Jump to ratings and reviews
Rate this book

نون نوشتن

Rate this book
آن‌چه در این گاهی‌نوشتن‌ها آمده‌است، در مسیر مدّتی پانزده-شانزده‌ساله نوشته‌شده و هیچ‌کوششی به‌جهت تغییر یا تحریف آن‌چه اندیشیده و نوشته‌ام انجام‌نگرفته. خواسته‌ام هرآن‌چه در هر هنگام یادداشت کرده‌ام بیاید، ازآن‌که خود بدانم در چه‌گاه چه می‌اندیشیده‌ام و شما نیز اگر خواستید بدانید!
محمود دولت‌آبادی، ۱۵ مهرماه ۱۳۸۸

216 pages, Hardcover

First published January 1, 2010

51 people are currently reading
744 people want to read

About the author

محمود دولت‌آبادی

79 books1,383 followers
Mahmoud Dowlatabadi is an Iranian writer and actor, known for his promotion of social and artistic freedom in contemporary Iran and his realist depictions of rural life, drawn from personal experience.

برنده لوح زرین بیست سال داستان‌نویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶
دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا به همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲
برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰
Award for International Literature at the House of Cultures in Berlin 2009
Nominated Asian Literary Award for the novel Collon Collin 2011
Nominated for Man Booker International prize 2011
برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲
English translation of Colonel's novel, translated by Tom Petrodill, nominee for the best translation book in America 2013
Winner of the Literary Prize Ian Millski Switzerland 2013
Knight of the Art and Literature of France 2014

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
126 (18%)
4 stars
207 (30%)
3 stars
221 (33%)
2 stars
88 (13%)
1 star
27 (4%)
Displaying 1 - 30 of 97 reviews
Profile Image for Mohsen Rajabi.
248 reviews
April 2, 2012
نمی دانم اگر دو نویسنده در تاریخ ایران نبودند، چه می کردیم:
اولی محمود دولت آبادی، و دومی نادر ابراهیمی
خواندن این کتاب، برایم خیلی سخت بود. لحظه به لحظه انگار با دولت آبادی بودم، و از ته ته دل غصه می خوردم برای خودمان و مملکتمان که این چنین آدم هایی داریم و باید در عین اینکه زنده اند، در زیر جهل و فراموشی ما خاک بخورند.
سال ها پیش کلیدر را خواندم و باید بگویم حس عجیب و بسیار خوشایندی داشتم: حس غرور. شما جنگ و صلح را بخوانید و بعد کلیدر را بخوانید، و می بینید که دومی از اولی هیچ کم ندارد. با این حرف البته، نمی خواهم بگویم دولت آبادی از تولستوی بزرگ تر است، چون در ادبیات این مقایسه ها کلا باطل است، اما به جد میگویم که کلیدر هیچ از جنگ و صلح کم ندارد.
جای خالی سلوچ را، آوسنه بابا سبحان را، و سلوک را خواندم، و گفتم دستت مریزاد مرد، الحق و الانصاف که نمونه ای
اما حال، با خواندن نون نوشتن، غمی بزرگ بر دلم نشست. آخر چرا ما نیز مردمی نیستیم؟ چرا؟ چرا باید نویسنده ای به این بزرگی را تنها بگذاریم.

به هر حال، این کتاب هم نوشته شده، و زخمی عمیق بر پیکره جامعه مان را نمایانده است...

ممنون، محمود دولت آبادی، برای اینکه این همه سال ها نوشته ای، واقعا ممنون
Profile Image for Hamidreza Hosseini.
210 reviews65 followers
May 30, 2015
آدم موقع خوندن این کتاب دلش میخواد داد بکشه و به زمین و زمان فحش بده که چرا باید نویسنده ای که تک تک نوشته هاش شاهکاره، توی این مملکت اینقدر سختی و زجر بکشه و مشکلات مختلف باعث بشه که تا افسردگی پیش بره.

اون جاهایی که از تنفرش از وضعیت و رفتارهای مردم گفته بود، کاملا حس میکردم که آقای دولت آبادی، دقیقا ذهنیات و تفکرات من رو نوشته.
Profile Image for Mahsa.
65 reviews17 followers
September 3, 2025
نچسب‌ترین کتاب امسالم بود. به اسمش می‌خوره که درباره‌ی نوشتن باشه، ولی بخش زیادیش درباره‌ی نوشتن و بازنویسی کلیدر و احوالات و غرغرها و حرف‌های بی‌ربط نویسنده‌ست. اولین کتابم از دولت‌آبادی بود و خوندن یادداشت‌های معمولی و هرازگاهش که بخشی از عقاید و نظراتش رو نشون میده، شوقم از خوندن کلیدر و جای خالی سلوچ رو کم کرد. چون انگار که نویسنده بیشتر کلمه‌بازی و واژه‌سازی می‌کنه تا نوشتن. دولت‌آبادیِ غرغرو.

