Rumi دوستداران شمس ,مولوی discussion
LOVE در باره عشق
date
newest »

Why we have'nt hear >>>> I LOVE YOU more <<<< than past, in this busy world?
are we as human get a sick?
how we can, being in lovely world without LOVE ? could we be ?
which virus make us sick? money, property , business, less touching and less seeing each others, or less reading from Rumi Hafez Eraghi ....
could you add more >>>>>>>>>
are we as human get a sick?
how we can, being in lovely world without LOVE ? could we be ?
which virus make us sick? money, property , business, less touching and less seeing each others, or less reading from Rumi Hafez Eraghi ....
could you add more >>>>>>>>>
انسانها ذاتا دوست دارند اشتباهات فاحش بکنند
انسانها ذاتا جاذب لذت و دافع الم (سختی) هستند
حوا و آدم در بهشت نیز اینچنین کردند و ضرورت عشق برای فرار از تنهایی انسانها بوده و نیاز به گفتگو در آنها را ارضا می نماید
انسانها ذاتا جاذب لذت و دافع الم (سختی) هستند
حوا و آدم در بهشت نیز اینچنین کردند و ضرورت عشق برای فرار از تنهایی انسانها بوده و نیاز به گفتگو در آنها را ارضا می نماید
عشق شیریست قوی پنجه که فاش می گوید باز
هر که از جان گذشت بگذرد از بیشه ما
هر که از جان گذشت بگذرد از بیشه ما
در انسان نهالي عاطفي وجود دارد
كه ما آن را عشق مي ناميم ,
عشق احساسي است مافوق محبت , محبت در حد عادي در هر انساني موجود است اما عشق طور ديگري است در زبان عربي نيز كلمه عشق وجود دارد و از ماده (( عشق )) است (( عشقه )) نام گياهي است كه در فارسي به آن پيچك مي گويند كه به هر چيز برسد به دور آن مي پيچد دور آن را چنان مي پيچد كه تقريباً آن را در اختيار خودش مي گيرد يك چنين حالتي اثرش اين است كه بر خلاف محبت عادي , انسان را از حالت عادي خارج و خواب و خوراك را از او مي گيرد توجهش را منحصراً به آن نقطه جلب مي كند و به همان معشوق . يعني يك نوع توحد و تاحد در او به وجود مي آورد يعني او را از همه چيز مي برد و به يك چيز وصل مي كند , به طوري كه همه چيزش او مي شود معشوق حقيقي انسان ذات مقدس باريتعالي است و به هر چيز ديگري هر گاه عشق روحاني پيدا كند زنده شدن همان عشق حقيقي است كه عشق به ذات حق است كه به اين صورت پيدا شده و در واقع پرتويي از پرستش معشوق حقيقي . قدر مسلم اين است كه بشر عشق را ستايش كند
http://www.zibaweb.com/bijar4.htm .
كه ما آن را عشق مي ناميم ,
عشق احساسي است مافوق محبت , محبت در حد عادي در هر انساني موجود است اما عشق طور ديگري است در زبان عربي نيز كلمه عشق وجود دارد و از ماده (( عشق )) است (( عشقه )) نام گياهي است كه در فارسي به آن پيچك مي گويند كه به هر چيز برسد به دور آن مي پيچد دور آن را چنان مي پيچد كه تقريباً آن را در اختيار خودش مي گيرد يك چنين حالتي اثرش اين است كه بر خلاف محبت عادي , انسان را از حالت عادي خارج و خواب و خوراك را از او مي گيرد توجهش را منحصراً به آن نقطه جلب مي كند و به همان معشوق . يعني يك نوع توحد و تاحد در او به وجود مي آورد يعني او را از همه چيز مي برد و به يك چيز وصل مي كند , به طوري كه همه چيزش او مي شود معشوق حقيقي انسان ذات مقدس باريتعالي است و به هر چيز ديگري هر گاه عشق روحاني پيدا كند زنده شدن همان عشق حقيقي است كه عشق به ذات حق است كه به اين صورت پيدا شده و در واقع پرتويي از پرستش معشوق حقيقي . قدر مسلم اين است كه بشر عشق را ستايش كند
http://www.zibaweb.com/bijar4.htm .
