دوستداران شهریار discussion
زندگی نامه شهریار
>
بیوگرافی شهریار
date
newest »


گفته می شود، شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می شود. گویا خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این که فقط یک سال به پایان دوره ۷ ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن وی در بیمارستان می شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می رسد و همراه شوهرش به عیادت محمد در بیمارستان می رود. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که دو بیت آن در زیر آمده است، در بستر می سراید. این شعر بعد ها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز خوانده شد.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
...
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می شود به صورت جدی به شعر روی می آورد و منظومه های زیادی را می سراید.
source:
http://bashgah.net/modules.php?name=A...
اسيماي فردي شهريار:
شخصيت شخصي اصلي سيد محمد حسين بهجت تبريزي حاصل قرنها يكتاپرستي اصالت شرافت و به طور كلي مولود آيين قومي آذربايجان و ملي ايران است .روح حساس و زيبا پسند و مهربان و با ايمان او در بندهاي منظومه حيدر بابا يه سلام موج ميزند .تحت تاثير مادرش اين اثر بزرگ را مي آفريند و بي آنكه كسي از پايگاه مقبوليت آن قبل از انتشارات آن باخبر شود به سرعت به درجه بالايي مي رسد و تاثيرش را آشكار مي كند
چه از احاظ زباني و چه از بعد ادبي و چه از جنبه زيبا شناسي و محتوا سبك شناسي شهريار سبكي بديع در ادبيات آذربايجان مي باشد.اگرچه وزن منظومه قبلا به صورت هايي در ادبيات آذربايجان وجود داشته استاما ويژگي شخصي شهريار در گزينش كلمات زيبا و عبارات وضرب المثل هاي تركي تصوير پردازي قوي بطور كلي ساختار هنرمندانه اثر او. مي باشد
2سيماي اجتماعي:2
به نظر روانشناسان پايه هاي شخصيت اجتماعي هر فردي در هفت سال اول زندگي شكل مي گيرد جامعه كه پي ريزي شخصيت اجتماعي شهريار را بر عهده دارد جامعه اي سخت معتقد و مومن به آيين نياكان است جامعه اي دهقان پيشه زحمتكش و سرشار از نعمت و رحمت .اولين جرقه براي ظهور شاعري بزرگ از عشقي زميني شعله ور ميشود .ناكامي او در اين عشق از يك طرف و ظهور انديشه ها و شخصيت نوپا سبب ميشود استاد شهريار ضمن تغزل عاشقانه به شعر اجتماعي هم روي آورد به عشق طبيعي و عرفاني و الهي ميرسد و مكتب شهريار جان مي گيرد
سيماي طبيعي 3
طبع شهريار نعمتي ست الهي .زيبايي جان بخش روح نواز و دلكش اقليم شهريار ذوق شاعرش را تحريك مي كند و شعورش را بر مي انگيزد و ديده اش را روشن مي كند اقليمي كوهستاني با آب و هوايي سرد
و خلاصه استاد يكصدو بيست و پنج بند حيدربابا را جان مي دهد و مارا سيراب زيبايي مي كند...
بعد ما در بزم كرسي هاي گرم و جان نواز
در دل افسانه ها و نغمه هاي پر ز راز
در دم فتيله و چخماق پير قصه ساز
مي شود همراه امثال و حكم حيدر بابا
همچو باده مستي و مخموري آرد ديده را
..
شخصيت شخصي اصلي سيد محمد حسين بهجت تبريزي حاصل قرنها يكتاپرستي اصالت شرافت و به طور كلي مولود آيين قومي آذربايجان و ملي ايران است .روح حساس و زيبا پسند و مهربان و با ايمان او در بندهاي منظومه حيدر بابا يه سلام موج ميزند .تحت تاثير مادرش اين اثر بزرگ را مي آفريند و بي آنكه كسي از پايگاه مقبوليت آن قبل از انتشارات آن باخبر شود به سرعت به درجه بالايي مي رسد و تاثيرش را آشكار مي كند
چه از احاظ زباني و چه از بعد ادبي و چه از جنبه زيبا شناسي و محتوا سبك شناسي شهريار سبكي بديع در ادبيات آذربايجان مي باشد.اگرچه وزن منظومه قبلا به صورت هايي در ادبيات آذربايجان وجود داشته استاما ويژگي شخصي شهريار در گزينش كلمات زيبا و عبارات وضرب المثل هاي تركي تصوير پردازي قوي بطور كلي ساختار هنرمندانه اثر او. مي باشد
2سيماي اجتماعي:2
به نظر روانشناسان پايه هاي شخصيت اجتماعي هر فردي در هفت سال اول زندگي شكل مي گيرد جامعه كه پي ريزي شخصيت اجتماعي شهريار را بر عهده دارد جامعه اي سخت معتقد و مومن به آيين نياكان است جامعه اي دهقان پيشه زحمتكش و سرشار از نعمت و رحمت .اولين جرقه براي ظهور شاعري بزرگ از عشقي زميني شعله ور ميشود .ناكامي او در اين عشق از يك طرف و ظهور انديشه ها و شخصيت نوپا سبب ميشود استاد شهريار ضمن تغزل عاشقانه به شعر اجتماعي هم روي آورد به عشق طبيعي و عرفاني و الهي ميرسد و مكتب شهريار جان مي گيرد
سيماي طبيعي 3
طبع شهريار نعمتي ست الهي .زيبايي جان بخش روح نواز و دلكش اقليم شهريار ذوق شاعرش را تحريك مي كند و شعورش را بر مي انگيزد و ديده اش را روشن مي كند اقليمي كوهستاني با آب و هوايي سرد
و خلاصه استاد يكصدو بيست و پنج بند حيدربابا را جان مي دهد و مارا سيراب زيبايي مي كند...
