During Christmas week of 1989, the overthrow of a dictator appeared live on television, and the world belatedly came to realize that Nicolae Ceaușescu and his wife, Elena Ceaușescu, had been criminal, paranoid rules on a grand scale. On December 22, 1989, the Ceaușescus ignominiously fled Bucharest by helicopter after a huge crowd of Romanians summoned enough collective courage to boo them off the balcony of the Central Committee building. The brutal images of the couple's Christmas Day "trial" and their bullet-ridden corpses are now part of history.
Why were we unaware for so long of the savage reign of Nicolae and Elena? What do we know of the historical background from which they emerged? How could they have ascended to such all-powerful, unchallenged heights? Is there, in Romania's own past, a possible explanation for the events that baffled and shocked the world? Kiss the Hand You Cannot Bite is the first book to answer these all-important questions and to posit the reasons why Romania's history has been so troubled and so tragic.
In his inquiry into the rise and fall of the Ceaușescus, Edward Behr, distinguished journalist and author of Hirohito: Behind the Myth, explores their tangled private lives and political careers. Only now are key witnesses to the Ceaușescus' early years coming forward to tell the real story. Behr has interviewed former cell companions, Party workers, and army colleagues who watched with chagrin as a laughably ignorant peasant couple overcame complex Party politics and skillful rivals to establish a fearful Marxist–Leninist regime that lasted over a decade and a half. Behr has also spoken to members of the Ceaușescus' personal entourage — cooks, doctors, bodyguards, and maids — to get an inside look not only at their ostentatiously vulgar life-style and shocking excesses but at their strange marriage and family life.
Edward Behr's investigation shows that the Ceaușescus retained their power through a Byzantine system that included informers, secret police, a personality cult to rival Mao's, and a subterranean city of tunnels beneath Bucharest. Perhaps even more frightening were the carrot-and-stick techniques the regime used to tempt Romanians into collaboration with the very system that was destroying them. Sadly, the overwhelming majority of the Romanian establishment and intellectual elite vied with one another in currying favor in return for personal advancement and material rewards. Today's Romania, though free of the Ceaușescus, is still coping not only with the paranoia and shame despotic rule breeds, but with an economy and culture fallen into almost total disrepair.
The grim legacy of the Ceaușescus lives on. Kiss the Hand You Cannot Bite is a masterful and terrifying account of how absolute power corrupts absolutely and how, for some countries, democracy remains an elusive dream.
Edward Samuel Behr was a journalist; he worked primarily as a foreign & war correspondent. He began his career in the early 1950s with the Reuters news agency, then worked for Time-Life, serving as bureau chief in several cities around the world for Time Magazine. He then took a position with Newsweek in 1965 as Asia bureau chief, based in Hong Kong. Later in his career, Mr. Behr also made a number of documentaries for the BBC. He wrote several books during his life on various subjects, including a memoir which was published in 1978.
كتاب خوبي و نويسنده مطمئنا مطالعه زيادي داشته كه تونسته اين كتابو بنويسه ولي يه چيزي كه رو اعصاب بود اين بود كه هي نظر شخصيشو ميداد راجع به چائوشسكو!بابا لعنتي بذار خودم تصميم بگيرم نه اينكه تو فرت فرت نظرتو بكني تو حلقم،اگه كتاب عاري از نظرات شخصي بود به يقين پنج ستاره ميدادم. نكته خيلي جالب كتاب اونجا بود كه دو عامل را بيان كرده بود كه باعث تاخير در سقوط چائوشسكو شده بود؛يكي از دلايل اين بود كه شاه بهش نفت ارزان ميداد! نكته بعدي اين بود كه تو سال٦٨ مياد ايران بعدش برميگرده به فاصله چند روز سقوط ميكنه و اعدام ميشه.فك كن آقايون در راس قدرت و حكومت نميدونستند اينو و گذاشتن بياد ايران! خلاصه اسم ايران همه جا است،وطنم پاره تنم🤪😂 اميدوارم به زودي كتابي من باب "سقوط" همون ديكتاتوري كه مد نظر هممونه رو بخونيم😏
چائوشسکو یکی از جذابترین دیکتاتورها برای مطالعهست. در این کتاب به زندگی چائوشیکو از جوانی و نحوهی به قدرت رسیدن تا مدل و تفکرات سیاسی و حکومت و پایانش پرداخته. و البته قبل از این موارد به طور مختصر از حکومت سلطنتی رومانی و رفتار در جنگ و عوامل تغییر حکومت سخن گفته. کتاب در مقدمه هم اشاره کرده که کتابی آکادمیک نیست و میتونم بگم با توجه به موضوع کتاب که تاریخی-زندگینامه هست روایت شیوا و پرکششی داره.ه
چائوشسکو ، ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ ، شرح زندگی یکی از دهها دیکتاتور احمق و کوته بین قرن گذشته هست که زندگی ملت خود را برای سالیان سال تلخ و خونین کرده وخود با خودکامگی تمام حکومت کردند ، غارت کردند و کشتند هرکه اندکی مخالف بود .برای خود کاخهای عظیم بنا کردند غافل از آنکه این خانه ها را روی اب ساخته اند . مردم را ندیده گرفتند غافل از آنکه روزی می رسد که ملت آنها را زیر پای خود خُرد خواهد کرد ، روزی که همیشه آمده و همیشه خواهد آمد ودیکتاتورها را گریزی از آن نیست ، روزی که ملت آنها و هر چیزی که مال آنها باشد را نمی خواهد ، روزی که ملت با دست خالی بر ارتشی از مزدوران و آدم کشان تا دندان مسلح پیروز می شود و فریاد و ندای آزادی خود را سر می دهد ، روزی تاریخی که برای بسیاری از ملت ها آمده و برای بسیاری دیگر خواهد آمد .