تابستان ۰۴.
Profile Image for Mahtab.
39 reviews25 followers
March 25, 2020
خواندن این کتاب برای من شبیه خواندن غرزدن های خودم از زبان شخص دیگری بود. البته که تجربه ی هیچکدام از مطالب گفته شده را نداشتم اما تفسیر نویسنده از آنها، تفسیری است که در همه ی دوران های سرزمین ما مصداق دارد چرا که مدل ذهنی و یا بقول نویسنده ریخت ذهنی ما تغییر نکرده و ما همان آدم های بخیلی هستیم که در طول زمان به جلو آمده ایم و همتی اساسی در درون تک تک ما باید، تا این همه نادانی و بخل و خودخواهی از بین برود. برداشت من این بود که نویسنده باید یادداشت هایی هم برای سال های پس از آنچه در این کتاب آورده، داشته باشد اما به ملاحظاتی چاپ نشده است.
Profile Image for Haniye_Mirkamali.
195 reviews69 followers
October 12, 2022
خوانش: ۲۱ مهر ۰۱
ساعت ۰۰:۱۴

کار، کار، کار..
کار تنها راه نجات آدمیه..
Profile Image for Ava.
168 reviews223 followers
October 3, 2010
... به راستی من چه چیز را گم کرده ام؟...

"نون ِ نوشتن" هم تموم شد.
همون طور که یه روزی خوندن " جای خالی سلوچ" و " کارنامه سپنج" تموم شده بود. وجه اشتراک این ها همه، دولت آبادی ِ. خیال ِ تلخی داره دولت آبادی. سیاه تر حتا از هدایت می نویسه. هر چند ممکن ِ این دو تا نویسنده ی خوب واقعن با هم متفاوت باشن.


دو تا ویژگی داره نوشته های دولت آبادی که تو ذهن خواننده اش ادامه پیدا می کنن. یکی همین سیاهی و تلخی، دومی نثر زیباش که انگار اضافه می شه به زبان. بزرگش می کنه. دلنشین ترش می کنه. بین کارایی که تا حال از دولت آبادی خونده ام، جای خالی سلوچ تو این زمینه قوی ترین بوده. طوری که بعداز حدود 4 5 سال که از خوندنش می گذره هنوز هم جمله هاش و احساس عمیقی که پی اش میاد، همراه ام هست.


اما "نون ِ نوشتن" تجربه ی جدیدی بود. امتحانش کنید.
نه تمام ِ بخش ها ولی نصف اشون به یاد موندنی اند.

Profile Image for sAmAnE.
1,368 reviews153 followers
August 4, 2024
احساس می کنم که غرق در جهل هستم.
جاهل نسبت به تمام پدیده‌های مربوط و نامربوط. سردرگمی، کلافگی و کم حوصلگی دارد بیچاره‌ام میکند. بدتر از همه، بیگانگی ؛ هرگز تا این دوره از زندگی ام این قدر نسبت به محیط و نسبت به روابط و شرایط، دچار احساس بیگانگی نشده بوده‌ام. آیا فی الواقع روشن فکری متوقع و آزرده خاطر شده ام؟ لابد ! و بالاخره یأس و نومیدی گریبانم را چسبیده است؛ چیزی که بدون تردید، از جهل و بیگانگی من نسبت به محیط و روابط ناشی می شود؟ گمان میکنم راهی باید باشد!
#نون_نوشتن
#محمود_دولت_آبادی 📝بر خلاف آنچه در مورد کتاب شنیده بودم بینهایت کتاب رو دوست داشتم، مجموعه نوشته های آقای دولت آبادی در مورد نوشتن و خاطراتش و کلا زندگیش بود.خیلی کتاب برام جالب بود مخصوصا اینکه متناسب حال و هوای این روزهام بود👍🍃و اینکه... نکند زندگی این قدرها که من بهش اهمیت می دهم ، اهمیت نداشته باشد
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews312 followers
August 28, 2017
من اون بخش‌هایی رو که بیان تجربه‌های شخصی دولت‌آبادی و سختی‌های نگارش و انتشار آثارش بود دوست داشتم و به نظرم برای فهمیدن درگیری‌ها و بدبختی‌های نویسندگان ایرانی آن هم در دوران جنگ خیلی گویاست. همچنین ترتیبی که برای آثارش برقرار کرده بود هم قابل توجه بود. اما نمی‌تونم پنهان کنم که حرفای دیگه‌اش - جاهایی که وارد مباحث نظری در مورد زبان و فلسفه و ... می‌شد - زیادی دم‌دستی بودن

حاشیه: البته این یه سؤال گریزناپذیره که وقتی جامعه‌شناسی و فلسفه و علم سیاست و ... هست یک نویسنده‌ی ادبی وقتی از جامعه، اندیشه، سیاست و ... حرف می‌زنه چی می‌تونه بگه و چی نمی‌تونه
Profile Image for Sina Iravanian.
199 reviews35 followers
February 19, 2025
نونِ نوشتن مجموعه‌ای از خاطرات و جستارهای محمود دولت‌آبادی است، که خواننده را با زندگی و عقاید او بیشتر آشنا می‌کند. من از خواندن روایات شخصی لذت زیادی می‌برم و برای همین خواندن این مجموعه خاطرات با وجود تلخی‌هایش برایم لذت‌بخش بود. در این کتاب محمود دولت آبادی از سختی‌های زندگی می‌گوید و از توانی که نگاشتن کتاب از نویسنده می‌گیرد؛ از زندان، گم‌شدن دست‌نوشته‌های یک رمان، فقدان و مرگ عزیزان، امیدهای جوانی و سرخوردگی‌های میان‌سالی و کابوس‌های شبانه. هم‌چنین در این کتاب جستارهای کوتاهی در رابطه با زبان عامیانه و وضعیت سیاسی ایران و تفکر هرمی توده‌ها (که درد امروز ما هم هست) وجود دارد.

چند نقل قول:


به فکرم رسیده است که «وقتی هنر تحت‌الحمایهٔ سیاست قرار می‌گیرد» درست بدان می‌ماند که زنی نتواند بدون اجازهٔ شوهرش جایی برود یا کار مستقلی انجام بدهد.