بعد ما در بزم كرسي هاي گرم و جان نواز
در دل افسانه ها و نغمه هاي پر ز راز
در دم فتيله و چخماق پير قصه ساز
مي شود همراه امثال و حكم حيدر بابا
همچو باده مستي و مخموري آرد ديده را
..

خبرگزاري فارس: هوشنگ طيار شاگرد و دوست و همشهري شهريار از عشقي كه نقطه عطف زندگي او و عاملي در روي آوردن شهريار به ادبيات است، سخن گفت.
-------------------------------
هوشنگ طيار شاعر و از شاگردان و دوستان شهريار در گفتوگو با خبرنگار ادبي فارس گفت: زمانيكه شهريار براي خواندن درس پزشكي به تهران آمد، همراه با مادرش در خيابان ناصرخسرو كوچه مروي يك اتاق اجاره ميكند. آنجا عاشق دختر صاحب خانه ميشود. صحبتي بين مادران آنها مطرح ميشود و يك حالت نامزدي بوجود ميآيد. قرار ميشود كه شهريار بعد از اينكه دوره انترني را گذراند و دكتراي پزشكي را گرفت با دختر عروسي كند.
اين شاعر و دوست شهريار تصريح كرد: شهريار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتي برگشت متوجه شد، پدر دختر او را به يك سرهنگ داده است و آنها با هم ازدواج كردهاند. شهريار دچار ناراحتي روحي شديدي ميشود و حتي مدتي هم بستري ميشود و در اين دوران غزلهاي خوب شهريار سروده ميشوند.
طيار با بيان اينكه آن دختر بر خلاف شايعات فاميل شهريار نبوده و «عزيزه خانم» همسر شهريار فاميل او بوده است، اظهار داشت: بهجت آباد سابق بر اين تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازي نشده بود. اين محل، جايي بود كه بيشتر اوقات شهريار با دختر براي گردش آنجا ميرفت. بعد ازاينكه دختر ازدواج ميكند، شهريار يك روز سيزده بدر براي زنده كردن خاطرات آنجا ميرود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا مي آيند. شهريار با دختر روبرو ميشود و اين غزل را آنجا ميسرايد:
يار و همسر نگرفتم كه گرو بود سرم
تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم
طيار گفت: بهترين شعر تركي را شهريار گفته و كاش با شهرتي كه شهريار داشت اشعار فارسي را هم به اندازه اشعار تركياش چنين زيبا ميسرود.
وي افزود: «حيدر بابايه» در ادبيات بينظير است، ولي به تركي است. اگر هم بخواهيم آنرا به فارسي ترجمه كنيم لذت و زيبايي اش را از دست مي دهد. مسائلي است كه در ترجمه منتقل نميشود. مثلا برخي از ضربالمثلهاي تركي را فارسي زبانان نشنيدهاند و شهريار اين ضربالمثلها را عينا به تركي آورده و تازه وقتي هم كه ترجمه شود، خواننده چون آن را نشنيده، از آن نمي تواند لذت ببرد.
طيار ادامه داد: اشخاصي كه مدتي از زندگي خود را در دهات بسر برده اند، خيلي بيشتر از اشخاصي كه در شهر بزرگ شده اند، حيدر بابايه را درك مي كنند. شهريار زماني در پاي كوه حيدر بابايه زندگي مي كرده و درنتيجه خاطرات كودكيش را با خاطرات روستا درآميخته كه بخش است.