قصد ندارم به زندگی این دیکتاتور رومانی بپردازم که کتاب کاملا آن را بررسی کرده است ، در حقیقت زندگی بیشتر آنها شبیه هم است ، می توانند پل بوت در کامبوج ، تروخیو در دومینیکن ، کاسترو در کوبا یا صدام حسین در عراق باشند ، همه آنها خودشیفتگی و سادیسم دارند ، با داشتن یک صندلی ، یک میکروفن وملت بیکار می توانند مانند کاسترو ، سه ساعت سخنرانی کنند که می توان کل آنرا در یک دقیقه خلاصه کرد ، بسیار بدگمان هستند ، فکر می کنند که کل جهان ( البته جهان آزاد ) در حال توطئه کردن ضد این موجودات مفلوک و دست آوردهای حیرت انگیز آنان هستند ، ارتش برای همه آنان بسیار مهم است ، با آن می توانند ملت را به گروگان بگیرند ، اقتصاد و درآمد ملت برای آنان هیچ اهمیتی ندارد ، در حقیقت از فقیر شدن ملت خود و نابودی طبقه متوسط بسیار لذت می برند ، طبقه متوسط را با طبقه پایین دست تهدید می کنند و طبقه پایین را با فقر و کاربیش از اندازه از بین می برند . معولا جانشین آنها پسر بزرگ خانواده است ، مانند خانواده دیوانه حاکم بر کره شمالی ، یا عُدی صدام حسین یا سیف اسلام قذافی ، یا اگر مانند کاسترو سرگرم عیاشی باشند و نُه فرزند به جای گذاشته باشند ، برای جلوگیری از اختلاف خانگی ( حکومت ارث پدری آنهاست ) برادر خود را جانشین معرفی می کند .
اما این چائوشسکوی مفلوک داستان متفاوتی داشت ،او در اوج قدرت سیاسی و زمانی که از ایران به رومانی بر می گشت ،هنگام یکی از همان سخنرانی های شر و ورش برای ملتی که برای سخنرانی او به دقت هم دستچین شده بود ، و در حال پخش مستقیم مزخرفاتش از تلویزیون مثلا ملی ! هو شد و ملت شروع به اعتراض کردند ، چانوشسکو که آشکارا سست شد ه بود و نمی دانست چه کار کند ملت را به آرامش دعوت کرد و تلویزیون ملی هم تصویری از درختها را به جای او نشان می داد ، همسر منفورش به او می گفت : با مردم حرف بزن ! اما او خود را باخته بود ، نقاب پوشالیش برداشته شده بود ، او با هلیکوپتر از همان جا فرار کرد و سه روز بعد به همراه النا ، همسرش جلوی دوربین تلویزیون این بار ملی ، محاکمه و اعدام شدند و به همان زباله دانی رفتند که پیش از آن ملت ها ، رهبران خود کامه خود را به آن فرستاده بودند ......
خواندن کتاب های این مجموعه ای که آقای اشتری ترجمه می کنند واقعا لذت بخش و آموزنده است. چائوشسکو دیکتاتور رومانی هم نکات ریز و درشت تاریخی فراوانی داشت که اگر به مطالعه در زمینه فراز و فرود سرخ ها از اول تا آخر قرن بیستم علاقمند هستید توصیه می شود بخوانید. البته اگر هنوز سراغ انقلاب سرخ شوروی و دوره ی استالین و خروشچف و مائو نرفته اید برای مطالعه ی این یکی کمی دست نگه دارید. واقعیت این است که چائوشسکو در این سیر مطالعاتی بیشتر جنبه ی اطلاعات تکمیلی و جانبی دارد واگر مطالبی که پیشتر گفتم را هنوز نخوانده اید شاید اصلا سبب شود کمی گیج کننده هم باشد. دست آخر به نظرم پایان کتاب به شدت برای ما مردم ایران می تواند آموزنده باشد . اینکه پس از خیزش مردمی و دادن هزینه به راحتی چائوشسکو با یون ایلیسکو جایگزین می شود و به قول فارسی اش خر همان خر می ماند و فقط پالان عوض می کند و در این بین بیچاره مردمی که شوریدند و جان دادند.