دلها را افسرده بلکه مرده میبینم
یا جرات در باره نوشتن عشق نیست
شاید هم کسی نمی داند که عشق چیست و عاشق یعنی چه و معشوق کیست ؟
اگر مغرور نباشی
اگر دیگران را بیش از خودت دوشت داشته باشی
اگر خودی نبینی و او را ببینی
اگر علیرغم تجربه ناموفق باز به تجربه دیگر میاندیشی
اگر در درون حس غریبی داری
اگر حاضری بخاطر آن که دوستش داری از همه دلبستگی هایت دست برداری و کنار بگذاری
ممکن است که علائم عشق در وجودت باشد
مواظب باش که نه آنرا بکشی و نه ساکت و فراموشش کنی
فقط باید با دارایت مدیریتش کنی تا
جوانه درست سبز شود
یا جرات در باره نوشتن عشق نیست
شاید هم کسی نمی داند که عشق چیست و عاشق یعنی چه و معشوق کیست ؟
اگر مغرور نباشی
اگر دیگران را بیش از خودت دوشت داشته باشی
اگر خودی نبینی و او را ببینی
اگر علیرغم تجربه ناموفق باز به تجربه دیگر میاندیشی
اگر در درون حس غریبی داری
اگر حاضری بخاطر آن که دوستش داری از همه دلبستگی هایت دست برداری و کنار بگذاری
ممکن است که علائم عشق در وجودت باشد
مواظب باش که نه آنرا بکشی و نه ساکت و فراموشش کنی
فقط باید با دارایت مدیریتش کنی تا
جوانه درست سبز شود
ای عشق
زمین چرخید و چرخید
موهای سبزش سوخت
و من
به جستجوی بلندای شاخه ات
آنقدر بالا آمدم
موهایم سپید شد
و هنوز ندانستم
تو براستی چیستی ؟
زمین چرخید و چرخید
موهای سبزش سوخت
و من
به جستجوی بلندای شاخه ات
آنقدر بالا آمدم
موهایم سپید شد
و هنوز ندانستم
تو براستی چیستی ؟
معشوق از رگهای گردن به انسانها نزدیکتر است
عشق روش ارتباط و کفتگو با معشوق است
عاشق انسان جستجو گر و ماجراجو و پیگیر است
آیا میتوانید تعاریف را کاملتر کنید؟؟؟
عشق روش ارتباط و کفتگو با معشوق است
عاشق انسان جستجو گر و ماجراجو و پیگیر است
آیا میتوانید تعاریف را کاملتر کنید؟؟؟
مولانا در آخرین لحظات عمرش در وصیت نامه کوتاهی مینویسد
شما را وصيت مي کنم به ترس از خدا در نهان و عيان
و اندک خوردن و اندک خفتن و اندک گفتن و
کناره گرفتن از جرم و جريتها و مواظبت بر روزه
و نماز برپا داشتن و فرونهادن هواهاي شيطاني
و خواهشهاي نفساني و شکيبايي بردرشتي مردمان
و دوري گزيدن از همنشيني با احمقان و نابخردان و سنگدلان
و پرداختن به همنشيني با نيکان و بزرگواران همانا بهترين
مردم کسي است که براي مردم مفيد باشد و بهترين گفتار کوتاه
و گزيده است و ستايش از آن خداوند يگانه است.
شما را وصيت مي کنم به ترس از خدا در نهان و عيان
و اندک خوردن و اندک خفتن و اندک گفتن و
کناره گرفتن از جرم و جريتها و مواظبت بر روزه
و نماز برپا داشتن و فرونهادن هواهاي شيطاني
و خواهشهاي نفساني و شکيبايي بردرشتي مردمان
و دوري گزيدن از همنشيني با احمقان و نابخردان و سنگدلان
و پرداختن به همنشيني با نيکان و بزرگواران همانا بهترين
مردم کسي است که براي مردم مفيد باشد و بهترين گفتار کوتاه
و گزيده است و ستايش از آن خداوند يگانه است.
