Navid > Navid's Quotes

Showing 1-23 of 23
sort by

  • #1
    شمس لنگرودی
    “عمر
    حسرت جشنی است بیکران
    که هلهله اش
    از پس دیوارها به گوش می رسد.”
    شمس لنگرودی

  • #2
    شمس لنگرودی
    “بر پلكان بيست سالگي ات ايستاده اي
    بي بيست پله در پايين
    بي هيچ آسمان در بالا –
    پله يي
    بي نرده و
    بي حفاظ ...”
    شمس لنگرودی

  • #3
    شمس لنگرودی
    “می خواستم جهان را
    به قواره ی رویاهایم در آورم
    رویاهایم
    به قواره ی دنیا در آمد”
    شمس لنگرودی

  • #4
    شهیار قنبری
    “خورشید خانوم چارقد مشکی نمی خواس
    مثل شما با این سر و شکل و لباس
    کُپه ی نور ماه سبک تر از هواس
    خورشید خانوم رهاتر از من و شماس

    هر کی می خواد با کلاشی
    سر کلاس نقاشی
    پیرهن گلدار نکشیم
    خاطره ی یار نکشیم
    درخت سرباز نکشیم
    بدتر از اون ساز نکشیم

    باید بدونه عاقبت
    دو بال پرواز می کشیم
    درای این مدرسه رو
    رنگی و دلباز می کشیم
    رو کاغذای بی صدا
    ساز می کشیم ، ساز می کشیم”
    شهیار قنبری

  • #5
    شمس لنگرودی
    “بر نمی‌گردند شعرها
    به خانه نمی‌روند
    تا برگردی
    و دست تکان‌ دهی

    روبان‌های سفید را در کف شعرها ببین که چگونه در باران می‌لرزند
    روبان‌های سفید، پیچیده بر گل سرخ‌های بی‌تاب را ببین

    بر نمی‌گردند شعرها
    پراکنده نمی‌شوند
    به انتظار تو در باران ایستاده‌اند
    و به لبخندی، به تکان دستی، دل خوشند”
    شمس لنگرودی, پنجاه‌وسه ترانه‌ی عاشقانه

  • #6
    شمس لنگرودی
    “در هر ایستگاهی که پیاده شوی
    کنار توام
    این قطار
    مثل همیشه در کف دستم راه می رود”
    شمس لنگـرودی / Shams Langroodi

  • #7
    شمس لنگرودی
    “چه اندوه بار
    بزرگ می شویم
    که بمیریم ...”
    شمس لنگرودی

  • #8
    “خسته
    از مردمک بودن؛
    دنیا
    پلک بزن نامرد!”
    محمد درودگری

  • #9
    Sadegh Hedayat
    “هرکی هرچی میگه از خودشه, تنها حقیقتی که برای هرکسی وجود داره خود همون شخصه. همه مون بی اراده از خودمون صحبت میکنیم, حتی در موضوع های خارجی احساسات و مشاهدات خودمونُ به زبون کسون دیگه می گیم. مشکلترین کارها اینه که کسی بتونه حقیقتا همون طوری که هست بگه.”
    صادق هدایت

  • #10
    ایرج جنتی عطائی
    “بالی اگه هست
    از جنس کوهِ
    از رنگ خاکُ
    حسرت پرواز”
    ایرج جنتی عطائی

  • #11
    شمس لنگرودی
    “روز
    با کلمات روشن حرف میزند
    عصر
    با کلمات مبهم
    شب
    سخن نمی گوید
    حکم می کند”
    شمس لنگرودی

  • #12
    “با مرور خاطرات
    زخم خوردم
    رو دیوار گذشته
    خرده شیشه فراوان بود”
    navid

  • #13
    “هوا میشوم
    لب هایت را بسته نگاه دار
    این دم
    بازدم را احتیاجی نیست”
    navid

  • #14
    “به هر سو خواستی بچرخان ما را
    دایــــره هستیم و
    دایــــر میـمانیـم”
    navid

  • #15
    شمس لنگرودی
    “تمامی مردگان را که نمی شناسیم
    سایه سارانی رمیده از میان شاخه های خمیده
    می گذرند
    و تنها
    صدای یکی آشناست
    آن که زمزمه هایش را از گلوی ما آواز می دهد.

    آنگاه
    چکمه های مان را می پوشیم
    از پی او می دویم
    و به خاطرات گذشته بدل می شویم.”
    شمس لنگرودی

  • #16
    Sadegh Hedayat
    “در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد
    و می تراشد.