نویسنده یک جایی در اوایل کتاب میگه در حدود 24 سال رهبری چائوشسکو بر رومانی، فقط حدود 500 نفر مخالف کشته شدند. پس چرا این دیکتاتور این مدت طولانی بر سر کار موند و آخر با سیل نفرتی که مردمش رو فرا گرفته بود روبرو شد و سریعا اعدام شد؟ در واقع این سوال در ذهن خواننده به وجود میاد که آیا چائوشسکو مخالفی نداشت؟ آیا با مخالفینش مدارا میکرد؟ چطور میشه این رو توضیح داد؟ در طول کتاب خواهیم دید که پاسخ دو پرسش اول منفیه. نویسنده هم سعی کرده این موضوع رو محور اصلی مطالب کتاب قرار بده و کل تاریخ حکومت چائوشسکو رو بر مبنای اون توضیح بده. در واقع هدف ارائه تاریخ رومانی دوران چائوشسکو نیست. بلکه هدف اینه که مردم چطور این دیکتاتور و فرهنگ دیکتاتوریش رو پذیرفتند و در خود جذب کردند. کتاب البته لحن احساسی و قضاوتکننده داره که ممکنه تو ذوق بزنه هر چند که باهاش موافق باشیم اما به نظر من خیلی نامتعارف نیست برای همین میتونم نیم نمره از اون بابت کم کنم اما مطالب کتاب به قدری جالب و خوب هست که دلم نیومد نمره کامل ندم
کتابی تمامعیار از داستانی دیکتاتوری، اینبار در رومانی و به رهبری چائوشسکو و همسرش که مردمان رومانی را به مدت دو دهه به بردگی محض گرفته بودند. بسیار آموزنده و ارزشمند بود خوندن دیکتاتوری سرخ، به هیچ وجه از خواندن کتاب پشیمون نیستم.
ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ به تعبیر ریشارد کاپوشچینسکی، این کتاب، فقط شرحی مبهوت کننده، آکنده از افشاگریها و رسواییها دربارهی دراکولای کمونیست نیست، بلکه تجزیه و تحلیلی اساسی و بیامان از نظامی است که به رژیمی مهوع و مهیب، رژیم نیکولای و النا چائوشسکو، اجازه داد تا برای ربع قرن (22 مارس 1965- 25 دسامبر 1989) بدون مواجهه با هیچ مخالفت جدیای در داخل کشور، ادامهی حیات دهد و همزمان از تایید جهانیان نیز برخوردار شود. در دورهی پسا- چائوشیکو روشنفکران رومانی، رهبران غربی را به خاطر رویکرد پرستشوارشان در قبال رومانیِ چائوشسکو به شدت مورد حمله قرار دادند، غافل از اینکه اکثریت همین روشنفکران در همان زمان، رویکردی بزدلانه در قبال رژیم اتخاذ کرده بودند. مزیت بزرگ کتاب، جلب توجه خواننده به ریشههای فرهنگی و اجتماعی عمیق دیکتاتوری چائوشسکو است. نویسنده میخواهد پسزمینهای برای ما فراهم کند تا بتوانیم به روشنی مضحکهای را که در پی به قدرت رسیدن چائوشسکو در رومانی به صحنه آمد ببینیم؛ این صحنه گرچه حال به هم زن است اما تماشایش خالی از جذابیت نیست. رومانی چائوشسکو تبدیل شده بود به چائوشویتز، چائوشیما و پارانوپولیس.
وقتي اين كتاب رو ميخوندم، اولين جمله اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه چقدر ديكتاتور ها و حكومت هاي ديكتاتوري شبيه به هم هستند. گويي اين رژيم ها در خيلي از موارد از هم كپي برداري ميكنند و اينكه چقدر سرنوشت اين رژيم ها شبيه به هم هست و شبيه به هم خواهد بود. جملات فراواني رو از كتاب پيدا كردم كه برام كليدي و راهگشا بود قطعا براي افرادي كه به اين حوزه علاقه مند هستند اين كتاب فوق العاده مفيد خواهد بود اما من ميگم براي هر شخصي كه چه با پديده ديكتاتوري مواجه بوده يا اينكه در حال حاضر تو اين شرايط زندگي ميكنه، سرنوشت روماني و مردم اين كشور، اشك رو از چشمانش جاري خواهد كرد. عجيب بود كه در طول مدتي كه كتاب رو ميخوندم (غير از چند قسمت كوتاه) بغض در گلوم بود و در نهايت اين جمله كليدي:
کتاب از 14 فصل تشکیل شده که نویسنده 7فصل اون رو اختصاص داده به ریشه یابی چگونگیِ به قدرت رسیدنِ چائوشسکو که بنظر حجمِ زیادی هست برای این مطلب.7فصل اول کتاب برای من حداقل قدری کسل کننده بود. اما توی هفت فصل دوم نویسنده واردِ فضای حکومتِ چائوشسکو میشه و کتاب جذابیت پیدا میکنه. ترجمه ی بیژن اشتری هم عالی بود.