آچاريا (۱)
مهرداد ناظرى
آچاريا يكى از عرفاى نامدار هندى است كه نظريات او مورد توجه بسيارى از مردم جهان قرارگرفته. او نگاهى متفاوت به هستى دارد و كلمات و گفتارش تأثيرى فراگير در مخاطبان مى گذارد. آچاريا تلاش مى كند مسير وصل به منشأ هستى را به ما نشان دهد و ارتباط ما با خداوند را تعريف مجدد نمايد. او كه در عرفان غنى هندى غوطه خورده، شما را با درياى عشق آشنا مى كند و زندگى توأم با خوشبختى را در عمق وجودتان روشن مى نمايد. با ما باشيد تا با افكار و انديشه هاى او آشنا شويد.
تعريف جديد از مراتب عشق: چنين آورده اند كه فردى نزد رامانوجا رفت و از او خواست كه مسير سعادت را به او نشان دهد. رامانوجا كه عارف سرشناسى بود نگاهى به او كرد و پرسيد: آيا تا به حال عاشق بوده اى؟
مرد گفت: استاد از چه سؤال مى كنى من به دنبال خداوند هستم و از زنان مى گريزم. رامانوجا گفت: با اين اوصاف اندكى فكر كن آيا تاكنون نشانه اى از عشق در زندگيت نديده اى؟ آيا روزى را كه به خاطر نمى آورى كه دلت از عشق لرزيده باشد؟ مرد گفت: من آمده ام اينجا تا درس خداشناسى بگيرم ولى شما راجع به مسائل مادى و فانى و زودگذر صحبت مى كنى. رامانوجا لحظه اى درنگ كرد و گفت: اگر تو حس عاشقانه نداشته باشى من هيچ كمكى به تو نمى توانم بكنم.
چرا كه عبادت جز درك عاشقانه زندگى نيست. تو بايد به زندگى برگردى از عشق غنى شوى و پس از آن مفهوم عبادت را درك خواهى كرد.
آچاريا در اين باره معتقد است كه در وجود انسان ظرفيتهايى وجود دارد كه اگر دقيقاً مورد توجه و فهم و درك قرار گيرد رهيافت جديدى در زندگى پديد خواهد آمد. آچاريا براين باور است كه عبادت جز عاشقانه زيستن نيست. او سه نشانه براى عاشق بودن معرفى مى نمايد اول: اغناى محض. يعنى به هيچ چيز ديگر نياز نيست. دوم آينده وجود ندارد. همين لحظه عشق ابديت دارد، نه لحظه بعد، نه آينده، نه فردا. عشق امرى است كه در زمان حال رخ مى دهد و سوم وجودت از ميان برمى خيزد، ديگر وجود ندارى. اگر هنوز وجود داشته باشى، معنى اش اين است كه هنوز وارد معبد عشق نشده اى.
به اين تعبير اگر در وجود ما اين سه تغيير اتفاق افتد ما در مسير سعادت و خداوند قرارگرفته ايم. در غير اين صورت ما فرسنگها از حقيقت فاصله داريم. طبق اين نظر ما بايد تا آنجايى كه ممكن است به صداى درون خود گوش فرادهيم و بدون تعصب درخود فرورويم تا از تسلط فكر رها شويم. تسلط فكر مانع تجلى عشق در ما مى شود. هنگامى كه فكر محو مى شود و وارد مرحله «بى ذهنى» مى شويم در اين حالت وجود ما سرشار از لطف و مهربانى و عاطفه مى گردد و اين شروعى براى عاشقانه زيستن است.
ـ عشق معمولى و عشق الهى: در مورد انواع عشق نظريات متفاوتى وجود دارد و هركس در اين مورد رأى و نظر و تفسيرى دارد.
