خاطرات یک ضد قهرمان

by Kornel Filipowicz, بیتا قلندر (Translator)

جنگ جهانی دوم، لهستان. در کوران مبارزه و دوران اوج گرفتن ارزش‌های فردی و ملی، مردِ بی‌نام‌ونشانی هم هست که قصد قهرمان شدن ندارد. او فقط می‌خواهد از این جنگ جان سالم به در ببرد، حتی به قیمت خیانت به مردمش. مردی شاید ترسو یا حتی حیله‌گر که اصلاً علاقه‌ای به فدا کردن جانش برای کشور خود ندارد. خیلی ساده است؛ او نمی‌خواهد قهرمان باشد، اما شرور هم نیست. او یک بازمانده است، یک ضد قهرمان که از خودش می‌پرسد آیا در دنیایی چنین بی‌رحم و آشفته باید برای ارزش‌هایی بالاتر از زندگی جنگید؟ اصلاً چیزی باارزش‌تر از جان آدمی هم وجود دارد؟

Genres: Fiction, Polish Literature, Classics, Poland, Short Stories, Literature, Literary Fiction

109 pages, Paperback

First published January 1, 1961

About the author

Kornel Filipowicz was a Polish novelist, poet and screenwriter, most notable for his short stories.

Reviews

[Eylül Görmüş · Rating 5 out of 5]

Ne kadar nefis bir kitaptır bu yahu, 80 sayfalık şaheser resmen. Polonyalı yazar Kornel Filipowicz'in dilimize çevrilen ilk kitabı Bir Antikahramanın Hatıra Defteri; savaşa, kahramanlığa, ideallere, hayatta kalma güdümüze, ahlaka ve vicdana dair her şeyi ama her şeyi sorgulatan muazzam bir anlatı.

Anlatıcımız, ülkesi Naziler tarafından işgal edildikten sonra dikkat çekmeden savaş boyunca yaşamını sürdürmeyi başarmış biri. Bu "dikkat çekmeden" meselesi önemli, çok ince bir ipin üstünde yürüyor çünkü; bir taraf belirlemeden, bir iddia ortaya koymadan, sessiz, silik, sıradan bir hayat yaşamayı seçerek. İnsanların kahramanlık yapmak zorunda hissettiği bir dönemde kendinden bir antikahraman devşiriyor, çünkü tek derdi yaşamaya devam etmek. Nitekim kitabın sonlarında sorduğu şu soru önemli: "Peki, birinin benim isteyerek çok daha kısa bir süre yaşamayı kabullenmemi talep etmeye hakkı olduğunu düşünmesine ne demeli! Hangi hakla? Neyin adına?"

Neyin adına, sahi? Vatan adına mı? İlkeler, idealler, özgürlük adına mı? Devletler vatandaşlarından kendileri için ölmelerini bu kadar kolay nasıl talep edebiliyorlar? Hayatta kalmak için yapabileceklerimizin sınırı nedir? Mevzubahis yaşamaksa, ahlaki sınırı nerede çekmek gerekir?

İşgalden sağ çıkan anlatıcımız "dünyada var olan en değerli şey olan yaşamım için çok yüksek bir bedel ödememiştim" diyor, öyle mi sahiden?

Müthiş doğru sorular soran bir metin bu. II. Dünya Savaşı'ndan hep ya ahlaklı, idealist büyük kahramanları ya da gaddar, gözü dönmüş zalimlerin öykülerini okuduk; ilk defa böyle bir hikaye okuyorum, resmen vuruldum. Açıkçası anlatıcıyı sevmek pek mümkün değil, çünkü son derece oportünist ve hayatta kalmak için kaypaklık etmekten kaçınmayan, her tür zaaftan ve zayıflıktan nefret eden, kazanmaya programlanmış biri. Ama... Bir yandan da sorduğu sorular o kadar yerinde ki - tüm dünya kolektif bir deliliğin içinde birbirini öldürürken hangi ideal, hangi vatan, hangi dava uğruna hayattan vazgeçmeye değer?

İnsanın kafasını çok doğru yerlerden karıştıran bir küçük novella. Bayıldım kendisine.