#نیکولای_چائوشسکو و همسرش النا همچون زوج خبیث شکسپیری لیدی مکبث و شوهرش رفتار میکردند و حدوداً ۲۵ سال که از ابتدای سال ۱۹۶۵ و در پی مرگ گئورگیو دژ بنیانگذار حکومت کمونیستی در رومانی آغاز شده بودٰ و تا پایان سال ۱۹۸۹ که به سرنگونیشان منجر گردید، بر این کشور حکمرانی کردند، زندگیِ سیاسیِ این دو در کتابی تحت نام «چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ» نوشتهی ادوارد بئر با ترجمهای از #بیژن_اشتری در سال ۱۳۹۶ توسط نشر ثالث منتشر گردید که با مقدمهای درخشان از ریشارد کاپوشچینسکی نویسندهی کتاب های امپراتور و شاهنشاه، آذینبندی شده است... کتاب با سکانسی مهیج در هنگام آخرین حضور در ملأعام چائوشسکو و همسرش در ۲۱ دسامبر ۱۹۸۹ برای سخنرانی شروع می شود که همزمان با شدت گرفتن سرکوب معترضین در این کشور برپاشده بود، همچون سُنتی دیرپا کارگران «قابل اعتماد» در محل سخنرانی گردآوریشده و به تشویق حاکم میپردازند، اما پس از آغاز سخنرانیاست که غریو بیامان جمعیتی از مردم ابتدا آن را متوقف نموده و سپس همچون فیلمهای هالیوودی مسببِ فرار نیکولای و النا از طریق هلیکوپتر میگردد، گریزی که سرانجام پس از چند روز دربهدری و عدم پذیرششان حتی در «دهکدههای پوتمکینی» به پایان می رسد و پس از دستگیری، در دادگاهی نظامی که به مراتب بدتر از دادگاههای استالینی و به شکلی مضحک برگزار میشود، به مرگ محکوم میگردند که در نهایت در ۲۶ دسامبر همان سال و در برابر جوخهی اعدام با شلیک حداقل سی گلوله به هر کدام به زندگیشان خاتمه داده میشود... پس از این فصل نفسگیر نویسنده به سراغ روایتی راستین از تاریخ کشور رومانی میرود، تاریخی که در دوران زمامداری دیکتاتور به نفع وی مصادره شده بود و با بیان تحریف صورت گرفته در آن، تثبیت کنندهی این موضوع است که تاریخ ها نیاز مبرمی به بازنگری دارند و پس از مرگ فاتحان هم میتوان آنها را اصلاح نمود... وقایعی که از مردمان داچیایی سخن می گویدٰٰ، به سرزمین ترانسیلوانیا و بسارابی سر میزند و از پادشاه بزرگشان «ولاد به میخکِشنده» در نبرد با عثمانیها سخن میگوید، شخصیتی که براماستوکر «کنتدراکولا» را از روی آن اقتباس نموده است، به تأسیس کشور رومانی در دوم دسامبر ۱۸۶۱ توسط «یون کوزا» میپردازد و سپس به ماجراهای هماهنگکننده ای به نام «یون براتیانو»ی تاجبخش وارد میشود که «شاهزاده کارل» آلمانی را انتخاب میکند، او که پسرعموی «قیصر ویلهلم اول» است با توصیههای صدراعظم معروف آلمان «اوتو فن بیسمارک» در ۱۸۶۶ وارد رومانی میشود تا نظامی پادشاهی بنیانگذاری نماید و خود را پادشاه کارول نام بگذارد، توسعهی کشور تحت پادشاهی کارول شکلی اساسی به خود می گیرد و سلسله ای که او بنیان نهاده بود در حد فاصل جنگ های جهانی اول و دوم نقشی میانجی ایفا مینماید... اما جنگ دوم جهانی عرصه ای بود برای دخالت های کمینترن و اِعمال نظرات رابطین کمونیست ها با برادر بزرگ، شوروی در معامله ای با انگلستان، رومانی را از آن خود می نماید و یونان را به چرچیل واگذار می نماید تا بواسطهی اعضای حزب کمونیست رومانی و در مراحلی سه گانه کشور را بدست آورده و نظام پادشاهی را سرنگون نمایند... ماجراهای سرنگونی نظام پادشاهی رومانی که به تشکیل حکومت کمونیستی و دبیرکلی «گئورگیو دژ» ختم می شود بخش دیگری از تاریخ رومانی را شکل میدهد، دژ زندانی کمونیستی بود که چائوشسکو همبند او بود و در دوران اسارتش همچون پادو به او خدمت میکند و پس از رسیدن به قدرت دژ است که چائوشسکو با ارتباطات کسب شده، نقش و اهمیت خود را در وقایع رومانی بالا برده و به عضویت کمیته مرکزی نیز در میآید، سرانجام پس از مرگ گئورگیو دژ بر اثر سرطان و با نظر مثبت اعضاء، عنوان دبیر کلی موقت را بدست میآورد... عنوانی که با اقداماتش ماندگار گردیده و منجر به دگرگونیهای اساسی در رومانی میشود، با اصلاحاتش کشوری را شکل می دهد که با هماهنگي شوروی بهعنوان یک کشور مستقل کمونیستی در جهان قد علم می کند و به دروازه های غرب نفوذ پیدا می نماید، علاوه بر آن، با جهان سومی ها همراه میگردد و سفرهای گستردهای به آمریکا، انگلستان، فرانسه، اسپانیا، چین، کرهشمالی و دیگر کشورها انجام می دهد، استقلالش را تا جایی ادامه می دهد که در المپیک ۱۹۸۴ لسآنجلس که شوروی و کشورهای دیگر کمونیستی از بلوک شرق اروپا آن را تحریم کرده بودند هم شرکت می نماید... چائوشسکو به واسطهی سازمان امنیتیاش موسوم به «سکوریتات» توانست اوضاع را به گونه ای پیش برد تا با اعمال ترس و خفقان به روشنفکران و اندیشمندان کشورش و ایجاد فرهنگی نازل، مشخصهی دولت های توتالیتر را ایجاد نموده و دوران حکومت خود را طولانی نماید، دورانی که حتی غربیها نیز از درک آن غافل مانده بودند و سرانجام این قدرت جمعی مردم بود که باعث شکلگیری انقلابی خاص در رومانی گردید...