قسمت 1
http://www.iran-newspaper.com/1383/83...
مهرداد ناظرى
آچاريا يكى از عرفاى نامدار هندى است كه نظريات او مورد توجه بسيارى از مردم جهان قرارگرفته. او نگاهى متفاوت به هستى دارد و كلمات و گفتارش تأثيرى فراگير در مخاطبان مى گذارد. آچاريا تلاش مى كند مسير وصل به منشأ هستى را به ما نشان دهد و ارتباط ما با خداوند را تعريف مجدد نمايد. او كه در عرفان غنى هندى غوطه خورده، شما را با درياى عشق آشنا مى كند و زندگى توأم با خوشبختى را در عمق وجودتان روشن مى نمايد. با ما باشيد تا با افكار و انديشه هاى او آشنا شويد.
تعريف جديد از مراتب عشق: چنين آورده اند كه فردى نزد رامانوجا رفت و از او خواست كه مسير سعادت را به او نشان دهد. رامانوجا كه عارف سرشناسى بود نگاهى به او كرد و پرسيد: آيا تا به حال عاشق بوده اى؟
مرد گفت: استاد از چه سؤال مى كنى من به دنبال خداوند هستم و از زنان مى گريزم. رامانوجا گفت: با اين اوصاف اندكى فكر كن آيا تاكنون نشانه اى از عشق در زندگيت نديده اى؟ آيا روزى را كه به خاطر نمى آورى كه دلت از عشق لرزيده باشد؟ مرد گفت: من آمده ام اينجا تا درس خداشناسى بگيرم ولى شما راجع به مسائل مادى و فانى و زودگذر صحبت مى كنى. رامانوجا لحظه اى درنگ كرد و گفت: اگر تو حس عاشقانه نداشته باشى من هيچ كمكى به تو نمى توانم بكنم.
چرا كه عبادت جز درك عاشقانه زندگى نيست. تو بايد به زندگى برگردى از عشق غنى شوى و پس از آن مفهوم عبادت را درك خواهى كرد.
آچاريا در اين باره معتقد است كه در وجود انسان ظرفيتهايى وجود دارد كه اگر دقيقاً مورد توجه و فهم و درك قرار گيرد رهيافت جديدى در زندگى پديد خواهد آمد. آچاريا براين باور است كه عبادت جز عاشقانه زيستن نيست. او سه نشانه براى عاشق بودن معرفى مى نمايد اول: اغناى محض. يعنى به هيچ چيز ديگر نياز نيست. دوم آينده وجود ندارد. همين لحظه عشق ابديت دارد، نه لحظه بعد، نه آينده، نه فردا. عشق امرى است كه در زمان حال رخ مى دهد و سوم وجودت از ميان برمى خيزد، ديگر وجود ندارى. اگر هنوز وجود داشته باشى، معنى اش اين است كه هنوز وارد معبد عشق نشده اى.
به اين تعبير اگر در وجود ما اين سه تغيير اتفاق افتد ما در مسير سعادت و خداوند قرارگرفته ايم. در غير اين صورت ما فرسنگها از حقيقت فاصله داريم. طبق اين نظر ما بايد تا آنجايى كه ممكن است به صداى درون خود گوش فرادهيم و بدون تعصب درخود فرورويم تا از تسلط فكر رها شويم. تسلط فكر مانع تجلى عشق در ما مى شود. هنگامى كه فكر محو مى شود و وارد مرحله «بى ذهنى» مى شويم در اين حالت وجود ما سرشار از لطف و مهربانى و عاطفه مى گردد و اين شروعى براى عاشقانه زيستن است.
ـ عشق معمولى و عشق الهى: در مورد انواع عشق نظريات متفاوتى وجود دارد و هركس در اين مورد رأى و نظر و تفسيرى دارد.
قسمت 1
http://www.iran-newspaper.com/1383/83...