[Tara · Rating 3 out of 5]

کتاب ساده و خوش خوانی بود و من رو از شر ریدینگ اسلامپ خلاص کرد. همیشه که نباید داستان درباره ی قهرمان ها باشه، یه بارم از دید یه ضد قهرمان به داستان نگاه کنیم..
[به نظرم فقط آدم هاى موفق مى توانند خوب و راحت در اين دنيا زندگی كنند. اما اين جور آدمها اگر روزى بيفتند، چون از نردبان بالاترى مى افتند، استخوان هایشان بدجورى خواهد شكست.]

[Sepehr · Rating 3 out of 5]

کتابی برای آدم‌های خسته و مستأصل این روزها.

تیر ۱۴۰۴

[Ali Book World · Rating 4 out of 5]

داستان جالبی داشت.
به عنوان یک داستان کوتاه، به نظرم ایده‌ی خوبی ارائه کرد.
خوندن یک داستانی در مورد جنگ جهانی از دید یک "ضد قهرمان" تجربه‌ی متفاوتی بود.
این که شخصیتی در تجاوز ارتشی به کشورش، از یک منطقه فرار کنه یا در زمان جنگ و اشغال به این فکر کنه چه خوب میشه با توجه به شرایط دیگه لازم نباشه قسطی پرداخت کنم، دیدگاه متفاوت و جالبی بود.

امتیازش ۴ ستاره نیست برام اما ۳ ستاره هم براش کمه. پس ترجیح میدم ۴ ستاره رو ثبت کنم.

[Abr · Rating 3 out of 5]

یادداشتی بر «خاطرات یک ضدقهرمان» نوشته‌ی «کورنل فیلیپوویچ»

از آن کتاب‌هایی که طراحی جلد و اسمش از دور چشمک می‌زند و داد می‌زند: من را بخرید، جالب به‌نظر می‌آیم!

-خاطرات یک ضدقهرمان درباره‌ی مردی‌ست ناشناس و البته ضدقهرمان! کسی که قهرمان‌بازی خوشش نمی‌آید و ترجیح می‌دهد عضوی از جامعه‌ی خاکستری باشد. کسی که از نظر من، زندگی شاید سالم، اما شرافتمندانه‌ای ندارد. از نظر راوی، همین‌که زنده باشد و زندگی کند برایش کافی است.

-در طول تاریخ، انسان‌های زیادی برای شرف‌شان، مردم‌شان، کشورشان و... از خود گذشتگی کرده‌اند و ممکن است ما بسیاری از آن‌ها را نشناسیم. تاریخ آن‌ها را کنار گذاشته و کسی نیز به یادشان نمی‌آورد. پس، ما‌ چه کنیم؟ هیچ کاری نکنیم چون معلوم نیست کسی به یادمان بیاورد یا نه، یا برای خودمان‌هم که شده، دست بر زانو بگیریم و بلند شویم تا قطره‌ای باشیم در دریای از خودگذشتگی‌ها؟ شاید تصمیم برای شما سخت باشد، اما شخصیت ناشناسِ «خاطرات یک ضدقهرمان» تصمیم خود را گرفته! او می‌خواهد دست به سیاه و سفیدِ تاریخ نزند و با موجِ گذر زمان همراه و همرنگ شود.

-درطول خواندن این کتاب مدام به فکر فرو می‌رفتم و شخصیت اصلی را زیر و رو می‌کردم. با خود فکر می‌کردم که باورها و تفکراتِ کدام‌مان صحیح‌تر است. بالاخره، در این دنیا بسیاری از آدم‌ها ترجیح می‌دهند فقط زندگی کنند و برای کسی -و شاید خودشان- قهرمان بازی در نیاورند.

-نویسنده‌ی رمان، کورنل فیلیپوویچِ لهستانی که خود نیز تجربه‌ی زندگی در جنگ را داشته، قصد دارد ما را با وجهه‌ی دیگر جنگ آشنا کند. مردمانی که دوست ندارند در هیچ اتفاقی دخیل باشند و ترجیح می‌دهند به آرامی زندگی‌شان را در میان آتش پیش ببرند. مردمانی که ما آن‌ها را «خاکستری» صدا می‌زنیم. کسانی که بود و نبودشان زیادهم تاثیر گذار نیست.

