته‌اند، زبانم را بریده‌اند، پاهایم را در غل و زنجیر کرده‌اند و چشمانم را نیز بسته‌اند.

ای آزادی!
مرا با تو سرشته‌اند، تو را در خویش، در آن صمیمی‌ترین و راستین‌ترین من خویش می‌یابم، احساس می‌کنم، عمق طعم تو را هر لحظه در خویش می‌چشم، بوی تو را همواره در فضای خلوت خویش می‌بویم، آوای زنگ‌دار و دل‌انگیزت را که به سایش بال‌های فرشته‌ای در دلِ ستاره‌زیر آسمان شب‌های تابستان کویر می‌ماند، همواره می‌شنوم.

ای آزادی!
آنگاه که خدا کالبدم را ساخت، تو را ای آزادی بجای روح در من دمید، و بدین گونه با تو زنده شدم، با تو دم زدم، با تو به جنبش آمدم، با تو دیدم و گفتم و شنفتم و حس کردم و فهمیدم و اندیشیدم…و تو ای روح گرفتار من! می‌دانی، می‌دانی که در همه‌ی آفرینش چه نیازی دشوارتر و دیوانه‌تر از نیاز کالبدی است به روحش؟ اما … تو را که میر‌غضب‌های استبداد، و فراشان خلافت از من باز گرفتند و مرا به "تنهایی دردمندم" تبعید کردند و به زنجیر بستند، چگونه می‌توانند از یکدیگر بگسلند، که نگاه را از چشم باز نمی‌توانند گرفت و چشم را از نگاهش باز نمی‌توانند گرفت و من ای آزادی! با تو می‌بینم.

ای آزادی!
کاش با تو زندگی می‌کردم، با تو جان می‌دادم، کاش در تو می‌دیدم، در تو دم می‌زدم، در تو می‌خفتم، بیدار می‌شدم، می‌نوشتم، می‌گفتم، حس می‌کردم، بودم.

ای آزادی!
به مهر تو پرورده‌ام، ای آزادی! قامت بلند و آزاد تو، مناره‌ی زیبای معبد من است. ای آزادی! کبوتران آزاد و رنگین تو، دوستان همراز و آشنای من‌اند، کبوتران صلح و آشتی‌اند، پیک‌های همه‌ی مژده‌ها و همه‌ی پیام‌های نوید و امید و نوازش من‌اند.



message 16: by Jalil (new)

Jalil (behzadaryan) | 13 comments زبهر بر و بوم و فرزند خويش// زن و کودک و خرد و پيوند خويش// همه سر به سر تن به کشتن دهيم// از آن به که کشور به دشمن دهيم . فردوسی



message 17: by Jalil (last edited Jan 02, 2010 11:58AM) (new)

Jalil (behzadaryan) | 13 comments یک مشت عرب سوسکمار خور بیابانگرد امدهاند و مارو به نور اسلام روشن کردند علی شریعتی به گور پدرش خندیده علی شریعتی چه طور
و نحوه رفتار اعراب رو با ایرانی ها دیدن حتما اون زمان بوده که نوشته ایرانی ها با اغوش باز اسلام را پذیرفتن وگفتن بیان زنها بچه های مارو ببرید بازار مدینه بفروشیدو ... رو دیدن و این جوری تعریف میکنن ؟؟ جهل و نادانی و ... ... وطن فروشی و عرب پرستی هم حدی داره ... ,... ... اگه راجع به کلام حرفی داره بزنه ولی داستان سازی کرد و توهین ... خود ایشون معترضین توی ؟ ... خود آقای شریعتی هم خیلی واقع بین نبودن ... شده بودن فردوسی اعراب و داستان سرایی و شاهنامه نویسی برای صدر اسلام میکردن ...


message 18: by Jalil (new)

Jalil (behzadaryan) | 13 comments یک مشت عرب سوسکمار خور بیابانگرد امدهاند و مارو به نور اسلام روشن کردند علی شریعتی به گور پدرش خندیده علی شریعتی چه طور
و نحوه رفتار اعراب رو با ایرانی ها دیدن حتما اون زمان بوده که نوشته ایرانی ها با اغوش باز اسلام را پذیرفتن وگفتن بیان زنها بچه های مارو ببرید بازار مدینه بفروشیدو ... رو دیدن و این جوری تعریف میکنن ؟؟ جهل و نادانی و ... ... وطن فروشی و عرب پرستی هم حدی داره ... ,... ... اگه راجع به کلام حرفی داره بزنه ولی داستان سازی کرد و توهین ... خود ایشون معترضین توی ؟ ... خود آقای شریعتی هم خیلی واقع بین نبودن ... شده بودن فردوسی اعراب و داستان سرایی و شاهنامه نویسی برای صدر اسلام میکردن ...