قسمت 2
مثلاً افلاطون سير تحول عشق ورزى را از مرحله عشق جسمانى تا مرحله عشق روحانى و حقيقى شناسايى و تفكيك مى نمايد. افلاطون براين باور است كه عشق زمينى پايه اى براى رسيدن به هدف اصلى عشق يعنى حضرت الوهيت است. اما آچاريا در اين راستا اعتقاد ديگرى دارد. او معتقد است بين دوست داشتن و عشق ورزيدن تفاوت هاى اساسى وجود دارد. در دوست داشتن يك نوع علاقه نسبت به شىء يا معشوق وجود دارد، اما در آن عنصر تعهد ديده نمى شود. مثلاً عده اى مى گويند: «من عاشق بستنى هستم» چگونه مى توان عاشق بستنى بود؟ مى توان بستنى را دوست داشت، اما نمى توان عاشقش بود.
آچاريا معتقد است مردم در دنياى امروز از عشق گريزانند. چون در عشق عناصرى از ايمان، مسؤوليت و تعهد وجود دارد. نكته اساسى در نظريات اين عارف بزرگ هندى اين است كه او تفاوتى بين عشق الهى و عشق معمولى نمى بيند. به اين تعبير عشق ماهيتاً عرفانى و روحانى و از عالم الوهيت تلقى مى شود و تعلقى به دنياى فانى ندارد. علاقه و دوست داشتن سطحى است و در عمق وجود رخنه نمى كند.
درحالى كه عشق قابليت اين را دارد كه تا عمق وجود انسان نفوذ كرده و تمام ذهن، جسم و روح فرد را دستخوش تحول ساختارى نمايد.
حركت و جهت گفتمان عشق رو به سوى امرى متعالى ، قدسى و بيكرانه دارد. برهمين مبنا زندگى عاشقانه نياز به شجاعت دارد. اگر زندگى را برمبناى عشق تفسير نماييم شكوفه هاى عطرآگين سعادت بى درنگ بر شاخه هاى درخت دل و جان انسان خواهد نشست.
در گفتمان عرفان هندى، عشق، تولدى دوباره محسوب مى شود. هر انسانى مى تواند دوبار متولد شود. يك بار تولد جسمانى است كه مختصات خاص خود را دارد. بار ديگر تولد روحانى است كه براى عده قليلى ممكن و ميسر خواهد بود. در تعابير عرفان هاى شرقى عشق را وسيله رسيدن به هدف قرار مى دهند. شما با غوطه ور شدن در عشق از حصارهاى درونى رهايى مى يابيد و باز مى شويد. وقتى باز شديد، تمام انرژى هاى مثبت در درون شما به گردش درمى آيد و به بيرون جارى مى شود. عشق نسخ واقعى خودپرستى، تزكيه حقيقى و رستگارى شخصيت آدمى است. عشق عظيم تر از آگاهى عقلى است. با اين حال بدون وجود آگاهى عقلى عشق نمى تواند مانند يك نيروى نجات بخش درونى عمل كرده، شخصيت آدمى را اعتلا داده و منيت او را نسخ و باطل نمايد. معنى و ارزش عشق به مثابه يك احساس قوى است كه ما را وادار مى كند كه با تمام وجود براى ديگرى همان اهميت مركزى مطلق را قبول كنيم و از اين جهت يك تحول ساختارى و ريشه اى در وجود ما به وجود مى آورد. عشق براين اساس چنگ طلايين يكهزار آهنگ، منبع حقيقت، روح تفاهم، بالاترين و نجيبانه ترين تدبير زندگى است كه در دسترس همگانست.
http://www.iran-newspaper.com/1383/83...
مثلاً افلاطون سير تحول عشق ورزى را از مرحله عشق جسمانى تا مرحله عشق روحانى و حقيقى شناسايى و تفكيك مى نمايد. افلاطون براين باور است كه عشق زمينى پايه اى براى رسيدن به هدف اصلى عشق يعنى حضرت الوهيت است. اما آچاريا در اين راستا اعتقاد ديگرى دارد. او معتقد است بين دوست داشتن و عشق ورزيدن تفاوت هاى اساسى وجود دارد. در دوست داشتن يك نوع علاقه نسبت به شىء يا معشوق وجود دارد، اما در آن عنصر تعهد ديده نمى شود. مثلاً عده اى مى گويند: «من عاشق بستنى هستم» چگونه مى توان عاشق بستنى بود؟ مى توان بستنى را دوست داشت، اما نمى توان عاشقش بود.