یک حکومت کمونیستی دیگر و یک دیکتاتور دیگر ولی ایندفعه از نوع حقیر آن. دیکتاتوری که هیچ از خود نداشت وبه تکرار طوطی وار گفته های مارکس از دوران نوجوانی تا کپی برداری ناقص از ایده رهبران کشور های مختلف اکتفا کرد. متاسفانه کتاب با وجود داشتن نثر جذاب در بسیاری موارد موضع گیری کرده و با لحن احساسی حرف میزند. کتاب پر از نظرات شخصی نویسنده است.
کتاب چائوشسکو ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ، کتابی با روایت جذاب در مورد تاریخ معاصر رومانیه. کتاب روایت خودش رو تقریبا از ۱۸۶۰ میلادی شروع میکنه و آروم آروم حکومت رمانی و نحوه به قدرت رسیدن کمونیست و بعد از اون چائوشسکو رو شرح میده. نکته جالب راجع چائوشسکو اینه که اصلا شبیه اون دیکتاتورهایی که توی ذهنتونه نیست. نه اونقدر جذبه و اقتدار داره و نه اونقدر خونخوار و آدمکشه. بلکه برعکس یه آدم قد کوتاه و دمدمی مزاجه که اگه شرایط یکم طبق برنامهریزیش پیش نره، سریع هول میکنه و تپق میزنه و وحشتزده میشه. چائوشسکو اونقدر توی حاشیه بوده و کم اهمیت بوده که نحوه به قدرت رسیدن بیشتر شبیه یه شوخیه تلخه ولی نکته جالبش اینه که همین آدم چندین سال مردم رومانی رو به بردگی میگیره و چنان ترس و وحشتی رو توی دل مردم ایجاد میکنه که حتی بعد از سقوط و مرگش هم مردم از حرف زدن راجع رفتار و حکومتش واهمه داشتن. چائوشسکو کمتر از هر دیکتاتور دیگهای آدم کشت ولی جوری مردم رومانی رو خوار و ذلیل کرده بود که به فاصله چند روز بعد از اولین اعتراضها، سریعا اعدام میشه تا فقط خشم فروخفته مردم کمتر بشه. در کل کتاب جالبیه. پیشنهاد میکنم.
نام کتاب:چائوشسکو؛ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ نویسنده:ادوارد بئر مترجم:بیژن اشتری ناشر:نشر ثالث . چائوشسکو؛یکی از حاکمان کمونیست بلوک شرق که 24 سال بر رومانی حکومت کرد.کسی که با سیاست استالینیستی خود،کشور رومانی را نابود کرد.کشوری که دارای ذخایر نفت و گاز بسیار بود و منابع بسیار داشت،وضعیت مردمش رقتانگیز بود.مردمانی که بخاطره سیاستهای چائوشسکو مجبور بودند در زمستان،بدلیل قطع شدن برق و گاز،سرمای شدیدی را احساس کنند،مردمی که بخاطر سیاستهای چائوشسکو،باید در صفهای طولانی غذا میایستادند تا شاید چیزی نصیبشان شود.مردم رومانی برای بدست آوردن چیزهایی که در کشورهای عادی،حق همه مردم بود،باید خبرچینی سکوریتات(سازمان اطلاعات رومانی)را میکردند.باید روح و شرافت خود را زیرپا میگذاشتند تا چیزی را حق آنها بود را بعنوان «پاداش» میگرفتند.دیکتاتور برای اینکه کشورش را مانند چین و کره شمالی کند،بسیاری از ساختمانهای تاریخی و خانههای روستایی را نابود کرد و بسیاری از مردم بیخانمان شدند.جالب اینجاست که زن دیکتاتور از خود دیکتاتور بدتر بود.حتی کسانی که چائوشسکو را دوست داشتند،از النا چائوشسکو،زن چائوشسکو،متنفر بودند.دیکتاتوری که زندانیان سیاسی کم داشت،کم پیش میآمد که مخالفانش را شکنجه کند و به حذف فیزیکی مخالفان خود اعتقادی نداشت،اینگونه خشم مردم را ��رانگیخت؛زیرا او مردمش را به هر شکلی در مدت 24 سال تحقیر کرد.
