غزل معاصر discussion

74 views
حامد عسکری

Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Hadi (new)

Hadi | 90 comments Mod
هر بار خواست چای بریزد نمانده ای

رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای


تنها دلش خوش است به اینکه یکی دوبار

با واسطه سلام برایش رسانده ای


حالا صدای او به خودش هم نمی رسد

از بس که بغض توی گلویش چپانده ای


دیدم دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست

گفتند باز روسری ات را تکانده ای


می رقصی و برات مهم نیست مرگشان

مشتی نهنگ را که به ساحل کشانده ای




message 2: by yekta (new)

yekta (yak4453) | 1 comments hamed e aziz hamishe ghame ajibi dar ghazal hashe, makhsusan agar ba lahje garme khodesh beshnavid ghazal haa ro ...


message 3: by zst (new)

zst taheri (zsadattaheri) | 55 comments ممنوووووووووووووون عالی بود



back to top