فلسفه discussion
شوپنهاور
date
newest »
newest »
message 1:
by
elham
(new)
Aug 01, 2010 10:56PM
در صورتی که فلسفه شوپنهاور را مطالعه کرده اید چه چیز فلسفه اش شما را مجذوب خود کرد ودر زندگی تان تاثیر گدار بود؟
reply
|
flag
توجه به هنر در فلسفه شوپنهاور، جايگاه رفيعي دارد. زيرا هنر را، امكاني جهت تجربهاي زيباشناسانه به دور از ميل و غرض مييابد و در اثر بيمانندش (جهان همچون اراده و تصور) به نحوي جامع به تبيين نظريات خود درباره هنر ميپردازد.
بشخصه از نگاه شوپنهاور به جهان خوشم میاد, اینکه می گه جهان جایی نیست که ما بخوایم چنین و چنان باشه و بی پروا به جنبه هایی از هستی(رنج, مرگ,درد) می پردازه که نزد فیلسوف های دیگه انکار شده.
شوپنهاور فیلسوف بزرگ قرن نوزدهم آلمانی نه به روح معتقد است نه به ماده بلکه به جهان موجود علاقه دارد، او بیشتر فلاسفه را مورد تمسخر قرار میدهد و میگوید فلسفه نباید با جملات پیچیده آمیخته گردد، زیرا که همه مردم باید به فلسفه آگاهی کامل داشته باشند. «کار انسان نباید تفکر درباره آن پدیدههایی باشد که تاکنون کسی به آنها پی نبردهاست، بلکه باید اندیشیدن به آن واقعیاتی باشد که در برابر دیدگان همه قرار دارد، ولی کسی به آنها نپرداختهاست.»شوپنهاور کتاب داره به نام :
جهان همچون اراده و تصور: آرتور شوپنهاور، رضا ولی یاری (مترجم)، ناشر: نشر مرکز
این کتاب اینطور شروع میشه:«جهان تصور من است».این کتاب را به سمفونیای در چهارموومان تشبیه میکنند. هرکدام از آنها دارای فضای خاص خود است. این کتاب با بحثی انتزاعی در باب نسبت ما با جهانی که تجربهاش میکنیم «آن گونه که که آن را به خود باز مینماییم»آغاز میشود. دربخش دوم به این که واقعیتی ژرف تر از جهانی که علم توصیفش میکند اشاره میکند: زمانی که میتوانیم به این جهان (جهان همچون اراده) نظری اجمالی بیندازیم که حرکات جسمانی ناشی از ارادهٔ خود را در نظر آوریم. بخش سوم بحثی است خوش بینانه در باب هنر. در این جا شوپنهاوئر ادعا میکند که هنر میتواند گریز گاهی باشد از شر ارادهٔ بی امان و در عین حال از ابعاد واقعیت ژرف تر(جهان همچون اراده) پرده بردارد. بدبینی تیره ناکی بخش چهارم را فرا گرفته. در این بخش شوپنهاور شرح میدهد که چرا ما به موجب سرشت خویش محکوم به رنج کشیدنیم. با این همه اگر حاضر شویم زاهدانه روزگار بگذرانیم و از امیال خویش دست بشوییم باری کور سوی امیدی هست.
خیلی روشن و ساده به زبانی که برای همه قابل درک است نه مثل بعضی فلاسفه که درکشان دشوار است،به سوالاتی که برای هرکس در زندگی پیش میاید پاسخ میدهد مانند عشق،رابطه جهان با ما و ...به شخصه از خواندن کتابهایش هر چند بار که باشد سیر نمیشوم
به نظر من فلسفه عمیقی داره که به راحتی ام قابل درکه چون محدود به یک زمان خاصی نمیشهاما زیاد از فلسفش خوشم نمیاد.چون مثل اکثر فیلسوفا قدرت انسانی رو بی معنی میدونن. من با این عقیده کاملا مخالفم.
با توجه به زندگی شخصیش عقایدش خیلی تنده
:(