. کتاب رو حتما بخونید.متن خیلی روان و جذابی داشت و ترجمه کتاب عالی بود. . پ.ن:در 27 نوامبر در «چهاردهمین کنگره حزب کمونیست رومانی»چائوشسکو بدون حتی یک رای مخالف،مجددا رئیس جمهور رومانی شد و برروی بالکان کاخ رفت و مردم بر او درود فرستادند.چائوشسکو در 24 دسامبر تیرباران شد.دیکتاتور تنها کمتر از 30 روز،درحالی که در اوج قدرت بود،اعدام شد.
An enjoyable and easy read on the rise and fall of the Ceausescus. What I think sets this apart from some of the other books which focus more on the couple's outrageous behavior and the personality cult, is that this book offers a more complete picture by starting with the origins of the Romanian Communist Party (RCP). It then shows how someone as unlikely as Nicholae then manages to outmaneuver his rivals and eventually ascend to the top of the RCP. It also offers a plausible explanation on why they seemingly fell from power so easily. In hindsight, it's easier to see that it was more likely a coup masked by mass protests rather than a true people-powered revolution. Very good insights and a recommended read.
حقیقتا همون چیزی بود که باید باشه کار برام خیلی آروم جلو رفت و بخاطر کمبود وقت طولانی شد خوندنش. ولی خب لذت بردم ازش، درواقع انگار یک ماه کنار دیکتاتور سرخ زندگی کردم و از اول تا آخر همراهش بودم.
کتاب بسیار خوبی بود با ترجمهی روان و زیبای آقای بیژن اشتری از خوندنش لذت بردم و آموختم چند فصل آخر کتاب واقعا عالی بودند مخصوصا برای ما ایرانیها سطر به سطرشو میفهمیم با تمام وجودمون
نه تنها به ظهور و سقوط چائوشسکو به خوبی پرداخته بلکه زاویه دید رو برده به خیلی عقبتر و تقریبا از جنگ جهانی اول طوری ماجرا رو تعریف کرده که تا حد خوبی در جریان تاریخ رومانی قرار میگیرید. پایان ماجرای چائوشسکوها که ماجرای سقوط و دستگیری و اعدام است رو در فصل اول تعریف میکنه که باعث شده کتاب شروع سینمایی و هیجانانگیزی داشته باشه. ترجمه و پاورقیها عالی.
تا قبل از این اطلاع زیادی دربارهی رومانی و تاریخش نداشتم. بخشهای اول کتاب اطلاعات جالبی درباره تبدیل رومانی از پادشاهی به کمونیسم داشت. از طرفی این اولین کتابی هست که دربارهی کمونیسم و بلوک شرق مطالعه کردم و خلاهای اطلاعاتی زیادی داشتم که بخشیش به کمک چت جی پی تی برطرف شد.
تنها نکتهی منفی کتاب به نظرم بایاس نویسنده هست که به وضوح از چائوشسکو متنفر هست و یک شخصیت کاریکاتوری ازش ارائه داده.
مطالعهی چندتا دیگه از این کتابهای سرخ نشر ثالث رو هم توی برنامه دارم با این امید که درک بهتری از کمونیسم پیدا کنم.
How do idealists become hideous tyrants? Or were they always bullies moving along their trajectory to more & more power? The author sheds light on this question but I suppose most of us, not interested in garnering unearned power and riches, will never know. Very readable and intriguing story that transpired in the not so distant past under the noses and tacit approval of Nixon, Ford, & Jimmy Carter.
Behr was one of the first scholars to get access to the vault of files from the Securitate. Features interviews with some of the people involved in the escape of the Ceausescus. Overall, a detailed account of the Ceausescus' escape and subsequent capture.