    اين دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که اين
    دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پيش آمدهای نادر و عجيب بشمارند

    و اگر کسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاری و عقايد خودشان
    سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آميز تلقی بکنند”
    صادق هدایت /sadegh hedayat

  • #17
    نصرت رحمانی
    “تنها آنها که مرده اند از مرگ نمی ترسند
    چون من.
    چون من که بارها مردانه مُرده ام
    تابوت خویش را همه ی عمر
    بر دوش برده ام.”
    نصرت رحمانی

  • #18
    Woody Allen
    “راستی آدم بهتر است دل داده باشد یا دل دار؟ اگر کلسترول تان بالای ششصد است، هیچ کدام. البته مرادم از عشق، عشق رمانتیک است، عشق بین زن و مرد، نه بین مادر و فرزند، یا پسر بچه و سگش، یا بین دو سر پیشخدمت. نکته ی شگفت آور این که وقتی کسی عاشق است، ویر آواز خواندن دارد. باید به هر قیمتی شده دربرابر این کشش مقاومت کند. همچنین مراقب باشد که حرف های عاشقانه اش توسط جوانان خون گرم بصورت تصنیف در نیاید.

    مسلما دوست داشته شدن با ستایش شدن فرق دارد. آدم ها را می شود از دور هم ستایش کرد، اما برای اینکه کسی را واقعا دوست داشته باشی، لازم است با او در یک اتاق باشی و پشت پرده ها قوز کنی.

    برای عاشق خوب بودن باید قوی و مهربان بود. می پرسید: چقدر قوی؟ گمانم بلند کردن یک وزنه پنجاه پندی کافی است. درضمن یادتان باشد که برای عاشق، معشوق همیشه زیباترین چیز قابل تخیل است. اگر چه برای یک غریبه ممکن است فرقی با یک پرس خوراک ماهی آزاد نداشته باشد. زیبایی بستگی به چشم بیننده دارد اگر بیننده چشم هایش ضعیف باشد، می تواند از بغل دستی اش بپرسد کدام دختر خوشگل تر است. (درواقع، زیباترین دخترها تقریبا همیشه کسل کننده ترین شان هستند، و برای همین هم هست که بعضی ها احساس می کنند دنیا حساب و کتاب ندارد)...!”
    Woody Allen

  • #19
    Oriana Fallaci
    “عادت بدترین بیماریه. کاری می کنه که آدم به هر بدبختی و هر دردی سر خم کنه و بتونه کنار آدمای نفرت انگیز دووم بیاره”
    Oriana Fallaci, A Man

  • #20
    شمس لنگرودی
    “گلایل را دوست دارم
    به خاطر قلبش
    که از پس برگ های لطیفش پیداست

    دل آدمی پیدا نیست
    و سر انگشتانت را سیاه می کند چون گردو
    اگر بگشایی
    و ببینی”
    شمس لنگـرودی

  • #21
    “همچنان ایستاده
    جلوی سرزنش آفتاب
    گل آفتابگردان”
    اینوما توئورو

  • #22
    “آدم‌ها می‌آیند
    زندگی می‌کنند
    می‌میرند
    و می‌روند
    اما
    فاجعه‌ی زندگی تو
    آن هنگام آغاز می‌شود
    که آدمی می‌ميرد
    اما
    نمی‌رود
    می‌ماند
    و نبودنش در بودن تو
    چنان ته ‌نشین می‌شود
    که تو می‌میری در حالی که زنده­‌ای
    و او زنده می‌شود در حالی که مرده است

    از مزار که بازگشتی
    قبرستان را به خانه نیاور”
    آزاده طاهايي / Azadeh Tahaei

  • #23
    رؤیا زرّین
    “رفته بودم دراگ‌استور پاستور
    والیوم‌های زیادی خریده بودم
    برای تسکین بی‌اعتمادی آدمی
    بروفن‌های زیادی خریده بودم

    پولم تمام
    امیدم تمام
    دنبال آرزوی از دست‌رفته‌ای

    من عاشق یک دوستت ‌دارم ساده‌ام
    توی سینما عصر جدید
    و بنگ بنگ ترانه‌ی کیل بیل
    توی سینما سپیده

    راستی
    والیوم‌های زیادی خریده بودم که
    میان‌بر از کجا، به کجا بروم؟

    حالا در ابتدای این دَوَران تازه
    دارم از تو پرت می‌شوم که

    ایستاده‌ام این‌جا
    هی فکر می‌کنم ـ کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه‌ها
    می‌شد با خود ببرد، هر کجا که خواست ـ
    هی فکر می‌کنم
    هی بنفشه می‌کارم
    هی راه می‌روم”
    رویا زرین, می‌خواهم بچه‌هایم را قورت بدهم



Rss