جورجو آگامبن» فيلسوف معاصر ايتاليايي، در كتاب «همبودگي و آينده» ميكوشد مباني هستيشناسي جمعگرايي را براي جامعهاي كه تحت سيطره ليبراليسم فردگراست، در قالب قطعاتي نيمهشاعرانه طرح كند. اين كتاب بهزودي از سوي انتشارات ققنوس منتشر ميشود._ فؤاد جراحباشي، مترجم اين اثر، در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين اثر را در حوزه فلسفه سياسي برشمرد و گفت: اين كتاب در سال 1990 منتشر شد و سه سال بعد «مايكل هارت» آن را به انگليسي برگرداند. ترجمه فارسي اين كتاب نيز از روي نسخه انگليسي صورت گرفته است.
وي درباره اين كتاب گفت: آگامبن ميكوشد در شرايطي كه ليبراليسم فردگرا بر جامعه حاكم است، طرحي براي مباني هستيشناسي «همبودگي» و جمعگرايي بريزد. وي برداشتي از با هم بودن را وراي فردگرايي كه امروزه به طور عام تقديس ميشود، مطرح ميكند.
جراحباشي درباره عقايد آگامبن گفت: ميتوان به نوعي او را متعلق به جريان چپ دانست، اما پايههاي فكري اين فيلسوف در گرايش چپ سنتي متأثر از احزاب كمونيست اروپايي ريشه ندارد و با آن متفاوت است. به طور كلي، حزب كمونيست ايتاليا نسبت به ساير احزاب كمونيست اروپا استقلال بيشتري داشت، اما باز هم نميتوان آگامبن را كاملا متعلق به اين جريان كشورش دانست.
وي افزود: او به لحاظ نظري به فيلسوفاني چون هايدگر وصل است و بر اساس آن يك چپي خاص بدون گرايشهاي نهادگرايي محسوب ميشود.
جراحباشي ايجاز را يكي از ويژگيهاي متن اين نوشتار برشمرد و گفت: اين كتاب از قطعاتي كوتاه تشكيل شده كه از زباني نيمهشاعرانه برخوردارند. بنابراين ميتوان آن را به نوعي اثر ادبي نيز به شمار آورد. شرح كوتاهي از موضوع كتاب كه به آن اشاره كردم، از لابهلاي اين قطعات قابل فهم است و خواننده به طور مستقيم با اين مفاهيم روبهرو نخواهد شد.
وي در پايان گفت: نويسنده با بهرهگيري از ارجاعات مختلف از فلسفه و زبانشناسي قرون وسطي، از انديشههاي ارسطو تا منطق مدرن، در پي تبيين نظراتش است.
فؤاد جراحباشي، مترجم اين اثر، در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين اثر را در حوزه فلسفه سياسي برشمرد و گفت: اين كتاب در سال 1990 منتشر شد و سه سال بعد «مايكل هارت» آن را به انگليسي برگرداند. ترجمه فارسي اين كتاب نيز از روي نسخه انگليسي صورت گرفته است.
وي درباره اين كتاب گفت: آگامبن ميكوشد در شرايطي كه ليبراليسم فردگرا بر جامعه حاكم است، طرحي براي مباني هستيشناسي «همبودگي» و جمعگرايي بريزد. وي برداشتي از با هم بودن را وراي فردگرايي كه امروزه به طور عام تقديس ميشود، مطرح ميكند.
جراحباشي درباره عقايد آگامبن گفت: ميتوان به نوعي او را متعلق به جريان چپ دانست، اما پايههاي فكري اين فيلسوف در گرايش چپ سنتي متأثر از احزاب كمونيست اروپايي ريشه ندارد و با آن متفاوت است. به طور كلي، حزب كمونيست ايتاليا نسبت به ساير احزاب كمونيست اروپا استقلال بيشتري داشت، اما باز هم نميتوان آگامبن را كاملا متعلق به اين جريان كشورش دانست.
وي افزود: او به لحاظ نظري به فيلسوفاني چون هايدگر وصل است و بر اساس آن يك چپي خاص بدون گرايشهاي نهادگرايي محسوب ميشود.
جراحباشي ايجاز را يكي از ويژگيهاي متن اين نوشتار برشمرد و گفت: اين كتاب از قطعاتي كوتاه تشكيل شده كه از زباني نيمهشاعرانه برخوردارند. بنابراين ميتوان آن را به نوعي اثر ادبي نيز به شمار آورد. شرح كوتاهي از موضوع كتاب كه به آن اشاره كردم، از لابهلاي اين قطعات قابل فهم است و خواننده به طور مستقيم با اين مفاهيم روبهرو نخواهد شد.
وي در پايان گفت: نويسنده با بهرهگيري از ارجاعات مختلف از فلسفه و زبانشناسي قرون وسطي، از انديشههاي ارسطو تا منطق مدرن، در پي تبيين نظراتش است.
كتاب «همبودگي و آينده» هفته آينده از سوي انتشارات ققنوس منتشر ميشود.
http://www.ibna.ir/vdcftcdv.w6dt0agii...