Jump to ratings and reviews
Rate this book

عدل

Rate this book
کتاب صوتی عدل نوشته صادق چوبک داستان کوتاهی در مورد اسب بیچاره‌ای است که زیر بار درشکه، دست و پاهاش شکسته و رهگذران هر کدام نظری برای نجات اسب بیچاره می‌دهند، بدون اینکه اقدامی عملی انجام بدهند.

1 pages, Audiobook

First published January 1, 1945

1 person is currently reading
90 people want to read

About the author

Sadegh Chubak

17 books263 followers
صادق چوبک زاده تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهرنویسنده ایرانی است.وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود ورمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.اکثرداستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و مذهب و نادانی خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می شد سراغ شخصیت ها وماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می دادند و به شدّت ره به تاریکی میبردند. او یک رئالیست تمام عیاربود که با منعکس کردن چرک ها و و زخمهای طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت.به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی دهد. از این منظر طبقه ی فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می رود.جسد وی به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد و خاکستر آن به بادهای اقیانوس سپرده شد

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
52 (18%)
4 stars
87 (31%)
3 stars
103 (37%)
2 stars
29 (10%)
1 star
4 (1%)
Displaying 1 - 27 of 27 reviews
Profile Image for Sara.
1,801 reviews559 followers
February 23, 2025
چرا با خوندن این داستان کوتاه این‌همه غمگین شدم؟
جدای از محتوا و پیام، تصویر سازی چوبک چقدر خوب بوده.
اسفند ۱۴۰۳
Profile Image for Mohajerino.
130 reviews42 followers
March 12, 2021
تأثیر گذار بود
چیزی که من از نقدش فهمیدم این بود که داستانک عدل جامعه آن دوران را به اسبی تشبیه کرده است که دستش شکسته است و جمعیتی که فقط ناظر زجر کشیدن اسب هستند و هرکدام نظری دارند، هر یک افرادی با سطح اندیشه‌های مختلفی هستند.