-کتاب ممکن است از نظر خواننده‌ی قهرمان دوست ناخوشایند به نظر برسد، اما تامل درباره‌ی چیزی که بسیاری به آن باور دارند نیز جالب به نظر می‌رسد. گاهی باعث می‌شود تفکرات‌مان سست، و یا مستحکم‌تر شوند.
خاطرات یک ضد قهرمان روایتی‌ست روان و شیوا، از مردی که از پشت پنجره‌ی خانه‌اش قهرمانانی را تماشا می‌کند که به نظرش شکست حق‌شان بوده. مردی که ترجیح می‌دهد به‌جای نگرانی برای مرز‌های کشورش، نگرانِ دیوارهای خانه‌اش باشد.

-این کتاب را من از نشر چشمه و مجموعه‌ی بابل به ترجمه‌ی خانم بیتا قلندر خواندم. ترجمه روان و گیرا بود. فقط مثل همیشه، به نظرم مجموعه‌ی بابل نیازمند ویراستاریِ مفصل‌تری‌ست.

[محمدحسین · Rating 2 out of 5]

به نظرم فضای ترجمه‌هایی که تو کشورمون چاپ می‌شه از آلمان و لهستان و شوروی و جنگ جهانی دوم کاملاً اشباع شده و یه ده دوازده سال لازمه که به جاهای دیگه‌ی دنیا و مقاطع زمانی متفاوت پرداخته بشه. شیره‌ی جان جنگ جهانی دوم تماماً مکیده شده و به نظرم دیگه اثری نمونده که باعث حیرت آدم بشه.

[Matthew Devereux ∞ · Rating 3 out of 5]

I had never heard of the author before I found this in Woking library. It's not a long book (my edition was 70 pages) and I ripped through it in a couple of days in between working. Essentially it is a story of a rather non-descript character in an existentialist mode who decides that he will do everything he can to survive the Second World War in Poland under Nazi occupation, and beyond that into the post-Nazi Communist era. It's a nice counterpoint to the standard literary device of a heroic character doing wonderful and world historical things and sums up the fact that most of us are, probably, destined not to lead particularly heroic or remarkable lives but rather diurnal and humdrum ones that won't be captured in biographies. I wasn't wild about it and I prefer flat and unprepossessing characters such as Camus's l'etranger but it was an enjoyable ride.

[Fo · Rating 4 out of 5]

کتاب از مجموعه «برج بابل» از نشر چشمه است، با همان خصوصیات تمام این سری از کتاب ها، رومانک هایی جذاب با تصویر روی جلد قابل تامل و عدم جاستیفای متن. واقعا این سری از کتاب ها، انتخاب های بسیار جذابی از نویسندگان کشور مختلف هستند، باید به تیم انتخاب کننده این سری از داستان ها تبریک گفت
داستان در بطن جنگ جهانی روایت می شود که راوی مسیری خلاف جهت عرف جامعه را در پیش گرفته است و عملا از فشار اجتماع برای تبعیت از معیارها پیروی نمیکند. حرف کتاب، حرف قابل اعتنایی است و صدالبته می توان آن را برای هر عرف اجتماعی دیگری به غیر از جنگ نیز تعمیم داد. شاید خود من، این شکل مخالفت یا عدم پذیرش معیارهای جامعه را انجام ندهم ولی در واقع نگاه جدیدی در من ایجاد کرد که این گونه افراد را بهتر درک کنم. احتمالا با گذشت زمان و رسوب کردن بیشتر محتوای کتاب، اثرگذاری کتاب هم طعم دیگری برای من پیدا کند

[Dhanaraj Rajan · Rating 4 out of 5]

An interesting book.

Penguin Modern Classics lists this book as Fiction. I originally thought of it as an autobiography.

Whatever it is, it is an interesting book that deals with an anti-hero.

The place and backdrop of this book is Poland during World War II. The protagonist's only worry is to survive the war and occupation. Not just the survival but also to survive with his only belongings (a flat with a few of his belongings). What does he do?

He sides with the victors. He hates the losers. In the beginning of the book, we see him siding with the Germans and having not even pity for the losers - his own compatriots, the Poles. He takes on a German identity and works with Germans.

Later when the war ended, and when Germans landed on the shore of defeat, he looked for ways to side with the new victors and now the Germans, the losing part did not even evoke pity in him. He looked for ways to justify his role during the German occupation and wanted to get out of it alive.

He eventually makes it.

Why does he not want to be a hero, fighting for his own people?

His answer:
"I'm not qualified for heroism. The army which was supposed to defend my country and me lost the war. The country has been occupied by the victors. I belong on the side of the losers and I have to succumb to those who now rule the country. No doubt there'll be lunatics who still want to resist. Most of them will perish and their heroism will perish with them. Those few 'heroes' who manage to survive the war - their heroism will soon be forgotten......I feel absolutely no desire to risk death merely to attain posthumous glory....." (Page No: 14).

