What do you think?
Rate this book
144 pages, Paperback
First published February 5, 2007
معرفت باید بر پایۀ عمل باشدو علم باید به زبان عمل ترجمه شود؛ نظریه باید به عمل درآید و الّا بی روح است و ثمری جز ملال ندارد. ولی روایت جداب تر از این مدعا را باید در نوشته های با نام مستعارش باز جست، آن جا که می گوید به مهم ترین حقیقت های درون ذاتی هرگز نمی توان با افزارهای عینی دست یافت یا به آن ها منزلت و شأن برون ذاتیِ مستقل بخشید. آن ها فقط از بطن فاعلیتی درون ذاتی و پرشور بر می خیزند. به تعبیر آگوستینوس قدیس چیزهای معینی هستند که فقط وقتی می توانیم بیاموزیم که به آنچه می خواهیم بیاموزیم عشق بورزیم. معنای واقعی این گفته که «خدا محبت است» در حیات فاعلانه و درون ذاتی عیان می شود و به کف می آید؛ معنای واقعی اش همان معنای آن در زندگانی من است. و واقعیت های عینی دربارۀ «مسیحیت» فقط سطح ظاهر مسیحیت را لمس می کند و راهی به درونش نمی برند. مسیحیت نه مجموعه ای از قضایای مطلق بلکه طریقی است که «هستی» و حیاتِ شخصی خود باید در طی آن زیر و زبر شود. ص 27-28