message 19: by Jalil (new)

Jalil (behzadaryan) | 13 comments مکیاول سیاستمدار معروف ایتالیایی سده ۱۶ در کتاب «هنر جنگ» می‌نویسد: «اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن. و اگر فرهنگ او غیر قابل خرده‌گیری بود، تا آنجا که بتوانی از ابزار دروغ استفاده کن و با دروغ آن را از پای در بیاور، چون زمانی که ابزار «راستی» را در دست نداری، دروغگویی بزرگترین عامل پیروزی است». این شیوه اندیشه‌ای را سده‌ها پیش از مکیاول، نخست تازیان و سپس تازی پرستان در ۱۴۰۰ سال گذشته به خوبی (و با پیروزی نسبی) در مورد ایرانیان برای در هم کوبیدن فرهنگ و هویت آنها انجام داده‌اند. امروز شیادان حرفه‌ای با تیترهای «استاد»، «مورخ»، «نویسنده» وارد میدان شده و هر روز از آستین گشاد خود دروغی را خارج کرده و آن را بسوی مردمانی که از همه جا بی‌خبر نگه داشته شده ولی پاک و جستجوگر مانده هدف می‌گیرند. این دروغ‌ها دور و بر چند موضوع کهنه که بارها و بارها ساختگی بودن آنها در کتاب‌ها و نوشتارهای گوناگون ثابت شده می‌گردند: دو خدایی بودن آئین زرتشت، ازدواج با محارم (نزدیکان)، حرمسرای شاهان، یکی دو تا از گفته های شریعتی افسانه بودن وجود زرتشت ، آتش پرستی در آئین زرتشت، یاد دادن عقل و خرد بوسیله اسلام به آئین زرتشت، دوران پیش از اسلام را عهد جهالت نامیدن... و غیره. ما در این سرنامه به خوانندگان ارجمند نشان خواهیم داد که چرا این «دروغ‌های تاریخی» ساخته شدند و چگونه می‌توان با خرد و منطق و با سادگی تمام ساختگی بودن تهمت‌های یاد شده را به نمایش گذاشت و بدمنشی یا سرسپردگی این دروغ پردازان را ثابت نمود.



message 20: by mahdi (new)

mahdi | 10 comments در نهان، به آناني دل ميبنديم که دوستمان ندارند، و در آشکارا
از آناني که دوستمان دارند غافليم. شايد اين است دليل تنهايي ما


message 21: by Leila (new)

Leila fazlikhani (leila_f83) | 3 comments - عشق تنها کار بی چرای عالم است چه آفرینش بدان پایان میگیرد، معشوق من چنان لطیف است که خود را به 0بودن0 نیالوده است که اگر جامه وجود بر تن میکرد نه معشوق من بود


message 22: by Asal (new)

Asal | 1 comments اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری...
علی شریعتی



message 23: by Jalil (new)