A wonderful take on the human weakness - the fear of life when the situations change and looking for the possible ways to survive.

We will now raise a question: Will not the conscience prick?

His answer: "...let's not speak of the conscience." (Page No: 58)

What is his achievement? This may be our next question.

His answer:

"I'd succeeded in extracting my delicate, fragile human existence intact from these ghastly times." (Page No: 68).

"My life, my health is my greatest good - basta." (Page No: 15).

"You know what life is worth. You know that best of all - every day - there's your stool, your helping of groats, a cup of tea, a grated apple. It's worth living just for this!" (Page No: 16).

[City ReadersMag · Rating 4 out of 5]

Kahramanlığa methiyeler düzen romanlar okumuş olabilirsiniz. Peki hiç bir antikahraman hikayesi okudunuz mu?
Ekim ayında (2024) Can Yayınları’ndan çıkan bu kitabı hem daha önce okumadığım Polonyalı yazarı hem de antikahraman hikayelerini sevmem sebebi ile merak ediyordum. Hemen konusuna gelirsek: İkinci Dünya Savaşında Alman işgali altındaki Polonya’da yaşayan birinin hikayesini anlatıyor bize. Kendisi kahramanlığa inanmaz, çünkü onu anlamsız bir kavram olarak görür; taraf olmaya inanmaz, savaş düzeninin ve kurallarının içerisinde göze batmadan hayatta kalmaya çalışır. Polonyalılar tarafından Alman, Almanlar tarafından Polonyalı sanılır. Savaş bittiğinde ise ödeyeceği bedelin farkındadır.
Bu kısacık novella, karakterin yaptıkları veya yapmadıkları üzerinden kahramanlık, ahlak, insan olmak, varolmak gibi kavramları okuyucuya sorgulatması açısından da değerli. Bir şans vermenizi kesinlikle tavsiye ederim.

https://www.instagram.com/cityreaders...

[Anny]

I'm really grateful for the recent Penguin Classics with the new design and jacket paper material. It definitely triggers my curiosity to read more of classic literature from writers across the world. One of the many includes this book, The Memoir of an Anti-Hero, by the Polish writer, Kornel Filipowicz. This book has been translated into English for the first time since its first publication in 1961. (post WWII)

The Memoir is the WWII story completely opposite from almost all the war stories out there. It's a story about a guy (middle age I guess?) who denied becoming a soldier to join forces to fight for the country (Poland). Although he didn't hide but he tried whatever it took to stay alive-went away, claimed ill, and even blended in with the oppression and worked for them. But in his heart of hearts, he refused to be neither Polish nor German. He didn't want to kill anybody nor got himself killed. He simply just wanted to survive the war with his bicycle and all his books in his small apartment. While I think that the story is pretty light to read but the moral behind it really left me unsettled. It gave me a lot of pressure to rethink about heroism and the ideal moral of the War. Is he's doing the right thing? What should he be doing in this kind of situation? What would I do if I put myself in his shoes? Of course, there is no right or wrong. Only the challenge of the different points of view. And it is the heart of this book that I really enjoy discussing with myself in my head and simply love it. The writing, the challenge, and the simplicity in the complexity.

This is the kind of existentialism reading that I prefer. It's accessible and propose such a different point of view. It has no end, no judgment, no conclusion. I really enjoy the storytelling of Filipowicz. He managed to have I sit still and sink in his craft then suddenly, gently blow me away. I really hope that we will get to read more of Filipowicz in English translation. Definitely a kind of reading when I need something quite short but with a lot to take away and craft in the form of literature.

Notable quote

"I’m not qualified for heroism. […] I feel absolutely no desire to risk death merely to attain posthumous glory"

"You know what life is worth. You know that best of all – every day – there’s your stool, your helping of groats, a cup of tea, a grated apple. It’s worth living just for this!"

[Мari · Rating 3 out of 5]

خوشبختانه من التهاب جنگ رو زندگی نکردم و امید دارم که همینطور باقی بمونه. اما باعث شد به بخشی که درون همه ی ما هست، بی پرده، نگاهی بندازم؛ بخشی که در بطن افکارمون پنهان شده و ترجیح میدیم پنهان بمونه.