اين شاعر كه شعر را در مكتب عملي نزد شهريار آموخته، درباره اينكه چرا بيشتر اشعار شهريار در قالب غزل سروده شده، عنوان كرد: شهريار به جز غزل، قصيده، مثنوي و چند شعر نيمايي هم دارد. «اي واي مادرم» يا «پيام به اينشتين» از شعرهاي نيمايي اوست و اين شعر پيام به اينشتين را وقتي آدم ميخواند از بمب اتم متنفر ميشود.
طيار در ادامه تصريح كرد: شهريار شاعر غزلسراست و علاقه شديدي به غزل دارد و غزل تمام احساسات و عواطف انسان را مي تواند بيان كند. شهريار نيز مثل حافظ حرفهايش را با غزلهايش مي زند. اينهايي كه به شعر سفيد و نيمايي رو ميآورند، فكر ميكنند خواستههاي درونشان را در قالب وزن و قافيه و رديف نمي توانند بيان كنند. درنتيجه آزادگرايي مي كنند و حرف دلشان را با شعر نيمايي بيان ميكنند.
او درباره مضمون اشعار نيمايي بيان كرد: البته اشعار نيمايي مضمونهاي خوبي دارند ولي اگر آن مضامين را بتوانند در غزل بياورند زيباتر است و بيشتر به دل مي نشيند.
طيار درباره آشنايي خود با شهريار گفت: از زمانيكه به شعر علاقه مند شدم به شهريار ارادت يافتم. شاگردي من به آن صورت نبود كه بنشينم و او درس بدهد و من گوش بدهم. حضورش مي رسيدم و شعرهايي كه مي سرودم را نشانش مي دادم و او اشكالاتم را ميگرفت و مرا ارشاد ميكرد. گاهي براي من شعر مي گفت و من با شعر جوابش را مي دادم. بيشتر با مطالعه ديوانش شاگرد او شدم.
اين شاعر افزود: شهريار در جلد سوم ديوانش منظومه اي بلند در معرفي مفاخر ايران مي گويد و از شعراي قديمي و معاصر ياد مي كند. حتي راجع به نيما مي گويد:
به خود گذشته و بگذريم از نيما
كه تا فسانهاش از ما و بعد از آن بيما
ارادت زيادي به نيما به خاطر شعر «افسانه» داشت.
طيار ادامه داد: در اين منظومه نامي هم از من ميكند. آن موقع من افسر شهرباني بودم و شهريار مي گويد:
به شهرباني كشور كه شهرت طيار
سخنوري است به ذوق و قريحه سرشار
خدا رحمتش كند
source:
http://www.farsnews.com/newstext.php?...
فهرست مندرجات
۱ زندگی
۲ عشق و شعر
۳ شعرها و کتاب ها
۴ منبع
۵ پیوند به بیرون
زندگی
شهریار به سال ۱۲۸۵ درتبریز متولد شد.دوران طفولیت خود را در روستای مادری قایش قورشاق و روستای پدری خشکناب در بخش قرهچمن آذربایجان ایران سپری نمود . پدرش حاج میر آقا خشکنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز به تهران رفت و در مدرسهٔ دارالفنون (تا ۱۳۰۳) و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری «به علل عشقی و ناراحتی خیال و پیشآمدهای دیگر» ترک تحصیل کرد (زاهدی ۱۳۳۷، ص ۵۹). پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت و به سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. بعدها دانشگاه تبریز وی را يکی از پاسداران شعر و ادب ميهن خواند و عنوان استاد افتخاری دانشکده ادبيات تبريز را نیز به وی اعطا نمود شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷، شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن، از جمله روح الله خمینی و سید علی خامنهای و نیز اکبر هاشمی رفسنجانی (انتشار پس از مرگ شهریار)سرود.
شهریار در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۱۳۶۷، بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرا در تبریز دفن شد. شهریار دو دختر به نامهای شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی داشت.
عشق و شعر
مقبره شهریار در مقبره الشعرای تبریز
شهریار در جوانیگفته میشود، شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد.[نیاز به ذکر منبع] پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا میشود. گویا خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم میگیرند که دختر خود را به خواستگار مرفهتر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این که فقط یک سال به پایان دوره ۷ ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن وی در بیمارستان میشود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر میرسد و همراه شوهرش به عیادت محمد در بیمارستان میرود. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که دو بیت آن در زیر آمده است، در بستر میسراید. این شعر بعد ها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز خوانده شد.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا
...
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می شود به صورت جدی به شعر روی می آورد و منظومه های زیادی را می سراید. وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمه ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذری، جز آثار ماندگار این زبانهاست. منظومه حیدربابایه سلام، سروده شده به سال ۱۳۳۳، از مهمترین آثار ادبی ترکی آذری شناخته میشود.
شعرها و کتاب ها
حیدر بابایه سلام، شعر ترکی
کلیات محمد حسین شهریار، مجموعه اشعار به زبان فارسی