Zeynab > Zeynab's Quotes

Showing 1-4 of 4
sort by

  • #1
    Ali Shariati
    “وقتی که دیگر نبود
    من به بودنش نیازمند شدم
    وقتی که دیگر رفت
    من به انتظار آمدنش نشستم
    وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
    من او را دوست داشتم
    وقتی او تمام کرد
    من شروع کردم
    وقتی او تمام شد من آغاز شدم
    و چه سخت است
    تنها متولد شدن
    مثل تنها زندگی کردن است
    مثل تنها مردن است”
    دکتر شریعتی

  • #3
    Plato
    “: اگه با دلت کسي يا چيزي رو دوست داشتي زياد جدي نگيرش. چون کار دل دوست داشتنه... درست مثل کار چشم که ديدنه ... ولي اگه کسي رو با عقلت دوست داشتي بدون داري چيزي رو تجربه مي کني که اسمش عشق واقعيه”
    plato

  • #4
    Ivan Klíma
    “به این نتیجه رسیده ام که هیچ اندیشه ای در این دنیا آنقدر خوب و خیر نیست که بتواند تلاشی تعصب آمیز برای به کرسی نشاندنِ آن اندیشه را توجیه کند. تنها امید نجات در جهانِ این دوران، تساهل و تسامح است ... این واقعیت جای بحث و فحص ندارد که هیتلر و همپالکی هایش درست مثل لنین و دار و دسته ی انقلابی اش، هیچ این نیات ویرانگرشان را پنهان نمی داشتند که می خواهند گروه های بزرگی از مردم را محدود کنند، و هیچ پنهان نمی داشتند که برای رسیدن به اهدافشان عزم جزم تعصب آلودی دارند و هیچ در قید هزینه ی آن هم نیستند. اگر بی اعتنایی، بی عملی و ضعف توجیه ناشدنیِ طرف های مقابلِ آنها نبود، حتماً می شد آنها را مهار کرد. تساهل و تسامح هرگز نباید به معنای تساهل و تسامح در برابر عدم تساهل و تسامح باشد. تحمل کردنِ آنهایی که آماده شده اند آزادی را محدود کنند یا حق زندگیِ کسان دیگر را بگیرند، حتی اگر توجیهش شریف ترین اهداف باشد، روا و جایز نیست”
    ایوان کلیما

  • #7
    Ali Shariati
    “اگر دروغ رنگ داشت هر روز شاید
    ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست
    و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
    اگر عشق ارتفاع داشت
    من زمین را زیر پای خود داشتم
    و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی
    آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی
    اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
    اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم, همه وسعت دنیا یک خانه می شد
    و تمام محتوای سفره سهم همه بود
    و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد
    اگر خواب حقیقت داشت
    همیشه با تو در آن ساحل سبز لبریز از نا باوری بودم
    اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند
    و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید
    تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
    اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترین کالا بود, زیبایی نبود, خوبی هم شاید
    اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟
    کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟
    چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
    آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود
    اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
    و من با دستانی که زخم خورده توست
    گیسوان بلند تو را نوازش می کردم
    و تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودم به یادگار نگه می داشتی و
    ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر می کردیم”
    Ali Shariati



Rss
All Quotes



Tags From Zeynab’s Quotes