آچاريا معتقد است مردم در دنياى امروز از عشق گريزانند. چون در عشق عناصرى از ايمان، مسؤوليت و تعهد وجود دارد. نكته اساسى در نظريات اين عارف بزرگ هندى اين است كه او تفاوتى بين عشق الهى و عشق معمولى نمى بيند. به اين تعبير عشق ماهيتاً عرفانى و روحانى و از عالم الوهيت تلقى مى شود و تعلقى به دنياى فانى ندارد. علاقه و دوست داشتن سطحى است و در عمق وجود رخنه نمى كند.
درحالى كه عشق قابليت اين را دارد كه تا عمق وجود انسان نفوذ كرده و تمام ذهن، جسم و روح فرد را دستخوش تحول ساختارى نمايد.
حركت و جهت گفتمان عشق رو به سوى امرى متعالى ، قدسى و بيكرانه دارد. برهمين مبنا زندگى عاشقانه نياز به شجاعت دارد. اگر زندگى را برمبناى عشق تفسير نماييم شكوفه هاى عطرآگين سعادت بى درنگ بر شاخه هاى درخت دل و جان انسان خواهد نشست.
در گفتمان عرفان هندى، عشق، تولدى دوباره محسوب مى شود. هر انسانى مى تواند دوبار متولد شود. يك بار تولد جسمانى است كه مختصات خاص خود را دارد. بار ديگر تولد روحانى است كه براى عده قليلى ممكن و ميسر خواهد بود. در تعابير عرفان هاى شرقى عشق را وسيله رسيدن به هدف قرار مى دهند. شما با غوطه ور شدن در عشق از حصارهاى درونى رهايى مى يابيد و باز مى شويد. وقتى باز شديد، تمام انرژى هاى مثبت در درون شما به گردش درمى آيد و به بيرون جارى مى شود. عشق نسخ واقعى خودپرستى، تزكيه حقيقى و رستگارى شخصيت آدمى است. عشق عظيم تر از آگاهى عقلى است. با اين حال بدون وجود آگاهى عقلى عشق نمى تواند مانند يك نيروى نجات بخش درونى عمل كرده، شخصيت آدمى را اعتلا داده و منيت او را نسخ و باطل نمايد. معنى و ارزش عشق به مثابه يك احساس قوى است كه ما را وادار مى كند كه با تمام وجود براى ديگرى همان اهميت مركزى مطلق را قبول كنيم و از اين جهت يك تحول ساختارى و ريشه اى در وجود ما به وجود مى آورد. عشق براين اساس چنگ طلايين يكهزار آهنگ، منبع حقيقت، روح تفاهم، بالاترين و نجيبانه ترين تدبير زندگى است كه در دسترس همگانست.
http://www.iran-newspaper.com/1383/83...
ده راز عشق
راز اول
راز عشق در تواضع است . اين صفت نشانه ي تظاهر نيست. بلکه نشان دهنده ي احساس وتفکري قوي است. ميان دو نفري که يکديگر را دوست دارند ، تواضع مانند جويبار آرامي است که چشمه ي محبت آنها را تازه و با طراوت نگه ميدارد
راز دوم عشق
راز عشق در احترام متقابل است. احساسات متغيرند،اما احترام دو طرف ثابت مي ماند. اگر عقايد شريک زندگي ات با عقايد تو متفاوت است، با احترام به نظرهايش گوش کن . احترام باعث مي شود که او بتواند خودش باشد.