Jalil (behzadaryan) | 13 comments مکیاول سیاستمدار معروف ایتالیایی سده ۱۶ در کتاب «هنر جنگ» می‌نویسد: «اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن. و اگر فرهنگ او غیر قابل خرده‌گیری بود، تا آنجا که بتوانی از ابزار دروغ استفاده کن و با دروغ آن را از پای در بیاور، چون زمانی که ابزار «راستی» را در دست نداری، دروغگویی بزرگترین عامل پیروزی است». این شیوه اندیشه‌ای را سده‌ها پیش از مکیاول، نخست تازیان و سپس تازی پرستان در ۱۴۰۰ سال گذشته به خوبی (و با پیروزی نسبی) در مورد ایرانیان برای در هم کوبیدن فرهنگ و هویت آنها انجام داده‌اند. امروز شیادان حرفه‌ای با تیترهای «استاد»، «مورخ»، «نویسنده» وارد میدان شده و هر روز از آستین گشاد خود دروغی را خارج کرده و آن را بسوی مردمانی که از همه جا بی‌خبر نگه داشته شده ولی پاک و جستجوگر مانده هدف می‌گیرند. این دروغ‌ها دور و بر چند موضوع کهنه که بارها و بارها ساختگی بودن آنها در کتاب‌ها و نوشتارهای گوناگون ثابت شده می‌گردند: دو خدایی بودن آئین زرتشت، ازدواج با محارم (نزدیکان)، حرمسرای شاهان، یکی دو تا از گفته های شریعتی افسانه بودن وجود زرتشت ، آتش پرستی در آئین زرتشت، یاد دادن عقل و خرد بوسیله اسلام به آئین زرتشت، دوران پیش از اسلام را عهد جهالت نامیدن... و غیره. ما در این سرنامه به خوانندگان ارجمند نشان خواهیم داد که چرا این «دروغ‌های تاریخی» ساخته شدند و چگونه می‌توان با خرد و منطق و با سادگی تمام ساختگی بودن تهمت‌های یاد شده را به نمایش گذاشت و بدمنشی یا سرسپردگی این دروغ پردازان را ثابت نمود.




message 24: by Darioush (new)

Darioush | 4 comments در همه جای دنیا هم عرق میریزند ، هم عرق میخورند . حتی در خیلی جاهای دنیا آنها که عرق میرزند عرق هم میخورند ، اما فرق است بین عرق خوردن این و عرق خوردن آن.....


message 25: by Darioush (new)

Darioush | 4 comments در همه جای دنیا هم عرق میریزند ، هم عرق میخورند . حتی در خیلی جاهای دنیا آنها که عرق میرزند عرق هم میخورند ، اما فرق است بین عرق خوردن این و عرق خوردن آن.....


message 26: by Darioush (new)

Darioush | 4 comments آقا بهزاد عزیز ، اول اینکه سعی کن با ادب باشی در مورد هرکس که میخواهی اظهار نظر کنی ، دوم اینکه اصلا بلد نبودی کتابهای شریعتی رو بخونی ، جسته و گریخته کتابهاشو خوندی و هنوز نمیدونی کتابهای شریعتی سلسله وار هستند و بنوعی با هم پیوستگی دارند و همیشه توصیه شده که کتابهای شریعتی رو به ترتیب خاصی خوانده شود ؛ اگر ترتیب خواندن کتابها را رعایت میکردی در مورد اظهارات شریعتی در مورد زرتشت و شاهان ایرانی و شاه عباس و ... اینطوری قضاوت نمیکردی ، هر دینی در زمان خودش رسالت خودش رو داشته بر اساس شرایط زمان و مکان ، اگر در مورد سایر پیامبران هم مطالعه کنی ، به منطق رسالت پیامبران پی خواهی برد


message 27: by Nasibeh (new)

Nasibeh - خداوندا
اگر روزی بشر گردی
ز حالم باخبر گردی ،
پشیمان می شوی از قصه ی خلقت
از این بودن ، از این بدعت
خداوندا
نمی دانی که انسان بودن
و ماندن چه دشوار است
چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است...
دکتر شریعتی


message 28: by ye.qaribeh (new)

ye.qaribeh | 31 comments اگه اشتباه نکنم این مطلب (پیام شماره ی 31) نوشته ی "کارو" باشه، نه دکتر شریعتی


message 29: by Nasibeh (new)

Nasibeh - ولی من شنیده بودم که برای دکتر شریعتی ست اگر اشتباه کردم معذرت می خوام


message 30: by ye.qaribeh (new)

ye.qaribeh | 31 comments برای من هم پیامک های حاوی همین شعر که زیرش نام دکتر شریعتی بود ارسال شده ولی توی این صفحه می تونید متن کاملش رو ببینید.
http://www.avayeazad.com/karo/kofrnam...
البته متأسفانه این وبسایت هم مثل خیلی از وبسایت های مفید دیگه ف.یلت.ر شده


message 31: by Maryam (new)

Maryam (maryamj) | 1 comments mahdi wrote: "زن عشق می کارد و کینه درو می کند… دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر… می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی… برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است..."

kheili matlabe khub o be jAE bud.... faghat man ino ghablan jAE nakhunde budam mishe begid tu kodum ketAbe Dr.Shariati bude? plz


back to top