داستان كوتاه discussion

75 views

Comments Showing 1-45 of 45 (45 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments هشتو پنج دقیقه صبح بود.دلم شور میزد.بلاخره یه بار تو عمرش برای من چایی میریخت.نمیدونم چطور این مرد رو هفت سال تحمل کردم.رفتار احمقانه اش همیشه عذابم میداد.چه خوب شد که بچه نداریم.مثل همیشه وقتی خواستم برم منو بوسید.شعورش نمیرسه که آرایشم به هم میخوره.خوشحالم که دو روزی نمیبینمشو راحتم.از پنجره گردن درازشو بیرون آورده بودو برام دست تکون میداد.لبخندی تصنعی تحویلش دادمو راه افتادم.سر کوچه منتظرم بود.خوش هیکلو چارشونه،با موهای قهوه ای،صورت استخونی همراه ته ریش،ابهت مردونه ای داشت.از ماشین پیاده شدو با نگاه مربونش گفت سلام عزیزم!ساکتو بده بزارم صندوق عقب


هشتو پنج دقیقه صبح بود.دلم شور میزد.رفتم تو آشپزخونه و براش چایی ریختم.داشت سریع آرایش میکرد که دیرش نشه.زنم قرار بود با همکارای خانمش دوروزی به مسافرت برن.ساکشو برداشت که راه بیوفته.رفتم دم درو مثل همیشه بوسیدمش.حالم از این کار بهم میخورد.اومدم لب پنجره و احمقانه براش دست تکون دادم.اونم لبخندی زدو رفت.بیچاره همیشه به من افتخار میکرد.باچشمام دنبالش کردم که مطمعن شم رفته.رفتم دوش گرفتمو اصلاح کردم.تلفنو برداشتمو شماره گرفتم...هلوی من! پاشو بیا که رفت



message 2: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments خیلی جالب بود
خوشم اومد
اینجاس که می گن خدا در و تخت رو واسه هم جور می کنه
:)
.
.
.
ولی کاش مجبور نبودیم
تصنعی زندگی کنیم.
کاش می شد خودمون باشیم.
:(


message 3: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments نازنین جان ممنون که یه بار دیگه نظر قشنگی به نوشته های من دادی


message 4: by سارا (new)

سارا hourand | 207 comments انعکاس
فقط همین
ممنون


message 5: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments برای دوتا از دوستام خوندمش
خندیدن
خیلی خیلی خندیدن
ولی بعدش قیافشون یه جوری شد
منم بهشون نگاه کردم و گفتم
هر وقت از اینکه ببوستتون خسته شدید
یا
کسی دیگه ای و جاش نشوندید
اونم بیکار نمی شینه


message 6: by hasti (new)

hasti | 284 comments جالب بود
ممنون امیر جان
مصداق این جملات بود:
هر عملی عکس العملی دارد
یا
از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری


نمی دانم چه اصراری هست برای ادامه دادن؟
مگر چند بار زندگی می کنیم که
یکبارش هم با ظاهر سازی همراه باشد؟
واقعا که انسان موجود عجیب و بیچاره ایست!ا


message 7: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments ساراجان ممنون که خوندیش
هستی عزیز هممون نقاب داریم به این فک کن اگه نقابمونو بر میداشتن چقد بد بود
مسعود بازم ممنون که یه دونه دیگه رو تحمل کردی



message 8: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments Nazanin1987 wrote: "برای دوتا از دوستام خوندمش
خندیدن
خیلی خیلی خندیدن
ولی بعدش قیافشون یه جوری شد
منم بهشون نگاه کردم و گفتم
هر وقت از اینکه ببوستتون خسته شدید
یا
کسی دیگه ای و جاش نشوندید
اونم بیکار نمی شینه"

ممنون که قابل دونستی واسه دوستات خوندی.آره این تجربه است واسه من که از همون دست میگیری!



message 9: by [deleted user] (new)

به نظر من اصلا تصنعی زندگی نمیکنند. واقعی تر از این دیگه چی میتونه باشه؟ اگر سطور اخر هردو پارگراف را حذف کنیم بله درسته زندگی تصنعی است و خیلی ها شاهد این زندگی هستند به نظر من در زندگی واقعی اینگونه اتفاق نمی افتد . در این نوشته هم در نگاه اول عمل هردو مثل شوک میماند که ارام ارام هضم میشه و تاثیرش رو میذاره که البته خیلی تاثیر دلپذیری نیست به نظر میاد نویسنده تمایل به تغییر در روند زندگیی را که از ان راضی نیست بیان میکنه ولی مثل ضزبه ایست که انگار داره انتقام میگیره .