[امیرمحمد حیدری · Rating 5 out of 5]

ترجمه و داستان که هردو فوق‌العاده بودند؛ انصافاً دلم می‌خواهد این مجموعه‌ی برج بابل را داشته باشم، واقعاً از آن‌دسته مجموعه‌هایی‌ست که مو لای درزشان نمی‌رود، یکی از یکی بهتر. چندوقتی‌ست که قصه‌هایش را می‌خوانم و هیچ‌یک، هیچ‌یک‌شان ناامیدم نکرده است. این قصه هم، شاید بتواند سرلوحه‌ی من شود، یا برنامه‌ام برای آینده. به‌نظرم در زندگی شخصی‌ام، دوره‌ی طولانی‌ای‌ست که تلاش کردم قهرمان که نه، اما سفت و محکم باشم، دیگر بس است. می‌خواهم فقط زندگی کنم و کار به کارِ هیچی نداشته باشم. یک ضد قهرمان باشم.

[Catalina C · Rating 2 out of 5]

puteam sa traiesc linistita fara sa citesc cartea asta

[Payam Nazari · Rating 3 out of 5]

☆3.5☆
بررسی کتاب از سایت آوانگارد:

«جنگ گشت و گشت و من را پیدا کرد.»

شروعِ دلچسبِ یکی از نوولاهای لهستانی و روایت‌گر زندگی انسانی که دلش نمی‌خواست قهرمان هیچ داستانی دردل جنگ‌های طوفانی باشد.

راوی داستان، خاطراتِ دردناکِ خود را از دومین جنگی که سایه‌اش بر سر جهان تیره بخت افتاده است تعریف و روایتی عمیق از دوران ملتهب و پُر اضطراب جنگ جهانی دوم را برای مخاطب بازگو می‌کند. واژه‌ی قهرمان برای راوی داستان ما واژه‌ی غریبی است. انس گرفتن با آن برای او سخت است و به نوعی از آن فرار می‌کند. او نمی‌خواهد قهرمان باشد، نمی‌خواهد جاودانه باشد، نمی‌خواهد برای زنده نگه داشتن نام خود بمیرد. او فقط می‌خواهد یک انسان معمولی باشد.
او تلاش می‌کند یک زندگی عادی داشته باشد، اما سرنوشت، زندگی او را به روزهای پُرتب و تابِ جنگ جهانی دوم پیوند زده است. جنگی که برای تمام مردم در آن زمان، یک درد مشترک بود.

او از خود می گریخت، از آینده هراس داشت. درخیابان که راه می رفت نگاهِ هر رهگذری او را تهدید می‌کرد، اما بعد به خود نهیب می زد که قرار نیست اتفاق بدی رخ دهد. اوضاع هر روز وحشتناک تر می شد. آلمانی‌ها همچنان جنگ را ادامه می دادند. کشور بوی مرگ می‌داد.
کم کم به وسواس‌های روحی اش، مشکلات جسمی نیز اضافه شده بود. خوب نمی‌خوابید. بداخلاق و بی‌حوصله شده بود و حافظه اش به خوبی گذشته کار نمی‌کرد. او فقط خسته بود. خسته از وضعیتی که نمی‌دانست تا کجا قرار است ادامه داشته باشد.

جنگ بیش از هرچیزی درون او جریان داشت. شاید او از دنیا و آدم‌هایی که فقط قهرمان‌ها برای شان ارزش داشتند کینه داشت. اما از این که خودش را مجبور به قهرمان بازی نکرده بود احساس خوبی داشت و خرسند بود.

[Irem Ercan · Rating 4 out of 5]

80 sayfalık kısa bir roman. beğendim.
insanın bir "gruba" ait olamayışını ve bundan dolayı yükselen inançsızlığı okudum satır aralarında sanki. biraz da bundan kaynaklı kahramanlık gösterecek kişilere birazcık sitemkar bir ana karakterimiz var. öyle ki bu şaşaalı kahramanlık gösterileri, ana kahramanımızca şans faktörüne bağlıdır. trajikomik bir biçimde kitabın sonunda tartışmalı kahraman olması da kendi kelimeleriyle zayıflık anlarından biri olsa gerek. :'')
keyifli bir eserdi. psikolojik okuması yapılsa daha neler neler çıkar.