راز سوم عشق
راز عشق در اين است كه به يكديگر سخت نگيريد . عشقي كه آزادانه هديه نشود ، اسارت است
راز چهارم عشق
راز عشق در اين است كه رابطه تان را مانند يك باغ با محبت تزيين كنيد . بذرعلاقه ها و عقيده هاي تازه بكار كه زيبايي برويد . ضمنا" فراموش نكن كه باغ
را بايد هرس كرد ، مبادا غنچه هاي گل پوشيده از علف هاي هرزه ي عادت ها شود .براي آنكه عشق همواره با طراوت بماند ، بايد به آن مثل هنر ، خلاقانه نگاه كرد. راز پنجم عشق
راز عشق در خوش مشربي است . شوخي با ديگران را فراموش نكن ، در ضمن مراقب شوخي ها هم باش . شوخي ناپسند نكن . شوخي بايد از روي حسن نيت باشد ، نه نيشدار
راز ششم عشق
راز عشق در اين است كه هر روز كاري كني كه شريك زندگيت را خوشحال كند ، كاري مثل دادن هديه اي كوچك ، تحسين ،لبخندي از روي محبت . نگذار كه جويبار محبت تان از كمي باران ، بخشكد .
راز هفتم عشق
راز عشق در اين است كه حقيقت اصلي عشق ، يعني تفكر را از ياد نبري . آيا يك رابطه ي دراز مدت ، مهمتر از اختلافات كوچك و زود گذر نيست ؟
راز هشتم عشق
راز عشق در اين است كه مانع بروز هيجانات منفي در وجودت شوي ، و صبر كني تا خونسردي را دوباره به دست آوري . با اين كه احساس جلوه ي الهام است ، اما شخص عصباني نمي تواند چيز ها را با وضوح درك كند . قلبت را آرام كن تنها به اين وسيله مي تواني چيز ها را همان طور كه هستند ، دريابي .
راز نهم عشق
راز عشق در اين است كه طرف مقابلت را تحسين كني . هرگز با فرض اين كه خودش اين چيزها را مي داند ، از تحسين كردن غافل مشو . مشكلي پيش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نيت بگويي : دوستت دارم . گرچه احساسات بشري به قدمت نسل بشر است ، اما كلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .
راز دهم عشق
راز عشق در اين است كه در سكوت دست يكديگر را بگيريد . كم كم ياد مي گيريد كه بدون كلام رابطه برقرار كنيد .
--------------------------------------------------------------------------------
راز اول
راز عشق در تواضع است . اين صفت نشانه ي تظاهر نيست. بلکه نشان دهنده ي احساس وتفکري قوي است. ميان دو نفري که يکديگر را دوست دارند ، تواضع مانند جويبار آرامي است که چشمه ي محبت آنها را تازه و با طراوت نگه ميدارد
راز دوم عشق
راز عشق در احترام متقابل است. احساسات متغيرند،اما احترام دو طرف ثابت مي ماند. اگر عقايد شريک زندگي ات با عقايد تو متفاوت است، با احترام به نظرهايش گوش کن . احترام باعث مي شود که او بتواند خودش باشد.
راز سوم عشق
راز عشق در اين است كه به يكديگر سخت نگيريد . عشقي كه آزادانه هديه نشود ، اسارت است
راز چهارم عشق
راز عشق در اين است كه رابطه تان را مانند يك باغ با محبت تزيين كنيد . بذرعلاقه ها و عقيده هاي تازه بكار كه زيبايي برويد . ضمنا" فراموش نكن كه باغ
را بايد هرس كرد ، مبادا غنچه هاي گل پوشيده از علف هاي هرزه ي عادت ها شود .براي آنكه عشق همواره با طراوت بماند ، بايد به آن مثل هنر ، خلاقانه نگاه كرد. راز پنجم عشق
راز عشق در خوش مشربي است . شوخي با ديگران را فراموش نكن ، در ضمن مراقب شوخي ها هم باش . شوخي ناپسند نكن . شوخي بايد از روي حسن نيت باشد ، نه نيشدار
راز ششم عشق
راز عشق در اين است كه هر روز كاري كني كه شريك زندگيت را خوشحال كند ، كاري مثل دادن هديه اي كوچك ، تحسين ،لبخندي از روي محبت . نگذار كه جويبار محبت تان از كمي باران ، بخشكد .