همچنان آرزومندم که در پایان کار، مثل همیشه از انجام آن دچار شگفتی بشوم و از خودم بپرسم: آیا این منم که چنین کاری انجام داده‌ام؟!


برای یک فرد انسانی و همچنین برای یک جامعه‌ٔ انسانی، فاجعه وقتی به اوج خود می‌رسد که احساس کند هیچ نقشی در پیش‌برد، تحوّل و دگرگونی سرنوشت خود ندارد. همین احساس فجیع کافی است تا انسان از درون متلاشی شود و با چشمان باز ببیند که دارد از پا در می‌آید.


هیچ پدیده و هیچ رابطه و هیچ لحظه‌ای از زندگی تکرارپذیر نیست، به همین علت تأثیرات و تأثرات آدمیان هم نامکررند. پس ساده‌لوحانه خواهد بود اگر فکر کنم سخنی که من از پدرم شنیده‌ام، بازگویش برای فرزندم همان اثری را بر او خواهد داشت که در موقعیت و در وضعیت خاصی روی من داشته است.


هیچ داستان برجسته‌ای با پایان خوش تمام نمی‌شود، بلکه یک داستان خوب با پایان خود در مخاطبش شروع می‌شود. و پدر من آن داستان جذابی بود که هم از آغاز تا پایانش، هر لحظه داستانی را در مخاطب خود که من بودم، آغاز و آغاز و آغاز می‌کرد.
Profile Image for Mahboub.
27 reviews1 follower
Read
November 4, 2016
_اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آن چه ما کم داریم مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند.اندیشیدن باید به مثابه یک کار مهم تلقی بشود. اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم....

جهل! احساس میکنم که غرق در جهل هستم.جاهل نسبت به تمام پدیده های مربوط و نامربوط. سردرگمی, کلافگی و کم حوصلگی دارد بیچاره ام میکند. بدتر از همه بیگانگی.......
گمان میکنم راهی باید باشد!
(دو بخش کوتاه از کتاب)
Profile Image for Sara.g.
21 reviews24 followers
July 6, 2010
براي توصيف اين كتاب مي تونم نوشته ي خود آقاي دولت آبادي بيارم كه ميگه: آن چه در اين گاهي نوشتن ها آمده است در مسير مدّتي پانزده - شانزده ساله نوشته شده و هيچ كوششي به جهت تغيير يا تحريف آن چه انديشيده و نوشته ام انجام نگرفته. خواسته ام هر آن چه در هر هنگام يادادشت كرده ام بيايد. از آن كه خود بدانم در چه گاه چه مي انديشيده ام و شما نيز اگر خواستيد بدانيد!

و چند جمله از اين كتاب كه از خوندنش لذت بردم:
- تو براي همدل خود لازم نيست همه چيز را بگويي تا او اندكي از تو را بفهمد، بلكه كافي است اندكي بر زبان بياوري تا او همه ي تو را دريابد
- آدم سه جور است، مرد، نيمه مرد و هپلي هپو..(هپلي هپو كسي كه مي گويد و كاري نمي كند. نيمه مرد كسي است كه كاري مي كند و مي گويد . و اما ... مرد آن است كه كاري مي كند و نمي گويد.
- آن چه هنرمند را مي گدازد و هلاك مي كند، خود زندگي است. اما آن چه ديگري درباره هنرمند تصور مي كند اين است كه او هميشه متوجه برازندگي خود يا احتمال نقصان در اين برازندگي است!
- زندگي شخص يك اتفاق است و مرگ يك حتميّت
- براي آدميزاد ماندن بايد مبرّا از آدم ها باشي و براي آدميزاد بودن نمي تواني هميشه تنها باشي
- جذب مفاهيم تلخ شدن در نوجواني، به خصوص كه درآميخته شود و شد با تجربياتي نه كمتر از آن تلخ، اخمي عبوس چهره ام را چنان به قواره اي سخت آراست كه ديگر جز تعميق خود هيچ تغييري نيافت
- تاريخ معاصر سرزمين ما ايران، گويا بيش از يك سوء تفاهم نبوده است!!
Profile Image for Farshideh.
1 review11 followers
November 5, 2016
نون نوشتن کتابی است از لحظه لحظه سختی های دولت ابادی ، زندان رفتنش ، شب بیداری هایش برای نوشتن کلیدر و بعد هجوم فکری روزگار سپری شده مردم سالخورده و ده ها داستان دیگر، رنج هایی که برای چاپ کتاب هایش کشیده ، دغدغه اش برای حفظ زبان پارسی و مرگ برادر و هر انچه که اسمش را بشود دل نوشته گذاشت اما کاش بیشتر گفته بود از روزها و شب هایش ، از غم و شادیهایش و اینکه چه شد که خالق اثری چون کلیدرشد .
به نقل از کتاب
‫اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آن چه ما کم داریم، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به ‌مثابه¬ی
یک کار مهم تلقی بشود.بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم. نویسنده نباید فقط در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود. چرا یک نویسنده نباید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند


Profile Image for KosarMoradi.
34 reviews4 followers
August 27, 2025
خیلی تلاش کردم تا کمتر سراغش برم بلکه دیرتر تموم شه اما ولع من نسبت به این نوشته‌ها تمومی نداشت...
کتابیه بین اعتراف و اندیشه. دولت آبادی از رنج‌ و تنهایی و مسئولیت‌های خودش در زندگی شخصی و نویسندگی‌اش می‌گه.
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews78 followers
September 24, 2019
نون نوشتنف جان مایه ی زندگی آن هاست که می خواهند به معنای واقعی کلمه، بنویسند. کار سخت و طاقت فرسا و فرساینده ی ادبیات.
.
دولت آبادی در این کتاب از رنج ها وزندگی های موازی در هنگام نوشتن رمان ده جلدی کلیدر می گوید.
.
" کدام نویسنده ای را در جهان می شناسید که از خود نپرسیده باشد برای چه می نویسم؟ و کدام نویسنده ای را می شناسید که به دنیال این سوال دست زا نوشتن کشیده باشد؟"
.
" بدتر از همه بیگانگی. هرگز تا این دوره از زندگی ام اینقدر نسبت به محیط و نسبت به روابط و شرایط احساس بیگانگی نکرده بودم. یاس ونومیدی گریبانم را چسبیده."
.
"انسان دوستی برای نویسنده ای که شروع به کار می کند لازم است اما کافی نیست. نویسنده باید از مرحله ی انسان دوستی بتواند به درک روابط و مضامین حاکم بر انسان و جامعه بپردازد ودر این بازتاب، کار خود را اعتلا بخشد."
.

دو سال بعد از شروع کلیدر با همسرم مهرآذر نامزد شدیم و شش ماه بعد ازدواج کردیم. حالا که کلیدر تمام شده فرزند ارشدم سیاوش 11 سال دارد. دوبرادرم مرده اند. پدرم مرده است. مادرم دچار بیماری شده است. برادر و خواهرم که از من کوچکتر است صاحب فرزند شده است. سه بار زیر تیغ جراحی رفته ام. به زندان افتاده ام و بیرون آمده ام. چهار پنج بار خانه عوض کرده ام. کچل شده ام.گردن درد گرفته ام. عینکی شده ام. عصبی که بودم بیشتر شده است....
.

" دچار هراس شده ام. هراس ناشی از برخورد با واقعیتی که وجود داشته و ادم آن را در یک لحظه به ناگهان درک می کند. خدای من با خودم چه بکنم. نه دل و قرار نوشتن دارم نه حوصله ی معاشرت ونه رغبت خواندن. بچه ها... وقتی بچه های کوچه را می بینم دلم می خواهد به حالشان بگریم."
.
سه نصیحت پدر
.
کار وکار و کار
مرد ان است که می کند ونمی گوید.
خودت را نگه دار
.
" اگر این حدفاصل را نشناسی که ورطه ی خطرناکی ست. آن قدر خطرناک است که ممکن است تو را در گرداب خود نگه دارد. آنقدر بچرخاند تا تو گم شوی."
.
این مرحله ی تلخی ست که امروز با الف حرف می زدیم. اینجا گیر کرده در این ورطه. برایش یک بخشی را نوشتم. باید این تکه را هم بنویسم.
.
"چرا این بغض در گلویم گیر کرده و مثل خود زندگی تکان نمیخورد. دلم می خواهد بگریم. گریه روح را سبک می کند."
.
"چقدر بوی نیستی و صدای نیستی می آید. چه قدر می ارزد این بودن سپنجی که دیگران را به خاطرش نیست می کنند؟"
.
"اگر انسان دچار پیری زودرس می شود برای این است که فردایی نمی بنید. چه فردای شخصی و چه فردای اجتماعی. مضطریم و این از احساس عدم امنیت ناشی می شود."
.
چقدر خوب اندیشه می کند. تفلسف می کند قشنگ.
" اکنون در این دوره که بازمی نگرم می یابم که هر کس به من نزدیک شده، خواسته است چیزی برباید. اگر شده همان لحظه از زمان را."
.
"هنگامی بود که چنان مست خلاقیت بودم که نخست نگران کارم بودم و سپش نگران زندگی ام اما اکنون..."
.
" چه سماجتی. من چرا باید مینوشتم؟ مجبور بود؟ بله مجبور بودم. فقط نوشتن بود که پراکندگی اعضا و اجرای پراکنده و تجزیه شده ام را میان خروارها سفالینه ی شکسته و گمشده باز می یافت و بازآفرین می کرد."
.
" هیج نگاه روشنی نداشتم. هیچ رنگ درخشانی نبود. هیچ امیدی نداشتم.هیچ ارزش والایی مدنظرم نبود که بخواهم بازگویمش. عشق... هم نبود."
.
دخترم پرسید کسرایی کیست؟
نام شاعر معاصری که در تبعید مرده است. او نمی شناخت. چون در دبیرستان های ما هنوز نام شعرای معاصر ایران به ندرت بازگو می شود و تقریبا جز محرمات است."
.
و از انچه در راستای دزیدن نوشته هایش در سینما و تئاتر وندادن حق مولف وناعهدی ناشران و بی پولی و عدم پرداخت حق تالیف که بر او رفته بود نوشته. بله او که تازه محمود دولت آبادی ست...
Profile Image for Araam Bayaani.
156 reviews
Read
January 31, 2014
به فکرم رسیده است که " وقتی هنر تحت الحمایه ‌ی سیاست قرار می‌گیرد" درست بدان می‌ماند که زنی نتواند بدون اجازه‌ی شوهرش جایی برود یا کار مستقلی انجام بدهد .


.........
خدایا چقدر تنها هستم! چه قدر! دیگران بیرون من را می بینند و چه بسا به تصوری که از من دارند، غبطه می خورند. اما درون من... درون مرا هیچ کس نمی تواند ببیند، حتی نزدیک ترین کسان من، تازه چه
می توانند بکنند؟ در نهایت احساس همدردی!