hamlet_book_ ما را در اینستاگرام دنبال کنید کتاب چائوشسکو ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ نویسنده ادوارد بئر مترجم بیژن اشتری نشر ثالث کتاب چائوشسکو ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ مروری بر زندگی شخصی و سیاسی نیکولای چائوشسکو دیکتاتور رومانی است . به قدرت رسیدن او به ما ثابت کرد برای تسخیر قدرت الزاما نیازی به سخنرانی توانا بودن یا سواد و دانش زیاد داشتن و یا مدیری لایق و توانا بودن نیست چون او سخرانی بسیار بد بود و لکنت زبان داشت (هر چند تدوین گران رژیم وظیفه داشتند لکنت ها و مکث های دیکتاتور را حذف کنند ) او سواد چندانی هم نداشت و در جریان یک زد و بند سیاسی بین اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست رومانی او را به صورت موقت به عنوان دبیر کل حزب قرار دادند تا بتوانند این عضو جوان حزب را کنترل کنند .( هر چند دیکتاتور پس از مدتی همه رقبا را از میدان به در کرد و نوچه های خودش را به کرسی های حزب نشاند ) او در در خانواده ای فقیر و روستایی به دنیا آمد؛پدر او همواره مست بود و از این رو در هنگام صدور شناسنامه فقط نام نیکولای به ذهنش میرسید و برای همین نام او و برادرانش را نیکولای گذاشت. او جوان طغیان گر و اوباش بود و چندین بار به خاطر دعوا و برخورد فیزیکی بازداشت شد . او همواره آماده خدمت و چاپلوسی رهبر حزب کمونیست گئورگی گئورگیو دژ قبل از به قدرت رسیدن (در زندان ) و بعد از قدرت رسیدن وی بود و دژ در اثر سرطان در گذشت (وی به چائوشسکو گفته بود که ماموران شوروی او را بیمار کردند و از این رو برروی شکاکی چائوشسکو تاثیر زیادی داشت ).وی چائوشسکو را در لیست جانشینی خودش قرار نداد و چائوشسکو با زد و بند های حزبی توانست دبیر کل حزب بشود. نیکولای چائوشسکو و همسرش النا چائوشسکو هر دو به نوشتن کتاب و مقاله علاقه زیادی داشتند؛نیکولای در نوشتن کتاب های تاریخی و همسرش در نوشتن کتابهای شیمی معروف بودند و کتاب ها و مقالات بسیاری نوشتند هر چند که این ها کار خودشان نبود و دیگران این کتاب ها و مقالات را می نوشتند و این دو نام خود را زیر این کتاب ها و مقالات می گذاشتند. شروع اعتراضات در شهر کوچک تیمیشوارا در رابطه با حمایت از یک کشیش معترض به سیاست های ضد دینی چائوشسکو بود شروع شد و در آن اعتراضات بغض ملت ناراضی شکست و شعارهای سیاسی و شعارهای مرگ بر دیکتاتور در شیپور های ملت نواخته شد و مزدوران و چماق به دستان و نیروهای امنیتی معترضان را سرکوب کردند . هم زمان چائوشسکو برای سفری به تهران به دعوت رئیس جمهور وقت ایران علی اکبر هاشمی رفسنجانی به ایران رفته بود و النا را برای اداره کشور قرار داده بود(چون چائوشسکو میدانست تعدادی از ارتشیان با خروج هر دو آنها کودتا خواهند کرد ) و در حین گل نهادن بر روی قبر بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران بود که حوادث تیمیشوارا اتفاق افتاد(او با رژیم سابق هم روابط خوبی داشت و از محمد رضا شاه مدال افتخار دریافت کرده بود و شاه به رومانی نفت ارزان میداد) او تا از تهران به بخارست رسید یک تظاهرات حکومتی هماهنگ شده راه انداخت ولی یک دفعه این تظاهرات حکومتی با صد و هشتاد درجه چرخش به یک تظاهرات ضد حکومتی تبدیل شد و بخارست ناگهان به حالت جنگی در آمد و النا و نیکولای چائوشسکوها با هلی کوپتر از دفتر مرکزی حزب گریختند و بعدها در یکی از دفترهای حزب محلی رومانی دستگیر شدند و در یک دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد (این آخرین حکم اعدامی بود که در رومانی صادر شد) انقلاب رومانی هماهنگ شده نبود ولی انقلابیون ناگهان با یکدیگر متحد شدند و انقلاب را به پیروزی رساندند. یک لبه قیچی انقلاب ابتدا از کف خیابان شروع به بریدن کرد و محرک این شد لبه دیگر انقلاب از بالا شروع شود و این دو لبه قیچی چائوشسکوها را قطع کردند و با ایجاد جبه نجات ملی سر رژیم از تنش جدا شد. ( سر حکومت را کندند و روی آن یک سر جدید و دموکراتیک گذاشتند و عنوانهای ساختارها را عوض کردند. چون چائوشسکو همه نخبه های کشور را جمع آوری کرده بود ).
