سُلوک سُلوک discussion


54 views
سلوک، در پس و پیش ذهنی خسته از درد

Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

Mahyar Mohammadi سلوک کتابی است که نه سر دارد و نه ته، اما همین بی سر و ته بودن داستان نشانی از همین بیچارگی ما در این دنیای گرد بی سر و ته دارد که خسته مان می کند. داستان کتاب گفتنی نیست، که من را بسیار به یاد «بوف کور» زنده یاد صادق هدایت می اندازد. هرچند که این دو کتاب هرگز در حیث مقایسه نمی گنجند، اما به جرات می توانم اذعان کنم که سلوک، کتابی قوی و پر از نشیب و فراز های دوست داشتنی است، به طوری که فهم آن از عهده ی هر کس بر نخواهد آمد. این حتمی است که چنین کتابی را نباید فهمید، که باید حس کرد، با آن زندگی کرد، و در آن مستغرق گشت تا پی برد که منظور نگارنده چه بوده؛ خواه از نگاهی پوچی و هراسناکی دنیا... خواه داستان عشقی آشفته و پریشان... که دل کوچک من بسیار با آن مانوس است. همین را در این کتاب صادقانه دوست دارم


Karim Pazoki باید اضافه کنم گاهی بعضی تیکه از تفکرات کاراکتر داستان مث یه آب سرد که میریزه رو سر آدم و به شدت روی خواننده اثر میکنه.
زیبایی داستان حاصل همین لحظه هاییه که تو آشفتگی داستان آفریده میشه


message 3: by Reza (new)

Reza Zahedi وقتی شروع کردم به خوندن این کتاب همون صفحه های اول خواستم کنارش بذارم. ولی هرچی که بیشتر خوندم بیشتر جذب این نوشته شدم و گیج تر در این داستان.
قدرت و وسعت انتخاب عبارات و اصطلاحات محمود دولت آبادی در این کتاب بی نظیر. از جمله کتابهاییه که باید دوباره بخونمش.


Yahyã عملا نمی شه چیز زیادی راجع بهش گفت...
فقط می شه چشم ها رو بست و از یقه ی کاراکترهای داستان بیرون زد و مثل قیس به تماشای اون مرد نشست...
«مردی را می بیند که از سایه می رود... »


message 5: by Hooman (new) - added it

Hooman کتابی که در بخش هایی روایت داستان، یکپارچگی و نظم خود را از دست می دهد و خواننده را سردرگم میگذارد حتی اگر این شیوه روایت را به سبک نگارش داستان نسبت دهیم در قیاس با سایر آثار نویسنده در مرتبه پایینتری قرار می گیرد وبه درستی که دولت آبادی واقعی را باید از کلیدر شناخت


back to top