.............

خوب است ، کار ِ خوبیست آدم دست به قلم ببرد و خاطرات ِ کوتاهش را در دوره هایی از زمان بنگارد ،شاید روزی به کارِ کسی آید شاید هم نیاید ...
Profile Image for Moujan Taghavi.
113 reviews44 followers
October 20, 2016
زندگی سخت و تلخ، شاید اگر زندگیشون به این صورت نبود نوشته هاشون اینقدر تحت تاثیر ادم رو قرار نمی داد. این کتاب مثل یادداشت های گاه و بیگاهی هست که بیشتر ادم ها پس از هر کار و اتفاقی می نویسند.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 7, 2015
هنرمند آن انسان مشتاق و بی تابی است که در ذهن خود از مرزهای واقعیات عینی
می گذرد. ولی آنچه از ورای واقعیت به ارمغان می آورد، چیزی جز بازآفرینی
واقعیات
نیست به علاوه ی تصویری از گذر در ورای واقعیت. گمان می کنم در نیمه ی دوم
عبارت خودم نمی دانستم چه می خواهم بگویم! شاید هم حالا آن را نمی
فهمم.ورای واقعیات دیگر کجاست؟ ولی یک جایی هست!
Profile Image for Mohamadad ali Abtahi.
149 reviews146 followers
August 8, 2012
خاطرات نویسندگی بزرگی مث دولت آبادی واقعا خواندنی است
Profile Image for مرجان ربيعيان.
39 reviews9 followers
October 28, 2017
شنيدن صداى خواننده اى در يك مصاحبه وقتى كه نمى خواند، فقط صحبت مى كند؛ ديدن بازيگرى در خيابان كه بازى نمى كند، زندگى مى كند؛ و خواندن نويسنده اى وقتى كه در قالب داستان و از زبان شخصيت ها حرف نمى زند، خودش است و از غم و شادى ها و دغدغه ها، از روزها و شبهاى خودش مى نويسد. خواندن نونِ نوشتن براى من چنين طعمى داشت.
لحظاتى چند با محمود دولت آبادى، بى حضور گل محمدها و مرگان و باقى، فقط با خودش.
Profile Image for maryam.
26 reviews248 followers
June 26, 2014
بخش‌هایی از کتاب که از حالت کلی گویی در می‌آمد و به جزییات می‌پرداخت زیبا بود. نثر دولت‌آبادی هم وقتی احوالات روزمره و زندگی امروزی را توصیف می‌کند خواندنی تر و زیباتر است.
Profile Image for Moh. Nasiri.
334 reviews108 followers
April 20, 2022
محمود دولت‌آبادی در کتاب «نون نوشتن» ضمن در میان گذاشتن تجربیات و ذهنیات خود از سال‌ها نویسنددگی، نکاتی را با مخاطبان در میان می‌گذارد که به شکل‌گیری جهان‌بینی آن‌ها کمک شایان توجهی می‌کند. با هم ۱۰ نکته از کتاب «نون نوشتن» به قلم محمود دولت‌آبادی را بخوانیم:

1. اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آنچه ما کم داریم، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به مثابه یک کار مهم تلقی شود. اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم. نویسنده نباید فقط در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود. چرا یک نویسنده نباید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند؟

۲. من که قصه سکندر و دارا نخوانده‌ام. اما شما که خوانده‌اید یا می‌روید که بخوانید، بکوشید تا «آن» نیک را دریابید و بدانید. یعنی که خوب بفهمیدش. در نویسندگی این خروش جوانی را باید با تدبیر درآمیخت. کم گفتن و بیشتر اندیشیدن را باید فرا گرفت. نویسنده بیشتر با خود و با آنچه در کار پرداختش هسن در گفت‌وگو است. نویسنده نمی‌خواهد و نباید در کوتاه‌مدت کسی را در مورد چیزی که بدان معتقد است، قانع کند. در وهله‌ی اول، نویسنده می‌باید ضمن کشمکش درونی‌ای که دارد، خود را به انجام کاری مجاب کند.

۳. در برخوردهایی که بین بیشتر علاقه‌مندان به ادبیات با من پیش می‌آید، می‌بینم که نسبت به گذشته‌ی من کنجکاوی نشان می‌دهند و اگر رویشان بشود می‌پرسند: «آقای دولت‌آبادی یک کمی از خودتان، از گذشته‌ی خودتان تعریف کنید!» به این دوستان با صراحت باید بگویم: این که من فقیر بوده‌ام یا نبوده‌ام، این که رنج بسیار کشیده‌ام یا نکشیده‌ام، این که شوخ‌چشمی‌هایی داشته یا نداشته‌ام به پشیزی نمی‌ارزد مگر انکه توانسته باشم یا بتوانم به مدد و بهره‌‌گیری درست آن، ادبیات ناب اجتماعی بیافرینم.

۴. به فکرم رسیده است که «وقتی هنر تحت‌الحمایه‌ی سیاست قرار می‌گیرید» درست بدان می‌ماند که زنی نتواند بودن اجازه‌ی شوهرش جایی برود یا کار مستقلی انجام بدهد.
۵. کدام نویسنده‌ای را در جهان می‌شناسید که از خود نپرسیده باشد «برای چه می‌نویسم؟» و کدام نویسنده‌ای را می‌شناسید که به دنبال این سوال دست از نوشتن کشیده باشد؟

۶. در داستان‌نویسی نبایست اصرار در ایجاد تراژدی داشت. به خصوص دیده می‌شود که بعضی از داستان‌نویسان جوان که خود را پیرو رئالیسم می‌دانند، سعی دارند که به خصوص پایان داستان‌شان تراژیک باشد. نه انجام این عمل از روی عمد، که حتی نیت آن هم با ذات رئالیسم در تضاد و تعارض است. زیرا در رئالیسم هر ساخته و خلاقیتی با مضمون منطقی‌اش قابل درک است. چه بسا یک پایان ساده برای داستان اثر قوی‌تری داشته باشد. در این مایه ما می‌توانیم از چخوف بسیار بیاموزیم.

