Home
My Books
Browse ▾
Recommendations
Choice Awards
Genres
Giveaways
New Releases
Lists
Explore
News & Interviews
Genres
Art
Biography
Business
Children's
Christian
Classics
Comics
Cookbooks
Ebooks
Fantasy
Fiction
Graphic Novels
Historical Fiction
History
Horror
Memoir
Music
Mystery
Nonfiction
Poetry
Psychology
Romance
Science
Science Fiction
Self Help
Sports
Thriller
Travel
Young Adult
More Genres
Community ▾
Groups
Quotes
Ask the Author
Sign In
Join
Sign up
View profile
Profile
Friends
Groups
Discussions
Comments
Reading Challenge
Kindle Notes & Highlights
Quotes
Favorite genres
Friends’ recommendations
Account settings
Help
Sign out
Home
My Books
Browse ▾
Recommendations
Choice Awards
Genres
Giveaways
New Releases
Lists
Explore
News & Interviews
Genres
Art
Biography
Business
Children's
Christian
Classics
Comics
Cookbooks
Ebooks
Fantasy
Fiction
Graphic Novels
Historical Fiction
History
Horror
Memoir
Music
Mystery
Nonfiction
Poetry
Psychology
Romance
Science
Science Fiction
Self Help
Sports
Thriller
Travel
Young Adult
More Genres
Community ▾
Groups
Quotes
Ask the Author
Masood
> Masood's Quotes
Showing 1-8 of 8
sort by
date added
favorite
random
like
#1
“That which you believe becomes your world.”
―
Richard Matheson,
What Dreams May Come
2519 likes
like
#2
“ما کُردها با هزاران نوع شکنجه دست و پنجه نرم کرده ایم. زندان هایتان هرچقدر کوچک تر، اراده ی ما بزرگ تر خواهد بود”
―
Ahmet Kaya
20 likes
like
#3
“تمام منظور من این است که زندگی را به شیوه ای تغییر بدهم که بشود زندگی کرد”
―
Abdullah Öcalan
29 likes
like
#4
“...مبادا فکر خودکشی به سرش بزند
.تاکنون تو را به گل نشان نداده ام”
―
قوبادی جهلی زاده
13 likes
like
#5
“من می نویسم
تا اشیا را منفجر کنم
نوشتن انفجار است
مینویسم تا روشنایی را بر تاریکی چیره کنم و شعر را به پیروزی برسانم
مینویسم تا خوشههای گندم بخوانند تا درختان بخوانند
مینویسم تا گل سرخ بخواند تا ستاره تا پرنده، گربه، ماهی، صدف مرا بفهمد
مینویسم تا دنیا را از دندانهای هلاکو
از حکومت نظامیان، از دیوانگی اوباشان رهایی بخشم
مینویسم تا زنان را از سلولهای ستم از شهرهایی مرده
از ایالتهای بردگی، از روزهای پرکسالت سرد و تکراری برهانم
مینویسم تا واژهها را از تفتیش از بوکشیدن سگها
از تیغ سانسور برهانم
مینویسم تا زنی را که دوست دارم
از شهر بیشعر، شهر بیعشق
شهر اندوه و افسردگی رها کنم
مینویسم تا از او ابری نمبار بسازم
تنها زن و نوشتن
.ما را از مرگ میرهاند”
―
نزار قباني
27 likes
like
#6
“در شبی طوفانی
به خانه ات یورش آوردند
و هر آنچه یادگاری از عشق ما بود
به تاراج بردند
حلقه، خواب، گردنبند
النگو، زمزمه، تبسم
در غروبی مه آلود
در خیابانی عمومی
دوره ات کردند
به خاطر شعر من
چمدان دستی ات را بردند
زمانی که ترا به بند کشیدند
نامه و بوسه و عطر
و آه و عکس و فریاد و فضیلت ما را با خود بردند
اما نه در آن خانه
نه در آن خیابان
و نه در آن زندان
نه با بردن
و نه با به بند کشیدن
نتوانستند و نشد
.ذره ای از عشق ما را به تاراج برند”
―
Sherko Bekas, شێرکۆ بێکەس
12 likes
like
#7
“من پێویستیی ئەوەم بەو چاوانەیه کە بە گۆشەنیگایەکی هەموو کێشە فەلسەفی و چمانە خودایییەکانم بۆ چارەسەر بکا”
―
Sadegh Hedayat
15 likes
like
#8
“چیزی خوفناک تر از تکیه گاه نیست. ذلت، رایگانترین هدیه هر پناهی ست که می توان جست.”
―
نادر ابراهیمی,
بار دیگر شهری که دوست میداشتم
3 likes
All Quotes
Welcome back. Just a moment while we sign you in to your Goodreads account.