ما همچنان همین داستانو داریم . . .
Profile Image for Hadi Nezami.
56 reviews19 followers
July 17, 2018
کتاب جالب بود
به صورت صوتی از طاقچه گوش دادم
...
روایت مردمی که در هر چیزی دخالت میکنند و نظر میدهند چه تخصص و سواد آن کار را داشته باشند و چه نداشته باشند.
Profile Image for Saman.
337 reviews163 followers
February 26, 2025
بین افراد مختلف حاضر، اشتراکی بود. آن هم کمک نکردن به اسب. چه آنکه نمی‌دانست چگونه و چه آنکه نمی‌خواست کمک کنه و فکر نفع شخصیش بود و چه آنی که نمی‌دونست چه طوری کمک بکنه.
Profile Image for Parham.
52 reviews32 followers
July 21, 2020
حرفه: داستان نویس ۱
مقاله ای تحت عنوان "ساختمان داستان کوتاه" در کتابِ مذکور آمده که برای نویسندگان تازه کار و اولِ راه سیر طبیعیِ مراحل داستانی را بیان میکند ؛ موقعیت و وضعیت-گره افکنی-اوج-گره گشایی-فرود . مشخصا اگر پنج دقیقه یا کمتر از آنرا به خوانشِ این داستان کوتاه اختصاص بدهید یا قبل از الان که چیزهایی راجع بهش مینویسم خوانده باشید , درمی یابید که "عدل" مراحل فوق را طی نمیکند ؛ با کمی جسارت, بگوییم اصلا آنها را ندارد. برخی نظرات و نقدها این داستان را به یک طرح خام و ناتمام تقلیل داده اند که در انتقال پیام نویسنده هم شکست خورده است .من اینطور فکر نمیکنم , حداقل بعد از اینکه اکنون همه ی داستان کوتاههای صادق چوبک را (به جز وقتی دریا طوفانی شده بود)خوانده ام . توانایی چوبک در همان ساختارِ مذکور و تاییدهایی که از منتقدینِ وقت(مثلا رضا براهنی)گرفته به ما این اجازه را نمیدهد که شتابزده به خاطرِ فضایی که همواره برای داستانهایش انتخاب کرده-روزمره,عادی,کمینه-او را در داستان نویسی ناتوان بدانیم . از آنجا که قبل از مطالعه ی آثارش شنیده بودم که نگرش بدبینانه و تلخی به وضعیت اجتماعی داشته و بعد خواندن هم کمابیش با سایرین موافق بودم , گمان میکنم این داستان-در کنارِ همزادهایش "قفس" و "بچه گربه ای که چشمانش باز نشده بود"-
تمثیل درخشانی از انسانهای جامعه ای که بیگانگی ,خودمحوری,درماندگی و فلاکت گریبانشان را گرفته, باشد که اگر میخواست از همان ساختارِ متعارف داستان پیروی کند با جهانبینی چوبک و نگرش او به جامعه ایرانی مغایر بود . انسانهایی که شکستگیِ پایِ اسبی را محض سرگرمی و چشم چرانی نظاره میکنند و برای زجرِ جسمانی اسب اهمیتی قائل نیستند و نهایتِ کمکشان چند اظهار نظر موجز است که در حد ((حرف بدون عمل))باقی میماند .در ریویوها چندبار دیدم که برخی فضای داستان را با فضای واقعی امروزی مقایسه کرده بودند ؛ و در این مسئله اتفاق نظر دارم . در آخر معتقدم که اگر خواننده ای گذرش به نوشته های چوبک بخورد قطعا دچار دگرگونی و تحول خاصی در نگرشش به مسائل اجتماعی خواهد شد و دستکم از قید و بند خوشبینی های کاذب و امیدهای واهی رها میشود و یاد میگیرد که در نگریستنش نه لزوما بدبین ,بلکه واقع بین باشد .
پی نوشت : مثل بقیه دوستان همیشه با محدودیتهای گودریدزِ فارسی درگیر بوده ام
پی نوشت : داستان قفس از مجموعه "انتری که لوطی اش مرده بود" و بچه گربه ای که چشمانش باز شده بود از مجموعه ی "چراغ آخر" میباشد
Profile Image for Ellinor ﹏.
156 reviews20 followers
June 11, 2021
وقتی داری درد می‌کشی هم چنتا ادم پیدا میشن جنازتو پول کنن:/
Profile Image for Araam Bayaani.
156 reviews
Read
June 8, 2018
روایت خلاص کردن اسبی آسیب دیده است
Profile Image for Shadi Raha.
24 reviews6 followers
September 21, 2020
بازتاب برخوردها و نگاه‌ها در جامعه
Profile Image for Night0vvl.
132 reviews25 followers
May 31, 2019
روایت کوتاه و جالبی بود از درد جامعه، درد مردمی که چه مانند اون اسب از رنجی که بهش دچار هستن در حال عذاب کشیدنن و درد مردمی که به واسطه ی جهل و خود عقل کل پنداری در هر زمینه ای -عموما زمینه هایی که درکی یا علمی نسبت بهش ندارن- حس نیاز به نظر دادن، دارن.
Profile Image for Fabi.
149 reviews27 followers
July 14, 2019
خیلی خوشم اومد، من صوتی گوش دادم و صدا پیشگی عالی بود، همش چشمای درشت اسب رو تصور می‌کنم، زل زده به همهمه ی بالای سرش...تو فکرش چی میگذره؟؟؟
Profile Image for Melika Khoshnezhad.
467 reviews99 followers
September 20, 2020
بااین‌که سه صفحه بیشتر نبود، بیش‌ازاندازه تکان‌دهنده بود. نمی‌دونم «اسب» رو می‌شه نماد چی دونست. در حال حاضر فکر می‌کنم می‌تونه نماد «ایران» باشه، ولی ان‌قدر داستان خوبیه که به‌نظرم در هر برهۀ زمانی می‌تونه نماد هر چیزی باشه که داره جان می‌دهد و آدمایی که شاهد ازبین‌رفتنش هستند، نه می‌تونن، نه می‌دونن چه‌جوری و نه حتی شاید بخوان که کاری برای جلوگیری از این اتفاق انجام بدن. آدمایی که شاهد مردن اون اسب بی‌گناه هستند هم می‌تونن نماد طبقه‌های مختلف جامعه باشن. چیزی که بین‌شون مشترکه ناتوانی و عدم‌همدلیه. اگرم به دنبال راه‌حلی هستن تا حد زیادی به دنبال راهی هستن که به نفع خودشون باشه. بچه که از همه‌شون شاید بشه گفت پاک‌تره اصلاً اسب رو مرده درنظرگرفته و تنها سؤالش اینه که درشکه‌چی بدون اسب چطوری درشکه‌اش رو برده. دیگه وای به حال بقیه. اسب تنها افتاده، درحالی‌که حتی صاحب خودش هم رهاش کرده و رفته. اسب داره می‌میره درحالی‌که چشماش هنوز نشان از زنده بودنش دارن. و اگر این اسب نماد ایران باشه، که فلج شده و یخ‌زده و حتی صاحبش ترکش کرده و اطرافیانش با بی‌تفاوتی نظر می‌دهند و هیچ نمی‌کنند، اشک آدم درمی‌آد.
Profile Image for فــ کریمی.
76 reviews29 followers
January 18, 2020
بسمـ الله...
درون‌مایه­ ی داستان جان دادن اسبی (موجود زنده‌ای) است مجروح، در انظار مردمی بی ‌مسئولیت که با بی‌توجهی آنان به پایان می‌رسد.
Profile Image for nargesf97.
53 reviews2 followers
March 16, 2020
در این شرایط تصمیم گرفتم کتاب صوتی بشنوم؛ داستان‌های کوتاه این چنینی را شروع کردم.
داستان ساده و خوبی بود ولی میشه بهش ۳/۵ هم داد.
Profile Image for Masih Reyhani.
282 reviews12 followers
December 16, 2022
داستانک روی ابزاری که من خواندمش؛ ۴ صفحه بود. خواندنش هم چیزی بیشتر از همین مقدار طول نکشید؛ اما تاثیرگذار بود!
نویسنده بدون هر نوع مقدمه‌چینی، خواننده را به میان قصه می‌کشد.
Profile Image for سُها.
32 reviews2 followers
March 23, 2024
متن با اوجِ بحران و گره آغاز شده و بعد از درگیری با آن، پِی به بی‌عملی و انفعال شخصیت‌ها می‌بریم؛ افرادی که در آغاز قصد حل مشکل را داشتند با دیدنِ دیگران و تاثیر آن‌ها دست به اقدامی نمی‌زنند.
هر یک از شخصیت‌ها به فراخور سطح فكر و اندیشه‌شان راهكاری ارائه می‌دهند؛ اما
چون می‌ترسند اشتباهی مرتكب شوند كه عواقب جبران ناپذیری داشته باشد،
مجبور می‌شوند به سخن دیگران گوش دهند. همین امر در نهایت به انفعال جمع منتهی می‌شود.
Profile Image for Mohamadreza imani.
262 reviews2 followers
April 5, 2025
میدونید مشکل این داستان چیه؟ چوبک انقدر حد و حدود نمادهای داخل داستان رو گل و گشاد گرفته که تقریبا قابل صدق بر هر چیزی باشند. به نظر حقیر گویی میخواسته این رو برسونه که مملکت ما تو اکثر مسائل مثل داستان فوق عمل میکنه که بقیه نشستن بیرون گود و از رو شکمشون نظر میدن که بلاخره «عدل» کدام است! طنز تلخ ماجرا اینه که چوبک با نوشتن این داستان خودش جزو اون جماعت بیرون گود نشین شده. روشنفکریِ خود عقل کل پندارِ دهه 30 و 40 است دیگر...
150 reviews2 followers
October 4, 2022
داستان ارام دیالوگ های جذابی داشت ، شخصیت اول داستان ،، اسب ،، بود نماد حیوان نجیب مثل تمام انسان های نجیب کار میکنند و وقتی درد دارند نه گریه میکنند و نه به روی خودشون میارن ارام و صبور ، مردم هم در حال حرف و نظر نسبت به حال اون فرد ،، شخصیت های متفاوت با عقاید متفاوت و طبقات متفاوت
https://taaghche.com/book/21389
50 reviews
March 31, 2023
تمام بدنش توی آب گل آلود خونینی افتاده بود.
پی در پی نفس نفس می زد.
رفته گر ها و کارگر ها انگار باز مرد عمل بودن و دل رحم تر. بقیه حرف.
شاید بقیه پرحرف ها می آمدن می تونستن کمک بزرگی کنن.
حالا خوبه ما به حیوانات گلوله نمی زنیم.