۷. خوب است و لازم که دانسته شود که من یا «ما»ی نویسنده بر کدام زمین و در میان چگونه مردمی قدم برمی‌داریم؟ راستی چگونه می‌توان این دو وجه عمده‌ی زندگی را که وجود و حضور نویسنده فقط در چگونگی ارتباط با آن‌ها معنا و قواره پیدا می‌کند، درک کرد و شناخت؟ منظورم کوشش برای درک شرایط زمانه است. حیرانم!

۸. هرچه بیشتر با جهان آشنا می‌شوم، بیشتر از آن وحشت می‌کنم! در واقع خود را در برابر نیروهای قاهر و تعیین‌کننده‌‌ی زندگی بیشتر ناتوان حس می‌کنم و این موضوع ضمن این که تنهایی بی‌حصر و بیگانگی وحشتناک را بیشتر به رخم می‌کشد؛ در عین حال با صراحت و شدت جلوی پندارهای آرزومندانه‌ام را یعنی آن چیزهایی که تمام جوانی‌ام را بارآور و پرشکوه می‌کرد، می‌گیرد. و از شما می‌پرسم، هنرمند بی‌پندارهای شکوهمند که محمل آرزوهای بزرگ او هستند؛ چگونه می‌تواند ارزش‌های برجسته‌ای خلق کند؟
وحشتناک و ناامیدکننده خواهد بود آن لحظه‌ای که این نومیدی مطلق وارد زندگی انسان بشود. در چنان صورتی چه می‌توان کرد> قطعا راهی وجود خواهد داشت!

۹. هنرمند آن انسان مشتاق و بی‌تابی است که در ذهن خود از مرزهای واقعیت عینی می‌گذرد. ولی آنچه از ورای واقعیت به ارمغان می‌آورد، چیزی جز بازآفرینی واقعیات نیست. به علاوه‌ی تصوری از گذر در ورای واقعیات.
گمان می‌کنم در نمیه‌ی دوم عبارت خودم نمی‌دانسته‌ام چه می‌خواهم بگویم! شاید حلا هم آن را نمی‌فهمم! ورای واقعیت دیگر کجاست؟ ولی یک جایی هست!

۱۰. احساس می‌کنم روزبه‌روز زندگی می‌کنم. حتی ساعت به ساعت. احساس اینکه زمان لحظه به لحظه دارد زندگی‌ام را می‌قاپد و من هیچ علاجی نمی‌توانم بکنم دچار انزجارم می‌کند. و این انزجار وقتی به حد خود می‌رسد که نمی‌توانم در شبانه‌روز به اندازه‌ای که لازم و بایسته می‌دانم، کار کنم. و این عدم کفایت کار در این روزها که گویه به عارضه‌ی ساییدگی مهره‌ی گردن دچار شده‌ام، بیش از پیش عصبانی و عصبانی‌ترم می‌کند. عبور از چنین روزها، ساعات و لحظه‌هایی از دشوارترین برش‌های این زندگی سگی است که نمی‌دانم با آن‌ها چه کنم.
(ویرگول، علی حیدری)
Profile Image for ablomof.
108 reviews51 followers
October 4, 2014
به راستی یک نویسنده چقدر می‌تواند دغدغه جامعه و مردم خود را داشته باشد؟ چقدر می‌تواند رنج بکشد؟ و چقدر می‌تواند با جامعه خود همرنگ و یکپارچه شود؟ محمود دولت‌آبادی به راستی نویسنده بزرگی‌ست. نویسنده‌ای که نسل‌های آینده را مدیون خود کرده است.

برخی افراد از حالت من دچار تعجب می‌شوند و می‌پرسند «تو چه کم داری؟» و اشاره‌شان مثلاً به توفیق‌های هنری-ادبی، و احمقانه این‌که اشاره‌شان به حُسن شهرت من است؛ و من از این پرسش آن‌ها دچار تعجب می‌شوم که فکر می‌کنند انسان در حالتی حق دارد دچار باشد که شخصاً چیزی کم داشته باشد! غافل از این‌که یکی از علل اساسی چنین حالتی در من این است که حس می‌کنم و می‌بینم تک به تک مردم، هرکس فقط به مشکل خودش و راه‌حل فردی مشکل خودش فکر می‌کند؛ و لابد نمی‌داند که فاجعهٔ اجتماعی از همین ناشی می‌شود که هر کس فکر می‌کند باید گوش و گلیم خود را از آب به‌در کشد. چه انبوه‌اند مشکلات زندگی ما، و چه اندک‌اند کسانی که آن‌را مشکل خود بدانند.


