داستان كوتاه discussion
نوشته هاي كوتاه
>
اندر احوالات خودم
date
newest »

message 1:
by
Nazanin1987
(new)
Sep 08, 2009 02:42PM

reply
|
flag

پ.ن ها:
1- من کلا از اون دست آدمهام که سعی می کنم هرچی دارم و بهترین جلوه بدم (ولی خب واقع بینم)
2-ولی الان بعد 6 ترم خیلی رشته مو دوست دارم یه سر به پست پایین بزنید می بینید آرزوهام حول و هوش رشته امه
3-اون موقع ام که درس نمی خوندم از بچه های فعال دانشگاه بودم که همه جا سرک می کشیدم کلا آدمی نیستم که بتون به مدتی بس طولانی یه جا بشینم ..
4-ولی خداییش تو این 6 ترم یه درس نیفتادم با این اوضاع درس نخوندم یعنی بود درسایی که می ترمشون صفر یا 1و 2 بود ولی می پاسیدمشو(آیکونه خدایا شبه امتحانو از ما نگیر) عمرا هم التماس استاد کنم ...

اما می دونم یه روزی باید منت 1 و بد جوری بکشم خدایا اون روزو برام بخیر کنه
داستان هم زیبا بود
موفق باشید

نوشته ای روان وبسیار خوشایند نوشته بودید و رقص قلمتان بر پهنه بیکران و سفید کاغذ انسان را ناخوداگاه وادار به پایکوبی و هم ترنم شدن با اوای دلتان میگرداند
شادی روز افزون و سرافرازی را برایتان خواستارم
بدرود

عطاره جان انشاله که بیمنت از هم خوشتون بیاد
آقای رامین یه دنیا ممنون که وقت گذاشتید و خطخطی های منو خوندید .