داستان كوتاه discussion
نوشته هاي كوتاه
>
مافیا!
date
newest »


کلا زندگی ما همش از این مافیا بازیاست دیگه نه اینکه آدمیزاد تنوع طلبه به خاطر همین دایره ی مافیا بازیشم وسیعه حالا چه نیازی هست بفهمیم تو کدوم عضویت داریم همینطور همه کاره و هیچ کاره بودن خوبه دیگه مگه نه؟

راستی یک چیزی
تنبل ها نه طنیل ها
می دونم که تو ظرفیت نقد پذیری رو داری
ما که یک چیز ساده گفتیم
دوستان چیز دیگه ای تعبیر کردن
راستی در مورد نوشته ات
همه ما ناخود آگاه توی یک دار و دسته ای قرار می گیریم
اما بودن توی این دار و دسته ها خیلی چیزا یاد میگیریم
من خودم که خیلی یاد گرفتم
دار و دسته ی مخربها را از قلم انداختی

کلا زندگی ما همش از این مافیا بازیاست دیگه نه اینکه آدمیزاد تنوع طلبه به خاطر همین دایره ی مافیا بازیشم وسیعه حالا چه نیازی هست بفهمیم تو کدوم عضویت داریم همینطور همه کاره و هیچ..."
والا ما نرفتیم، ما رو بردن انگاری

راستی یک چیزی
تنبل ها نه طنیل ها
می دونم که تو ظرفیت نقد پذیری رو داری
ما که یک چیز ساده گفتیم
ذوستان چیز دیگه ای تعبیر کردن
راستی در مورد نوشته ات
همه ما ناخود آگاه توی یک ..."
البته واژه نقد به چیزی دیگر اشاره دارد ولی سپاسگزارم. تصحیح کردم

...
متاسفانه فرهنگ حاکم و حراف بر جامعه ما تنها زمانی بهت جایگاه درستت رو عرضه می کنه که از همه پرزورتر باشی
یک کم دیگر گذشت، ما را گذاشتند برویم ساز یاد بگیریم. باز هم اولش بازی گوشی می کردم، پدر و مادرمان هی تشر می زدند که:«رفتی تو دار و دسته الکی خوش ها!» نشستیم مثل بچه آدم تمرین کردیم، بچه های فامیل گفتند:«رفتی تو دار و دسته پیرمردها!»
یک کم دیگر گذشت رفتم دانشگاه. به خودم گفتم بنشینم مثل بچه آدم درسم را بخوانم. خواندیم و نمره گرفتیم، بچه ها گفتند:«رفتی تو دار و دسته ...یه مال ها!» نخواندیم با بدبختی و ده، یازده پاس کردیم، استادها گفتنتد:«رفتی تو دار و دسته علاف ها!» ما که آخرش هم نفهمیدیم در کدام مافیای داخلی عضویت داریم!؟