احمد شاملو discussion

2 views
نخستین باری که بر مزارش رفتم

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mahan (new)

Mahan نخستین باری که بر مزار بامداد رفتم
هر گز از یادم نمی رود
بسیار ساده بود
زیر درختی ساده تر
دوستدارانش
برگرد مزار حلقه زده بودند
و
هر از چند گاهی شعری را زمزمه می کردند
حالت عجیبی بود
از یکی از کسانی که می شد از طرز برخوردش فهمید در آن جمع صاحب احترام است درخواست کردم شعر
"خطابه ی آسان در امید"
را
بخوانیم
و جمع آنرا خواند
چه زیبا و دلنشین بود
کاش می توانستم قبل از رفتن ببینمش

...............................

...............................

...............................


تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست
از تو می گویم
تونیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می شنوم

"فریدون مشیری"


back to top