محمود دولت‌آبادی در ویکی‌گفتاورد

محمود دولت‌آبادی در ویکی‌پدیا
Profile Image for Soha.
73 reviews14 followers
August 5, 2015
اما همدلي و همزباني حٌسن بزرگي است . تو براي همدل خود لازم نيست همه چيز را بگويي تا او اندكي از تو را بفهمد ، بلكه كافي است اندكي بر زبان بياوري تا او همه ي تو را دريابد ...
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books549 followers
May 12, 2023
چند گونه یادداشت در این کتاب هست.
یکی یادداشتهای مربوط به بررسی عملکرد کاری که در اینها دولت آبادی پیشرفت کار نوشتن مخصوصا رمان کلیدر را توضیح میدهد.
یکی یادداشتهای سرگشتگی که اوائل کتاب بیشتر است و فقط از روی سرگشتگی نویسنده در برابر مناسبات جهان درون و بیرونش نوشته شده.
یکی هم یادداشت های مرتبط با وضعیت جامعه و مردم ایران که حجم اینها از همه بیشتر است و بعد از تمام شدن کلیدر بیشتر و مفصل تر هستند. در این یادداشت ها عموما دولت آبادی از افول اخلاق در مردم گله میکند. من گمان میکنم این نگاه هم روی نوشتن کلیدر موثر بوده، هم نوشتن کلیدر روی این نگاه تاثیر گذاشته. ادعای اول به این شاهد که گل محمد نهایتا در مبارزه اش از مردم دست میشوید و تنها کشته میشود. ادعای دوم به این شاهد که نویسنده خودش میداند رمانش چه اهمیتی دارد و توقع دارد انعکاس ارزشهای خودش را در جامعه ببیند و نمیبیند. نه اینکه رمان پرفروش بشود (که میگوید از همان اول خوب مورد استقبال قرار میگیرد) بلکه دیدن جامعه ای که لیاقت قهرمان فداکاری مثل گل محمد را داشته باشد.
البته همه اینها را با اندک مایه ای از حیرت دارم مینویسم. چون انگار نه انگار این یادداشت ها در زمان جنگ نوشته شده اند که هر روز چندین گل محمد روی دستها تشییع میشده. به هر حال.
این سه گونه یادداشت خیلی جاها هم با هم آمیخته میشوند.
Profile Image for Hadi.
139 reviews115 followers
April 10, 2020
آنچه در این گاهی نوشتن ها آمده است در مسیر مدتی ۱۵ ۱۶ ساله نوشته شده هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آن چه اندیشیده و نوشته‌ام انجام نگرفته. خواسته‌ام هر آنچه در هر هنگام یادداشت کرده‌ام بیاید از آنکه خود بدانم در چه گاه چه می اندیشیده ام و شما نیز اگر خواستید بدانید!.
این پشت نویس کتاب نون نوشتن به قلم محمود دولت آبادی شریف است که در این کتاب احوال سالیان ۵۹ تا ۷۴ خود را نوشته است سالیانی که بعد از آزادی از زندان ۲ ساله زمان حکومت شاه شروع و با انقلاب ۵۷ و سرکوب ها و شکست های ایدئولوژیک انقلابیون ادامه پیدا کرده است.
دولت آبادی در این کتاب خاطرات نوشتن کلیدر ، زوال کلنل روزگار سپری شده ما مردم سالخورده، سلوچ و دیگر کتابها را بیان کرده است سختی های گرفتن مجوز برای نوشته های خویش بعد از سال ۵۷ ، ماجرای کانون نویسندگان و دیگر جریانات همچنان مرگ سیاوش کسرایی را در کتاب آورده است و همچنین موضوعاتی تحلیلی جامعه شناختی درباره مردم کوچه بازار ایران که هنوز هم درگیر آن چیزهایی هستیم که دولت آبادی ۳۰ سال پیش در خاطرات خود نوشته است. یکی از جالب ترین مطلب های این کتاب در فصل های پایانی، تحلیل ریخت ذهنی جامعه ایران به صورتی ریز و جامعه‌شناختی از دید دولت آبادی می باشد.
در کل کتابی است خواندنی ، مخصوصاً فصل های پایانی آن.
Profile Image for Parisa Soltani.
128 reviews21 followers
July 16, 2020
خواندن این کتاب برای چندمین بار به من ثابت کرد که زندگی بشر چیزی نیست جز تکرار و تکرار و تکرار.
تاریخ از یک نقطه شروع شده، ادامه یافته، پایان پذیرفته و تکرار می‌شود !
گویی نسل های پیشین ما، نسل ما و آیندگان دچار درد های مشابهی هستیم و خواهیم بود که زبان مشترک ماست و چه راه گریزی است از این زبان مادری مشترک؟
و اگر غیر از این است چگونه با خواندن
نوشته های شخصی دیگر در تاریخی دور تر از زمان خودمان، زخم های کهنه ای در ما نیز سر باز می‌کنند و احساس همدردی، نزدیکی و آشنایی بی چون �� چرا در دلمان زنده می شود؟
انگار ما بوده ایم که این سطر ها را سال ها پیش نوشته ایم و اکنون مجددا آنها را مرور میکنیم!
دولت آبادی رنج را خوب میشناسد و نیز خوب معرفیش میکند. چه در دست نوشته های پراکنده اش و چه در داستان هایش.

.
.

