دکتر علی شریعتی discussion

29 views
هنوز به شریعتی محتاجیم

Comments Showing 1-8 of 8 (8 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by فرشته (new)

فرشته Lili خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان !
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !
آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح !
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر !
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر !
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !


قیصر امین پور




message 3: by فرشته (last edited Jun 28, 2008 03:55AM) (new)

فرشته Lili شايد خيلي از روشنفکران بر اين عقيده هستند که پرسش از شريعتي يعني پرسش درباره شريعتي يا موضوعيت داشتن شريعتي به عنوان يک پرسش عصري و نسلي ديگر تمام شده است. چون هم عصر آن پايان يافته است و هم نسل آن. ديگر دغدغه ايدئولوژيک عصر او را ندارند. اما واقعيت چيزي غير از اين ادعا را نشان مي دهد. حداقل کساني که با ناشراني در ارتباطند که کتاب هايي در زمينه روشنفکري ديني منتشر مي کنند به خصوص ناشراني که در نمايشگاه کتاب تهران امسال حضور داشتند، مي ديدند که چگونه جوانان 18 تا 25 ساله خواهان کتاب هاي شريعتي بودند.

نگارنده خود در چندين مورد با چنين مساله يي رودررو مواجه شدم و البته تعجب من و دوستان و حتي ناشران را برمي انگيخت که اين اقبال و اين رويکرد تازه چه معنايي دارد؟ البته در نگاه اول اين زنگ خطري براي فرآيند توليد فکر و انديشه و جريان روشنفکري ارزيابي مي شود که چرا اينقدر نگاه به گذشته است يا در جامعه يي که دموکراسي تکوين نيافته اين معناي بدي مي دهد. آيا دوباره چالش و مناظره درباره شريعتي با شدت آغاز مي شود ؟ آيا رجوع به شريعتي ناشي از پرسش ابهام آميز درباره او يا رمز آميز بودن آن است، چرا که خيلي ها به سراغ شريعتي رفتند، اما ابهام آنها فزوني يافت و البته پرسش هاي ديني تازه يي براي آنها طرح شد که سازنده بود؛ تلقي از مذهب، ايدئولوژيک کردن دين، نگاه او به سير فکر و انديشه و تاريخ ديني شيعه و...

به هر حال رجوع به شريعتي در دوره پيش از انقلاب و معلمي او براي انقلاب چه سنخيتي با رجوع تازه به او دارد؟ در حالي که عصر انقلاب پايان يافته تلقي مي شود آيا مي توان ارتباطي بين گفتمان چپ مذهبي و چپ غيرمذهبي دوره شريعتي با گفتمان غالب ليبرال و نيمه ليبرال عصر کنوني يافت که موجب شود شريعتي با گفتمان چپ را با شريعتي گفتمان ليبرال به هم نزديک کند؛ نزديک تا حدي که به بازتوليد فکر ديني شريعتي منجر شود. يا اينکه اين فرضيه همچنان خودنمايي مي کند که گفتمان غالب در ادبيات سياسي و فکري جامعه ما همان ادبيات چپ و پوپوليسم چپ گرايانه جديد است.

اما آيا آنچه درون جامعه در حال مصرفي ايران مي توان به آشکار ديد، سبک زندگي غيرچپ روانه يي را به ما نمي نماياند؟مصرف گرايي که ويژه جوامع مدرن و ليبرال و موجب استحکام و دوام ساختار اقتصادي کنوني دنياست و کشور ما نيز نمي تواند وصله يي جدا باشد در درون ساخت مذهبي خود که هويت تاريخي هم دارد، چه الزامي و چه رويکردي را از نوع نگاه شريعتي مي تواند بپذيرد؟يا اينکه اين رجوع در حد همان پرسش است که پرسيده شود و از شريعتي بشنوند و بگذرند. يا نه تحولي غيرقابل پيش بيني که شريعتي مي تواند حداقل سهمي در آن داشته باشد ممکن است به وقوع بپيوندد؟

به هر حال شريعتي آنچنان دارد مساله مي شود که پس از گذشت 30 سال از درگذشت او درباره چاپ کتاب هاي شريعتي و حق تاليف آنها اختلافات بين ناشران و خانواده شريعتي در حال بروز است و به زودي اين اختلاف وارد عرصه عمومي خواهد شد. اين اختلاف البته ماهيت مالي دارد، چون ظاهراً پس از گذشت 30 سال ناشران مي توانند بدون اجازه وراث اقدام به چاپ کتاب کنند و حق التاليفي هم پرداخت نکنند.

اما در پس زمينه اين مساله مالي مي توان همان رويکرد تازه خوانندگان پرتعداد کتاب هاي شريعتي را ديد. جالب است ناشري درصدد است کتاب هاي شريعتي را با حروفچيني دوباره و گرافيک تازه که منطبق بر ذائقه مصرف کننده دوره پساچپ باشد، آماده کرده و روانه بازار نشر کند.
بنابراين مي توان انتظار داشت که چاپ اين کتاب ها با کاغذ کاهي و مقواي کاهي تر و طرح جلدهاي مختص آن دوره و چاپ هاي سربي با کليشه هايي از عکس هاي شريعتي متوقف شود. بنابراين کتاب هاي شريعتي روشنفکر مذهبي و انقلابي و يکي از مهم ترين پايه گذاران ايدئولوژي ديني در ايران که محتواي اغلب آنها انسان را در فضاي مکتبي آرمان خواه قرار مي داد که رسالت آن بر افروخته شدن و برافروخته کردن و دگرگوني انقلابي بود در بسته بندي شيک و عکس هاي شيک تر از شريعتي عرضه مي شود.

