شعر سـپـيـد discussion

40 views
جنایت معشوق

Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Afsane (new)

Afsane (lady_sos_2005yahoocom) | 3 comments یک سال و هفت ماه و سیزده روز را با خیال جنایتهای روزانه ات مرور می کنم
موهایت را به باد میدهی و من می میرم
با غریبه حرف می زنی و من می میرم
با دیگران جمع می خندی و من می میرم
کنار من مینشینی و سکوت می کنی و من می میرم
چشمهایت را در چشم من می بندی و من می میرم
روزها کنارم و مرا به مرگ بسته ای شبانه ها به خواب من می آیی و من می میرم
قاتل زنجیره ای من شده ای و من یک سال و هفتماه و سیزده روز است که بیصدا می میرم و پلیس هنوز بیخبر مانده و سر نمیرسد هرچه این کلاغ بر سردرخانه ام هرروز خبر را جار می زند!!!!
کلاغ خبر دارد و من می میرم!!!....
افسان+ه


message 2: by Bita (new)

Bita | 8 comments مرسی افسانه جان
معرکه بود


message 3: by Hadi (new)

Hadi Sedaghat | 2 comments عالی بود
عالی


message 4: by Komail (new)

Komail (komailk) | 7 comments در اتفاق حضوری که سرد بود
چون بودن تو
و درک پنجره
که آشتی میکرد با پروازم به سوی سقوط
هنوز نگاه تو جاری بود،
همان که مجال نبودنت را نداد به من هرگز!
و مجال نبودنم را حتی!!
نبودی و در من چو سرو بالا رفتی که
" یک سال و هفت ماه وسیزده روز" که نه
از ابتدای بودنم تا اکنون هر روز " من می میرم"


message 5: by Shima (new)

Shima | 10 comments بسيار زيبا بود..
عالى..


back to top