عاشقانه هاي پاك- Pure Love discussion
جملات عاشقانه
>
ماسه و كف دريا
date
newest »
newest »
دستهايم را روزي پر از مه كردمدستم را كه باز كردم مه تبديل به كرم شده بود
دستم را بستم و دوباره كه باز كردم گنجشكي در ان بود
براي بار سوم دستم را بستم وباز كه كردم در كف دستم مردي با چهره اي غمگين به بالا نگاه مي كرد
دستم را دوباره بستم وقتي كه باز كردم غير از مه چيزي نديدم
لكن آهنگ بسيار مليح و با حلاوت شنيدم
جبران خليل جبران
اگر در قلبم پنهان شوی یافتنت كاری آسان استاما اگر در لاك خود پنهان شوی جستجو برای یافتنت كاری عبث است
جبران خليل جبران
Bita wrote: "اگر در قلبم پنهان شوی یافتنت كاری آسان استاما اگر در لاك خود پنهان شوی جستجو برای یافتنت كاری عبث است
جبران خليل جبران"
دست شما درد نكند زيبا بود
عشق تو را همچون دسته های ذرت ، گرد خودش جمع می کند ،همچون خرمن تو را کوبیده و برهنه ات می کند .
تو را الک می کند تا از سبوس هایت جدا شوی .
تو را آسیاب می کند تا سفید شوی .
خمیرت می کند تا نرم شوی
و سپس تو را به آتش مقدس میسپارد تا نان مقدس برای ضیافت مقدس الهی شوی . < جبران خلیل جبران >
H wrote: "عشق تو را همچون دسته های ذرت ، گرد خودش جمع می کند ،همچون خرمن تو را کوبیده و برهنه ات می کند .
تو را الک می کند تا از سبوس هایت جدا شوی .
تو را آسیاب می کند تا سفید شوی .
خمیرت می کند تا نرم..."
احسنت دست شما درد نكند دوست عزيز
Kazim wrote: "روز گذشته در خيالم اينطور تصور نمودمكه ذره اي هستم كه روي دايره زندگي بي نظم موج مي زند
و امروز با همه داتستنيهائي كه ميدانم
دانستم من همان دايره هستم وتمام زندگي
با ذره هائي منظم در درونم درحركت است
جبران خليل جبران..."
Kazim wrote: "Kazim wrote: "در بيداريشان مي گويند: تو در اين عالمي كه زندگي مي كني جز يكي از ذره هاي ماسه بر ساحلي بي انتها از دريائي بي انتها نيستيدر روياي خود به آنها مي گويم: من همان درياي بي انتها هستم، وهمه مظاهر اين هالم جز ذره هايي از ماسه بر ساحل من نيست
جبران خليل جبران
نپندارید که توانایی هدایت عشق را دارید که عشق اگر قابلتان
بداند شما را هدایت خواهد کرد.
جبران خليل جبران
چه عزیز است دل غمگینی كه اندوهش مانع از آن نمی شود كه با دلهای شاد سرودی سرایدجبران خليل جبران
هر بار که دو عاشق با هم ملاقات می کنند ، در حقیقت چهار اوا هستند که سخن می گویند. دو تا از انها که مرئی هستند ، رابطه ای متفاوت از دو اوایی دارند که نامرئی هستند.شاید دو اوای مرئی، مشغول بحثی خشونت بار در مورد مسایل مادی باشند، اما ارواح انها در صلح هستند و ارزو دارند به یکدیگر نزدیک تر شوند.
.
جبران خليل جبران
به خود نيامدم إلا در برابر آن كسي كه از پرسيد : تو كيستي؟جبران خليل جبران
خداوند فكر كرد، اولين فكر او فرشته بودوخداوند سخن گفت ، واولين سخن او انسان بود
جبران خليل جبران
لاي ماسه ها و كف دريا
مدّ دريا رد پايم را محو خواهد كرد
وباد كف دريا را از بين خواهد برد
لكن ساحل وئريا هميشه ماندگار است
جبران خليل جبران