داستان زندگی من
discussion
خاطره
date
newest »
newest »
message 1:
by
Forouzandeh
(new)
May 27, 2010 01:19PM
در هنگام ترجمه این کتاب ، تازه به شهری جدید و ناآشنا نقل مکان کرده بودیم و پسر هشت- نه ماهه ام تنها مونسم در خانه بود . با همه عشقی که به او داشتم حین ترجمه ، گاه وحشت می کردم. تصور می کردم که ارتباط برقرار کردن با کودک کم سالی که نه می بیند و نه می شنود و نه صحبت می کند ، چه کار دشوار وخطیری است.باز شدن درهای جهان خارج به روی هلن کلر ، باعث شادی عمیقی در من شد. امیدوارم از این ترجمه مختصر از پویایی آدمی لذت ببرید.
reply
|
flag
all discussions on this book
|
post a new topic
