دوست داران پیامبر غزل معاصر، محمدعلی بهمنی discussion

19 views
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Masood (new)

Masood motevalede_mehr (masoodrohany) | 22 comments Mod
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب
شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب
پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب
می دانم اری نیستی اما نمی دانم
بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟
هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
ایکاش می دیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی اید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچه ها را ‚ یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم ‚ تو که می دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم ‚ بی تو ‚ تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب



message 2: by Elnaz (new)

Elnaz | 8 comments سعدي اين گفت و شد از گفته خود باز پشيمان
كه مريض تب عشق تو هدر گويدوهذيان
به شب تيره نهفتن نتوان ماه درخشان
كشتن شمع چه حاجت بود از بيم رقيبان
پرتو روي تو گويد كه تو در خانه مايي


message 3: by Elnaz (new)

Elnaz | 8 comments چرخ امشب كه به كام دل ما خواسته گشتن
دامن وصل تو نتوان به رقيبان تو هشتن
نتوان از تو براي دل همسايه گذشتن
شمع را بايد از اين خانه برون بردن وكشتن
تا كه همسايه نداند كه تو در خانه مايي


message 4: by Elnaz (new)

Elnaz | 8 comments هر شب هجر بر آنم كه اگر وصل بجويم
همه چون ني به فغان آيم و چون چنگ بمويم
ليك مدهوش شوم چون سر زلف تو ببويم
گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي


message 5: by Elnaz (new)

Elnaz | 8 comments بهاربهار...صدا همون صدا بود
صداي شاخه هاوريشه هابود
بهاربهارچه اسم آشنايي
صدات مي ياد اما خودت كجايي؟
وابكنيم پنجره ها رو يا نه؟
تازه كنيم خاطره ها رو يا نه؟
بهاراومد لباس نو تنم كرد
تازه تر از فصل شكفتن ام كرد
بهار اومد با يه بغل جوونه
عيدو آورد از تو كوچه تو خونه
بهار بهار يه مهمون قديمي
يه آشناي ساده و صميمي
يه آشنا كه مثل قصه ها بود
خواب و خيال همه بچه ها بود
يادش بخير بچگي يا چه خوب بود
حيف كه هنوز صبح نشده غروب بود
آخ كه چه زود قلك عيديامون
وقتي شكست باهاش شكست دلامون
بهار اومد برفا رو نقطه چين كرد
خنده به دل مردگي زمين كرد
چقدر دلم فصل بهارو دوست داشت
واشدن پنجره ها رو دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا كرد
منو با حس ديگه آشنا كرد
يه حرف يه حرف،حرفاي من كتاب شد
حيف كه همه اش سوال بي جواب شد
دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
كه صب تا شب دنبال آب و نون بود
بهار اومد اما با دست خالي
با يه بغل شكوفه خيالي
بهار بهار گلخونه هاي بي گل
خاطره هاي مونده اون ور پل
بهار بهار يه غصه هميشه
منظره هاي مات پشت شيشه
بهار بهار حرفي يراي گفتن
تو فصل بي حوصلگي شكفتن
"بهار بهار" پرنده گفت يا گل گفت؟
ما شنيديم،هر كسي خواب نشنفت




message 6: by Elnaz (new)

Elnaz | 8 comments گرد گلزار رخ توست غبار خط ريحان
چون غبارين خط تذهيب به ديباچه قرآن
اي لبت آيت رحمت نقطه ايمان
آن نه خال است و ز نخدان و سر زلف پريشان
كه برد از دلم ايمان كه سريست خدايي


back to top

2369

دوست داران پیامبر غزل معاصر، محمدعلی بهمنی

unread topics | mark unread