گئورگی دژ کلبی مسلحانه پاسخ داد:《خانم شما نباید اهمیت چندانی به احساسات مردم بدهید.آن ها دیروز میگفتند عاشق پادشاهند و واقعا هم عاشقش بودند. آنها امروز میگویند عاشق ما هستند و واقعا هم عاشقمان هستند.》
مردم رومانی در دوره حکومت چائوشسکو بیرحمی و سبعیتی را تجربه کرده بودند که بیشتر ذهنی و روحی بود تا فیزیکی و جسمی، و همین باعث شد مردان رومانیایی میانسال به عکسهای چائوشسکو تف کنند و چائوشسکو در آن روز سرنوشتساز کریسمس ۱۹۸۹ با نهایت سهولت بمیرد و نفرت مردم، که از مدت ها قبل فروخورده شده بود، در اولین فرصت به خشم عنانگسیخته بدل شود؛ خشمی برآمده از شرمساریهای فردی و خاطرات آن سالهای بطالت. مردم چرا اینقدر خشمگین و عصبانی بودند؟ زیرا در رومانی چائوشسکو بیشترین فضاحت این بود که شما برای رسیدن به هرچیزی -چیزهایی که در هر جای دیگر کره خاکی رسیدن به آنها حق عادی و بدیهی هر کسی است- مجبور بودید روح خودتان را بفروشید. در رومانی چائوشسکو، افراد برای ارتقای مقام، دریافت مسکن بهتر، دریافت حقوق بیشتر، خریدن کالاها از فروشگاههای ویژه، برخورداری از حداقل رفاه اجتماعی و غیره مجبور به پایمال کردن روح و وجدان خویش بودند. جای تعجب نیست چرا اینهمه رومانیایی با سکوریتات [پلیس مخفی رومانی در دوره استیلای کمونیسم] همکاری کردند، دوستان و همسایگان و همکارانشان را به دروغ به خیانت متهم کردند و آنها را به سکوریتات لو دادند. آن چیزی که در همه جای دنیا حق قانونی و طبیعی فرد به شمار میرود در رومانی زمان چائوشسکو در حکم یک «امتیاز ویژه» بود که در ازای خیانت به همسایگان و همکاران، به فرد اعطا میشد؛ و به قول یک خبرنگار رومانیایی «این پاداشها هم به طرز رقتباری کوچک بودند.» همین خبرنگار شرح میدهد خود او چگونه مجبور شده بود تحت تاثیر شیوه های کارآمد سکوریتات در ازای کمترین فواید مادی به خبرچین رژیم چائوشسکو تبدیل شود.
The fall of Nicolae and Elena Ceaușescu's dictatorship in Romania in 1989. - Cult of Personality: Ceaușescu and his wife, Elena, cultivated an extreme cult of personality, portraying themselves as saviors of Romania. This led to widespread disillusionment as their policies caused immense suffering. - Economic Mismanagement: Ceaușescu's focus on repaying foreign debt and funding grandiose projects, like the "People's Palace," resulted in severe shortages of food, energy, and basic necessities for the population. - Oppression and Paranoia: The regime relied heavily on the secret police (Securitate) to suppress dissent, creating a climate of fear. Ceaușescu's increasing paranoia and isolation further alienated him from the people. - Global Context: The fall of communist regimes across Eastern Europe in 1989 inspired Romanians to rise against their own dictatorship, contributing to the revolution. - Protests and Military Defection: Protests began in Timișoara and spread nationwide. The military eventually turned against Ceaușescu, refusing to suppress the uprising. - Swift Execution: After being captured, Ceaușescu and Elena were subjected to a quick trial and executed on December 25, 1989, marking the end of their rule.
An easy-to-read, not-too-deep, moderately interesting story of how Ceacescu rose and why he fell. The book explains pre-Ceaucescu politics in detail, but I'm not sure the author is really sure how Ceacescu rose; since he views Ceaucescu as an ill-natured dimwit, it seems like a mystery even to him. It seems that somehow he was able to get along with his superiors and to avoid antagonizing his rivals, and apparently this was enough.
At first, he might have actually been popular, since he appealed to local nationalism by distancing himself from Russia. And he did some things right: he was less murderous than other Communist tyrants. But by ruining the economy with Stalinist policies and not really concealing his personal extravagance, he eventually made one enemy too many.
I'd put more emphasis on the rise part than the fall part. It was good to get an, admittedly not super well written, overview of the lead-up to the Ceaușescus—meeting figures like King Carol 1, the first Conducător, Queen Marie, King Michael, King Carol II, and Gheorghiu-Dej—and the narration of the actual downfall of the couple from Dec 21 through Dec 25, 1989 was morbidly compelling. Fine for a quick read; wouldn't go out of my way to recommend it to anyone.
چائوشسکو این درس مهم تاریخی را به ما میدهد که میزان سبعیت دیکتاتور مهم نیست او و همسرش با اینکه مانند استالین کشتارهای عظیمی نکرده بودند و حتی از اردوگاه های کار اجباری هم در رومانی چندان خبری نبود یک اشتراک مهم با سایر دیکتاتور ها داشتند مردم در دوران آنان احساس خفگی میکردند و باید راه تنفس خود را باز میکردند نبود آزادی مهمترین ویژگی دوران دیکتاتوری است دیکتاتور کوچک و بزرگ نداریم دیکتاتور خوب نداریم تا زمانی که دیکتاتور آزادی را از مردمش دریغ میکند باید منتظر عاقبت چائوشسکو ها باشد