راز هفتم عشق
راز عشق در اين است كه حقيقت اصلي عشق ، يعني تفكر را از ياد نبري . آيا يك رابطه ي دراز مدت ، مهمتر از اختلافات كوچك و زود گذر نيست ؟
راز هشتم عشق
راز عشق در اين است كه مانع بروز هيجانات منفي در وجودت شوي ، و صبر كني تا خونسردي را دوباره به دست آوري . با اين كه احساس جلوه ي الهام است ، اما شخص عصباني نمي تواند چيز ها را با وضوح درك كند . قلبت را آرام كن تنها به اين وسيله مي تواني چيز ها را همان طور كه هستند ، دريابي .
راز نهم عشق
راز عشق در اين است كه طرف مقابلت را تحسين كني . هرگز با فرض اين كه خودش اين چيزها را مي داند ، از تحسين كردن غافل مشو . مشكلي پيش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نيت بگويي : دوستت دارم . گرچه احساسات بشري به قدمت نسل بشر است ، اما كلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .
راز دهم عشق
راز عشق در اين است كه در سكوت دست يكديگر را بگيريد . كم كم ياد مي گيريد كه بدون كلام رابطه برقرار كنيد .
--------------------------------------------------------------------------------
نگارا تو در انديشه درازي
پ بياوردي كه با ياران نسازي
..........................
نه عاشق بر سر آتش نشيند
مگر كه عاشقي باشد مجازي
..........................
به من بنگر كه بودم پيش از اين عشق
ز عالم فارغ اندر بي نيازي
..........................
قضا آمد بديدم ماه رويي
گرفتم من سر زلفش به بازي
..........................
گناه اين بود افتادم به عشقي
چو صد روز قيامت در درازي
..........................
ز خونم بوي مشك آيد چو ريزد
شهيد شرمسارم من ز غازي
..........................
نصيحت داد شمس الدين تبريز
كچون معشوق اي عاشق ننازي
..........................
مولوی
پ بياوردي كه با ياران نسازي
..........................
نه عاشق بر سر آتش نشيند
مگر كه عاشقي باشد مجازي
..........................
به من بنگر كه بودم پيش از اين عشق
ز عالم فارغ اندر بي نيازي
..........................
قضا آمد بديدم ماه رويي
گرفتم من سر زلفش به بازي
..........................
گناه اين بود افتادم به عشقي
چو صد روز قيامت در درازي
..........................
ز خونم بوي مشك آيد چو ريزد
شهيد شرمسارم من ز غازي
..........................
نصيحت داد شمس الدين تبريز
كچون معشوق اي عاشق ننازي
..........................
مولوی
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
..........................
گفتند يافت مي نشود جسته ايم ما
گفت آنك يافت مي نشود آنم آرزوست
..........................
مولوی
==================================
تا آرزو هست ، انسانهای کامل نیز خواهند بود
، هرچند کم ولی هستند
کاملی میگفت پدرم نصحیت می کرد که همیشه دنبال گمشده در جایی بگردید که آنرا گم کرده اید و گرنه هرگز آنرا پیدا نخواهید کرد
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
..........................
گفتند يافت مي نشود جسته ايم ما
گفت آنك يافت مي نشود آنم آرزوست
..........................
مولوی
==================================
تا آرزو هست ، انسانهای کامل نیز خواهند بود
، هرچند کم ولی هستند
کاملی میگفت پدرم نصحیت می کرد که همیشه دنبال گمشده در جایی بگردید که آنرا گم کرده اید و گرنه هرگز آنرا پیدا نخواهید کرد
Books mentioned in this topic
De raven (other topics)Kristin Lavransdatter (other topics)
Män kan inte våldtas (other topics)
_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/_/
نظر دوستان در مورد عشق واقعی
=============================