Masood > Masood's Quotes

Showing 1-8 of 8
sort by

  • #1
    Richard Matheson
    “That which you believe becomes your world.”
    Richard Matheson, What Dreams May Come

  • #2
    Ahmet Kaya
    “ما کُردها با هزاران نوع شکنجه دست و پنجه نرم کرده ایم. زندان هایتان هرچقدر کوچک تر، اراده ی ما بزرگ تر خواهد بود”
    Ahmet Kaya

  • #3
    Abdullah Öcalan
    “تمام منظور من این است که زندگی را به شیوه ای تغییر بدهم که بشود زندگی کرد”
    Abdullah Öcalan

  • #4
    قوبادی جه‌لی زاده
    “...مبادا فکر خودکشی به سرش بزند
    .تاکنون تو را به گل نشان نداده ام”
    قوبادی جه‌لی زاده

  • #5
    نزار قباني
    “من می نویسم
    تا اشیا را منفجر کنم
    نوشتن انفجار است

    می‌نویسم تا روشنایی را بر تاریکی چیره کنم و شعر را به پیروزی برسانم

    می‌نویسم تا خوشه‌های گندم بخوانند تا درختان بخوانند
    می‌نویسم تا گل سرخ بخواند تا ستاره تا پرنده، گربه، ماهی، صدف مرا بفهمد

    می‌نویسم تا دنیا را از دندان‌های هلاکو
    از حکومت نظامیان، از دیوانگی اوباشان رهایی بخشم

    می‌نویسم تا زنان را از سلول‌های ستم از شهرهایی مرده
    از ایالت‌های بردگی، از روزهای پرکسالت سرد و تکراری برهانم

    می‌نویسم تا واژه‌ها را از تفتیش از بوکشیدن سگ‌ها
    از تیغ سانسور برهانم

    می‌نویسم تا زنی را که دوست دارم
    از شهر بی‌شعر، شهر بی‌عشق
    شهر اندوه و افسردگی رها کنم

    می‌نویسم تا از او ابری نمبار بسازم
    تنها زن و نوشتن
    .ما را از مرگ می‌رهاند”
    نزار قباني

  • #6
    Sherko Bekas
    “در شبی طوفانی
    به خانه ات یورش آوردند
    و هر آنچه یادگاری از عشق ما بود
    به تاراج بردند
    حلقه، خواب، گردنبند
    النگو، زمزمه، تبسم

    در غروبی مه آلود
    در خیابانی عمومی
    دوره ات کردند
    به خاطر شعر من
    چمدان دستی ات را بردند

    زمانی که ترا به بند کشیدند
    نامه و بوسه و عطر
    و آه و عکس و فریاد و فضیلت ما را با خود بردند

    اما نه در آن خانه
    نه در آن خیابان
    و نه در آن زندان
    نه با بردن
    و نه با به بند کشیدن
    نتوانستند و نشد
    .ذره ای از عشق ما را به تاراج برند”
    Sherko Bekas, شێرکۆ بێکەس

  • #7
    Sadegh Hedayat
    “من پێویستیی ئەوەم بەو چاوانەیه کە بە گۆشەنیگایەکی هەموو کێشە فەلسەفی و چمانە خودایییەکانم بۆ چارەسەر بکا”
    Sadegh Hedayat

  • #8
    نادر ابراهیمی
    “چیزی خوفناک تر از تکیه گاه نیست. ذلت، رایگانترین هدیه هر پناهی ست که می توان جست.”
    نادر ابراهیمی, بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم



Rss