طیبه تیموری | 659 comments زندگي سگي
ببخشيد از اين واژه استفاده كردم، اما بدترين نوع دروغگويي ، دروغگويي به خودمونه
به نظرم اين جور بازي ها برنده اي نداره
به هرحال ممنون بخاطر سوژه ملموس و جالبتون


message 11: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments Safoora wrote: "به نظر من اصلا تصنعی زندگی نمیکنند. واقعی تر از این دیگه چی میتونه باشه؟ اگر سطور اخر هردو پارگراف را حذف کنیم بله درسته زندگی تصنعی است و خیلی ها شاهد این زندگی هستند به نظر من در زندگی واقعی اینگ..."
صفورا جان ممنون که نظرتو گفتی ولی من خط آخر رو متوجه نشدم





message 12: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments مداد رنگی عزیز ممنون که خوندی میشه گفت زندگی سگی میشه گفت زندگی واقعی.


message 13: by [deleted user] (new)

منظورم از خط اخر این بود که خیلی از مااز روند زندگی حتی در اشل رابطه بین خودمون و کس دیگر راضی نیست و لذتی نمی بره( مثل این خانم و اقا) ولی به این راحتی که نوشته شده این موضوع را حل نمی کنند ( بنا به دلایلی از جمله منافع شخصی و بعضی ملاحظات) ولی در نوشته شما حل این موضوع به این سادگی مثل یک شوک میمونه وبیشتر به ارزویی شبیه میشود که کاش انجام شود و زندگی از این حالت تصنعی خارج شود به زبان دیگرمن احساسم این است که سطور اخر پاراگراف ها ارائه راه حل است و دوست داشتی اینکار بشود و ن ینکه قهرمانان داستان اینکار را بکنند.. متشکرم


message 14: by Parva (new)

Parva Rostami | 348 comments با اين نگاه زندگي خيلي سخت ميشه
يه جورايي وحشتناكه
خدا به دادمون برسه


message 15: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments Safoora wrote: "منظورم از خط اخر این بود که خیلی از مااز روند زندگی حتی در اشل رابطه بین خودمون و کس دیگر راضی نیست و لذتی نمی بره( مثل این خانم و اقا) ولی به این راحتی که نوشته شده این موضوع را حل نمی کنند ( بن..."
صفورا جان کمی تا قسمتی حق با توئه البته راه حل ارائه ندادم ولی همانطور که گفتی دوست داشتم اینکار رو مخصوصا شخصیت مرد داستان انجام بده چون اگر قدیم ها مرد ها متهم اول خیانت بودند امروزه خانمها هم به این مقام نزدیک میشن
البته بلا نسبت تمام خانم های شریف منجمله دوستان خوبم در گود ریدز




message 16: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments پروا جان ممنون بابت نظرت چرا به دادمون برسه؟!چیزی نشده حالا!زندگی به این شیرینی!مشکل؟!کدوم مشکل!


message 17: by Parva (new)

Parva Rostami | 348 comments خواهش ميكنم امير جان
والا چي بگم
من كه وحشت برم داشت.آدم به كي ميتونه اطمينان كنه؟


message 18: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments Parva wrote: "خواهش ميكنم امير جان
والا چي بگم
من كه وحشت برم داشت.آدم به كي ميتونه اطمينان كنه؟"


پروا جان نترس
آدم با هر دست بده با همون دستم می گیره
اینا هم واسه هم جور بودن


message 19: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments دوستان این قدر قانون سوم نیوتون رو به رخ هم نکشید.... قانون اول و دوم رو از قلم انداختید؟


message 20: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments مهیار جان مخاطبت بنده بود یا دوستان؟



message 21: by Farzin (new)

Farzin | 29 comments نمیدونم چرا یاد یکی از فضا سازیهای سمفونی مردگان عباس معروفی افتادم!!گرچه هیچ ربطی نداشت


message 22: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments Amir wrote: "مهیار جان مخاطبت بنده بود یا دوستان؟
"