محمدحسن علیپور


message 4: by فرشته (new)

فرشته Lili اما آيا خواننده امروز از شريعتي همان تلقي خواننده ديروز را از نوشته ها و فضايي که شريعتي در آن قرار داشت، خواهد داشت؟شريعتي در فضاي صداي شريعتي قرار داشت. آنچه نوشته هاي شريعتي است همان صدا و سخنراني هاي پرشور شريعتي است. شور يک روشنفکر در فضاي گفتماني چپ، گفتمان انقلاب و گفتمان دگرگوني بنيادي. اما خواننده امروز شريعتي آيا مي تواند همان فضاي سخنراني را براي خود بازتوليد کند يا فضاي پيشاانقلاب را؟ شايد خواننده امروز شريعتي به سراغ شريعتي مي رود نه براي نسخه پيچي. شايد هم برود براي نسخه پيچي.

نمي توان داوري دقيقي کرد. چون جوان 18 تا 25 ساله اگرچه در سن بلوغ عقلي است اما در اوج هيجان و احساس هم هست. شريعتي همواره به عنوان يکي از نمادهاي سرپاي روشنفکري ديني مطرح بوده که بي شک بخشي مهم از تاريخ روشنفکري ديني در قرق او بوده است اما طي سال هاي اخير در کنار شريعتي جامعه شناس و البته متنفر از فلسفه، رويکرد به روشنفکري ديني و فلسفي انديشي دکتر سروش به عنوان ديگر نماد برجسته روشنفکري ديني تاثيرگذار و جريان ساز بيشتر شده است. اين رويکرد را مي توان در فروش آثار و نوشته هاي وي حتي در نمايشگاه کتاب امسال ديد.

اگرچه سروش انقلاب ساز نبود، اما در عرصه نوانديشي و کلام ديني و فلسفه چالش هاي تازه يي را که حتي شريعتي درباره آنها نظرسازي و نظريه پردازي کرده بود، به وجود آورد بنابراين روشنفکري ديني در دوره بعد توانست تا حدودي نگاه عقلاني و نقادي ديني را جايگزين نگاه هيجاني و اسطوره يي ديني کند و از اين راه تا حدودي به بازسازي فکر ديني هم بپردازد. به خصوص که اين نگاه هم نگاهي درون ديني و هم نگاهي برون ديني توام با فلسفه و کلام را با خود به همراه داشته است و البته خوشايند پاره يي از روشنفکران ديني هم نيست. آنها ترجيح مي دهند از شريعتي و از درون دين کاوش کنند و از نگاه خود از او حاشيه زدايي و پالايش فکري کنند



message 5: by M.H.R (new)

M.H.R (mhrr) | 56 comments Mod
خيلي ممنون
نوشته آخر يعني كامنت شماره چهار از كي بود؟ از محمد حسن عليپور؟


message 6: by فرشته (new)

فرشته Lili بله اون هم از ایشون بود


message 7: by M.H.R (last edited Jun 28, 2008 12:40PM) (new)

M.H.R (mhrr) | 56 comments Mod
خيلي ممنون از اين كه اين نوشته ها را از آقاي عليپور اين جا گذاشتيد

راستش من هم خودم يكي از همون كساني بودم كه توي نمايشگاه كتاب دنبال كتاب هاي شريعتي مي‌گشتم

اگرچه من در سطحي نيستم كه بخوام در مورد دكتر شريعتي و علل گرايش جوانان به كتاب هاي ايشون نظر بدم، اما فكر مي‌كنم بد نباشه كه چند نكته را اين جا بگم

راستش به نظر من دليل عمده گرايش جوانان، مخصوصاً بين سنين 18 تا 25 سال، به كتاب هاي شريعتي وجود يك خلأ فكري بزرگ توي جامعه حال حاضر ماست. در واقع اگرچه روشنفكراني مثل سروش و كديور و ملكيان سعي كردند كه توي جامعه ما اين خلأ فكري را پر كنند و با وجود تلاش هاي زيادشون، و با وجود اقبال بخشي از مردم به كتاب هاي اين روشنفكران، به نظر مياد كه خيلي موفق نبودند.

كه البته اين هم دلايلي داره، كه به نظر من از جمله اين دلايل اين هستش كه در حال حاضر و به ظاهر از شخصي مثل شريعتي و نوشته هايش حمايت ميشه و حتي گاهاً حرف هاي ايشون در رسانه ها و به خصوص تلويزيون پخش ميشه كه اين مسئله خود باعث ميشه كه شريعتي در ميان ساير مردم بيشتر از ساير روشنفكران زنده حال حاضر شناخته شده باشه.