پیری به نظرم چیزی نیست جز بی آیندگی، و اگر انسان دچار پیری زودرس شود، برای این است که فردایی نمی بیند.چه فردای شخصی و چه فردای اجتماعی.مضطربم و این از عدم امنیت ناشی می شود.


| از متن کتاب|
Profile Image for Sadra Kharrazi.
539 reviews102 followers
June 30, 2024
این دل عجب حکایت‌ها دارد... می‌سوزد، می‌سازد، می‌سوزاند، می‌شکند. از خونِ دل، قلم به خونِ جگر می‌زند و ماحَصَلش، به خونِ اشک آغشته می‌شود... چه قِصّه‌های خون‌باری دارد این دل! چه غُصّه‌های خونینی دارد این دل؛

مولانا می‌گفت: "به خونِ دل برآید کار درویش..."
حافظ می‌گفت: "از خونِ دل نوشتم، نزدیک دوست نامه..."
سعدی می‌گفت: "خونِ دل بود که از دیده به ساغر می‌شد..."
صائب می‌گفت: "زنده می‌دارم به خون دل چراغ خویش را..."

پس این جامِ سخن، جز به خون دل پر نشود و بی‌راه نیست که می‌گویند "آن سخن کز دل برآید، لاجَرَم بر دل می‌نشیند"

داستان محمود دولت آبادی همین است... نون نوشتن، روایتیست از مصائب و مشکلاتی که در نوشتن آثارش متحمل شده. چه کابوس‌هایی که ندیده و چه پیکارها که نکرده
جنگ با ساواک، با وزارت فرهنگ و هنر، با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با سانسور، با خاطرات مشوش، با مشکلات خانوداگی و مهم‌تر از همه، جنگ با ناامیدی ...

و این‌گونه بود که کلیدر، کلیدر شد،
جای خالی سلوچ شکل گرفت،
و نیز، روزگار سپری‌شده مردم سالخورده، کارنامه سپنج و کلی اثر دیگر خلق شدند.

دولت آبادی در نون نوشتن می‌نویسد:
"برای یک فرد و یا برای یک جامعه انسانی، فاجعه وقتی به اوج خود می‌رسد که احساس می‌کند که هیچ نقشی در پیش‌برد، تحول و دگرگونی سرنوشت خود ندارد. همین احساس فجیع کافیست تا انسان از درون متلاشی شود و با چشمان باز ببیند که دارد از پا در می‌آید؛ چون وقتی که انسان یا جامعه یا حتی گیاه رشد پیش‌رونده‌ای نداشته باشد، الزاماً رهسپار فنا و نیستی می‌شود و البته در فاصله آغاز رکود تا نیستی، بر اثر عدم پیش‌روندگی، دچار فساد و تباهی می‌شود. چه انتقام وحشت‌باری! چه انتقام موهنی، چه نکبت‌بار! وای برناامیدانی که ما هستیم... چون انسان ممکن است بتواند از شر طاعون نیمه جانی در ببرد، اما از شرّ ناامیدی ممکن نیست جان به عافیت درببرد؛ با این نفرت و ناامیدی که چون بدترین بلاها در روح ما مردم رسوخ کرده است و لحظه به لحظه فراگیرتر می‌شود، چه جور آینده‌ای در انتظار ما خواهد بود؛ چه جور آینده‌ای تدارک دیده شده؟ جنون، جنون، این مردم دارند دچار جنون نومیدی می‌شوند و… وای برناامیدانی که ما هستیم! "
Profile Image for Mat.
132 reviews40 followers
February 28, 2019
دولت آبادی در مقدمه کتاب آورده که:
«آنچه در این گاهی نوشتن‌ها آمده است در مسیر مدتی پانزده – شانزده‌ساله نوشته شده و هیچ کوششی به‌جهت تغییر یا تحریف آنچه اندیشیده و نوشته‌ام انجام نگرفته. خواسته‌ام هرآنچه در هر هنگام یادداشت کرده‌ام بیاید، از آنکه خود بدانم در چه‌گاه چه می‌اندیشیده‌ام و شما نیز اگر خواستید بدانید!»

همونطور که خودش اشاره کرده،این کتاب شامل یادداشتهای روزانش میشه که دلمشغولی ها و عقایدشو با خواننده به اشتراک میذاره و همچنین از ناملایمات روزگار و سختی هایی که برای چاپ دو اثر بزرگ کلیدر و روزگار سپری شده مردم سالخورده کشیده صحبت میکنه و فضای حاکم بر انتشارات رو نقد میکنه

تو خیلی لحظات کتاب حرص خوردم که چرا هیچ وقت فرد لایق در حوزه فرهنگ نبوده که قدر و ارزش کارو بفهمه،نه کسی که فقط ممیزیا رو بشناسه!
Profile Image for Faraanak  Abbasi.
1 review2 followers
January 20, 2016
کاری به سبک و سیاق و یک دست نبودنش ندارم . "نون نوشتن" به من کمک کرد که درد هنرمند در این جامعه را عمیق تر درک کنم . فهمیدم که دولت آبادی حق دارد بین ابروهایش آن چین های عمیق سمج جاخوش کرده باشد و در مجامع عمومی از وزیر ارشاد رو برگرداند و بین انگشت هایش یا قلم باشد یا سیگار . محمود دولت آبادی بره ای که به ناچار گرگ پیر این میدان شد نه به این خاطر که بدراند ؛تا اورا ندرند . از آن گرگ ها که زوزه هایش دل آدم را خوش می کند که هنوز کسی ایستاده است. آخر کجای دنیا به بلبل می گویند نخوان یا اینکه برای ما بخوان ؟
Profile Image for mohamad jelvani.
284 reviews66 followers
July 8, 2020
چون کتاب حالت یادداشت داره
و در زمان های مختلف
بخش های مختلفش نوشته شده
همه آن در یک سطح نبود
و پستی و بلندی زیاد داشت
اما بخش های جالب و خواندنی آن کم نبود
امتیاز واقعی سه و نیم است
Displaying 1 - 30 of 97 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.