https://taaghche.com/audiobook/31009
نسخه الکترونیکی:
https://taaghche.com/book/21389
71 reviews
April 1, 2023
این داستان نویسنده هم مثل سایر داستان‌هاش و مطابق انتظار، به شدت نمادگرا بود. نمی‌دونم اینهمه نمادگرایی خوبه یا بد، شاید سلیقه‌ای باشه. به شخصه زیاد خوشم نمیاد.

عدل رو از طاقچه بخونید:
https://taaghche.com/book/21389
Profile Image for Amin Bachari.
179 reviews
October 1, 2024
اولین داستانی که از صادق چوبک خوندم.

نظر شخصی خودم اینه که با اینکه میشه برداشت های زیادی از داستان کرد، احتمالش بیشتره که نشات گرفته از حال نویسنده باشه.

برای درک بهتر داستان های صادق چوبک باید بیشتر از این نویسنده بخونم.

I believe this story is allegorical.
Profile Image for Mah.
20 reviews1 follower
October 25, 2020
داستانی سراسر از شخصیت های نمادین که میشه به خیلی از اتفاقات و زمانه ها نسبتش داد
جای فکر کردن دارد.
71 reviews1 follower
November 16, 2020
داستان غم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏انگیزی بود؛ مردم به جای اینکه عمل کنن و بیان اسب رو نجات بدن فقط حرف می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏زدن و اظهار نظر می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏کردن!
Profile Image for Mahsa.
313 reviews391 followers
December 29, 2021
تمومی نداره، حتی وقتی داری از درد زجه می‌زنی هم حرف‌هاشون، نظراتشون، دوستی خاله خرسشون تمومی نداره.‌ ماها حرف زدن رو یاد گرفتیم، ولی نیازمندی‌هاش رو نه.

همین.

به وقت دی هزار و چهارصد
Displaying 1 - 27 of 27 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.