فکر کنم با بنده بودند

:-"


message 23: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments مخاطب بنده همه ی دوستانی بودند که فراموش کرده اند تا نیرویی نباشد جابجایی نخواهد بود ( قانون اول ) و تا انسان رفتار دیگران را شاهد نباشد هم رفتارش تغییر نمی کند


message 24: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments حمید عزیز ممنون از توجهت.
فرزین جان مرسی که خوندیش
مهیار جان خواهشا بی خیال قوانین شو!انیشتن هم یه چی گفته واسه سرگرمی!



message 25: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments این متولّدین خرداد مگه چشون هست؟ :-؟


message 26: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments محسن جان ممنون بابت نظرت مسکه دل پری از خردادیا داری!



message 27: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments Mohsen wrote: "روم سیاه.خردادیم"

ها ها ها
:)))




message 28: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments محسن جان سلام!

نه بابا! جدّی میگی؟ آقا خواهش می کنم با آینده ی من بازی نکن! من رو یک خردادی خیلی بیشتر از این ها که بتونی فکرش رو هم بکنی حساب باز کردم ها!

:دی


message 29: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments اگه پس می داد می گرفتم! حیف که گیر کرده

;)


message 30: by Sanaziii (new)

Sanaziii | 57 comments من خردادیم
کاش دو شخصیتی بودم
شخصیتم اونقد بعد داره که خودمم نمی دونم
توشون غرق شدم
خودمم باید شیرجه بزنمو درش بیارم



message 31: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments نـــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا ان شاء الله به خیر کنه


message 32: by Sanaziii (new)

Sanaziii | 57 comments اما یه چیزی که هست سعی میکنم کسی جز خودم چوبشو نخورم


message 33: by Sanaziii (new)

Sanaziii | 57 comments حالا شما گران نباش همه که عین هم نیستن
بین خردادیا هم این موضوع شدتش فرق می کنه


message 34: by Sanaziii (new)

Sanaziii | 57 comments یا حتی چیز واقعا شخصیه
بسته به نوع تربیت خانوادگی می تونه متغیر باشه


message 35: by Sanaziii (new)

Sanaziii | 57 comments خوبه یه فلدرم واسه این جور بحثا ایجاد کنیم
بحث های روان شناختی
چطوره؟



message 36: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments Sanaziii wrote: "خوبه یه فلدرم واسه این جور بحثا ایجاد کنیم
بحث های روان شناختی
چطوره؟
"



چه خبره بابا
بی خیال اینا همش حرفه
می گن تیر و خرداد باهم نمی سازن
ولی من دیدم
خوبم باهم ساختن
عاشقانه هم ساختن
پس بیخیال این بازار سیاه بازیا
.
.
.



message 37: by Sanaziii (new)

Sanaziii | 57 comments موافقم
اگه عشق باشه همش حله


message 38: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments من هم موافقم


message 39: by Farzan (new)

Farzan (persianguy1983) | 1378 comments نوشته ي جالبي بود
ديدن از نگاه دو شخصيت نوشته جالب بود
من واقعا خوشم اومد
مي تونم بگم اين يكي از كارهايي كه جديدا در گروه خوندم
جالب بود و كليشه اي نبود


message 40: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 597 comments Farzan wrote: "نوشته ي جالبي بود
ديدن از نگاه دو شخصيت نوشته جالب بود
من واقعا خوشم اومد
مي تونم بگم اين يكي از كارهايي كه جديدا در گروه خوندم
جالب بود و كليشه اي نبود"


فرزان خان
این که دوشخصیتش بود
جدیدا چند شخصیتهاشم تو گروه پیدا می شه
گروه جالبتر هم می شه
:)



message 41: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments عـجـب

!


message 42: by Amir (new)

Amir Samadi rad (amirsamadirad) | 210 comments فرزان عزیز ممنون بابت حسن نظرت
دوستان یه گله دارم امشب قبل از این که این تاپیک رو باز
کنم دیدم 13 نظر جدید دارم کلی خوشحال اومدم ببینم چیه جریان دیدم بساط طالع بینیه!بچه ها به نظرم این جا جاش نیست امید وارم به کسی بر نخورده باشه


message 43: by Farzin (new)

Farzin | 29 comments منم موافقم اقا محسن!
این بحثاچیه؟
گیوتین برداشتین هی سر و کله میزنید


message 44: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments راستی چی شد که به اینجا رسید؟ محسن؟ تو شروع کردی ها

!!!

:))


message 45: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 680 comments lol!


back to top