علاوه بر اين، مزاحمت ها و گاهاً توهين ها و تخريب هايي كه در حال حاضر براي روشنكفران وجود داره و گاهاً ملحد يا معاند دين خوانده مي شوند، و علاوه بر اون مزاحمت براي نشر آثار و يا سخنراني آن ها باعث شده كه اين تفكرات روشنفكران حال حاضر نسبت به شخصي مثل شريعتي مغفول بمانند و كمتر از اقبال عمومي مردم برخوردار باشند.

در واقع من قصد ندارم كه با سواد كم خودم به شرايط روشنفكري ديني در حال و گذشته بپردازم و اميدارم كه دوستان نيز من را به خاطر اين پر حرفي ها ببخشند

اما قصدم از بيان حرف هاي بالا اين بود كه نوشته و سخنان شريعتي در شرايطي كاملاً متفاوت با شرايط حال حاضر ثبت شده است. با وجود احترام بسيار زيادي كه براي نوشته هاي دكتر قائلم، و با وجود اين كه بسياري نوشته هاي ايشان براي بنده نيز در حال حاضر زنده است، با اين حال اين حرف ها و نوشته ها بيشتر از سي سال پيش گفته و نوشته شده و طبيعي هم هستش كه بيشتر اون ها متناسب با شرايط اون موقع باشه.

در واقع ميخوام بگم كه روي كتاب هاي شريعتي به عنوان يك روشنفكر ديني توقف نكنيم و به نوشته و سخنراني هاي ساير روشنفكران ديني كه نظراتشون بيشتر متناسب با زمان هست هم بپردازيم و حتي توجه بيشتري نشون بديم و ديگران را نيز به شنيدن و خواندن سخنراني ها و نوشته هاي روشنفكران ديني حال حاضر تشويق كنيم، چرا كه نوشته هاي دكتر شريعتي براي 30 سال پيش و متناسب با آن زمان هست و طبيعي هستش كه نظرات روشنفكران حال حاضر بيشتر متناسب با حال حاضر باشد و در نتيجه به پر شدن خلأ فكري موجود در جامعه و شرايط فكري كمك بيشتري بكند

البته آثار بزرگ دكتر شريعتي بزرگ است و بزرگ خواهد ماند و زنده بودن اثر بر بنده نيز بارها ثابت شده

ببخشيد اگر با نظرات غير علمي و غير كارشناسي خودم وقتتون را گرفتم، ولي به هر حال احساس كردم كه بد نيست اگه نظراتم را با شما هم در ميون بگذارم


message 8: by hamid (new)

hamid | 2 comments با یاد دکتر علی شریعتی


گُزين شدند و سوار گزيده را كشتند
سيه بپوش برادر، سپيده را كشتند
حراميان همه شب را به حيله كوشيدند
چراغ قافله را با سحر خموشيدند
شكوه جلوه عمر دوباره را بردند
چو ابر تيرة فروغ ستاره را بردند
***
به ترك چشمه در آغاز شب روانه شديم
دو رودخانه برادر، دو رودخانه شديم
دو رودخانه روان تا كران ساحل دور
يكي به بستر ظلمت، يكي به بستر نور
دو رودخانه برادر، عظيم و پهناور
دو رودخانه برادر، رقيب يكديگر
يكي به هيأت هابليان رهرو خوش
يكي به هيأت قابليان، برادر كش
يكي صبور در آتش، چنانكه ابراهيم
يكي عنود نه،‌ نمرود كينه ور، دژخيم
يكي ضلال يهودا، ظلوم گرگ آئين
يكي مَلوم حسودان، چنانكه بنيامين
يك ز نيل به يك عشوه كاروان رانده
يكي به نيل به صد حيله مضطرب مانده
يكي چنانكه محمد، عروج فرموده
يكي چنانكه ابوجهل بوده تا بوده
يكي علي، گهر آفرينش ازلي
يكي معاويه خصم خدا و خصم علي
يكي حسين كه ميراث دار ابراهيم
يكي چنانكه، چه گويم، يزيد يا دژخيم
پيام خط مرا نانوشته مي خواني
دو رودخانه برادر چنانكه مي داني
دو رودخانه برادر كه روشن و تاريست
دو رودخانه برادر كه تا ابد جاريست
يكي به جلوه طاغوت، رو سيه، ننگين
يكي به خون نجيب شريعتي رنگين
***
گزين شدند و سوار گزيده را كشتند
سيه بپوش برادر سپيده را كشتند
مگر ز قافله بوي جنون نمي شنوي
ز رودخانه مگر بوي خون نمي شنوي
سيه بپوش برادر كه از پدر مانديم
دليل رفت و يتيمانه از سفر مانديم
شب سياه چه گويم كه ماه گم كرديم
سيه بپوش برادر كه راه گم كرديم
سيه بپوش كه رسم « شريعتي» با ماست
سيه بپوش كه خصم شريعتي با ماست
چه ساده دل كه دل خويش با گمان داديم
حرامزادةي طاغوت را امان داديم
بيا بنام شهيدان ره، بكار شويم
كفن بپوش كه با يكدگر سوار شويم


استاد علی معلم دامغاني


back to top