[Leonie · Rating 5 out of 5]

Gehört in die selbe Kategorie wie „The Stranges“

[Saba · Rating 5 out of 5]

نمی‌خواهم قهرمان باشم!
نمی‌خواهم در هیچ جبهه‌ای حضور داشته باشم، نمی‌خواهم طرفدار باشم و طرفداری کنم. می‌خواهم تنها زنده باشم و زندگی کنم.

[aMiR · Rating 4 out of 5]

روز تشییع جنازه بابابزرگم بود . همه بعد ناهار تو کوچه با هم حرف میزدن. من که حوصله حرف زدن با اونا رو نداشتم . گوشیم دستم بود و توی یه کانال تلگرامی برخوردم به یه کتاب به اسم خاطرات یک ضد قهرمان . عنوان کتاب و شخصیت اصلی داستان که راوی هم بود برام جالب شد . شاید بخاطر شباهتی که به من داشت. کتاب مثل یه شکلات پینک توی دهنم آب شد. با یه داستان هالییوودی طرف نیستیم که شخصیت یکدفعه درس میگیره و تغییر می‌کنه . نه اصلا . با یه انسان واقعی طرفیم که زندگی تخمیش رو دوست داره . با آگاهی به تخمی بودنش، همچنان اون رو دوست داره و حاضر نیست چیزی رو بالاتر از زندگی قرار بده . پس قهرمانی در کار نیست . هیچ انسانی نمی‌تواند در ستایش زندگی قهرمان باشد . اساسا قهرمان به چیزی فراتر از زندگی فکر میکند .

[Robin Montgomery · Rating 4 out of 5]

It reminded me a little bit of Kafka’s “The Trial.” At times I wasn’t sure if the narrator was Polish or German. I continually wanted him to take a side, rather than just side for survival.

Toward the end, I thought there were glimmers that he really did have some convictions, but the last sentence convinced me otherwise.

The book was written in 1961 and only translated to English in 2019. I wonder what prompted the translation at this time?

[Marcus Sangiovese · Rating 4 out of 5]

Everything war-like blurs into the background, as the anonymous speaker finds comfort in his tactical passivity and sense of renewal, in coming out of the war unscathed.

As a volksdeutscher encountering a handful of trials and tribulations, in Poland, this is like the anti-war, anti-diaspora novella. Spare and loose without being flaccid - the translation is dense and compact enough to pull off a brief work of flair.

[Richard · Rating 3 out of 5]

3.5

[Talieh · Rating 4 out of 5]

There’s a rare honesty in A Memoir of an Anti-Hero—the kind you almost never find in books anymore. Filipowicz doesn’t try to dramatize or moralize; he just presents a deeply human experience, stripped of pretensions. If it weren’t for the title, I might not have even realized I was reading the thoughts of someone considered an “anti-hero.” Because the truth is, these thoughts—hesitation, fear, indifference—are natural. They’re human.

What makes this book powerful is not that it tells a new story—on the surface, it’s yet another World War II narrative. But what is new is the voice telling it: not a glorified hero, not a mythic figure shaped by ideology, but a real person. In a world obsessed with the idea of heroism, a world built on false narratives of bravery and sacrifice, such authenticity becomes radical. It exposes how the concept of the “hero” itself is often artificial and imposed.

And maybe that’s why this book is so compelling—and so unlikely to ever be adapted into a film. In today’s hero-saturated cinema landscape, desperate to assert its own version of history, a story like this—quiet, honest, and deeply uncomfortable—doesn’t stand a chance. But for readers tired of grand illusions, Filipowicz offers something far more meaningful: the truth

[Mida · Rating 4 out of 5]

کتاب “خاطرات یک ضدقهرمان” تموم شد!
من بهش 4/5 ستاره میدم🌟

واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و دوستش داشتم، برای اولین باره که از یک کتاب تو حال و هوای سیاست و جنگ خوشم میاد و این خودش برام نکته مثبتیه!
داستان، ویژگی های زیادی داشت که باعث شد دوستش داشته باشم، مثلا اینکه درمورد کسی بود که در شلوغی جنگ علاقه ای به قهرمان بازی نداشت، بلکه فقط میخواست زنده بمونه!
یا مثلا اینکه داشتم امید به زندگی رو تو یک اثر میدیدم برام واقعا جذاب بود، چون مسلماً توی شرایط خطرناک و عجیب جنگ خیلی کم پیدا میشن ادمایی که عمیقا دلشون بخواد زنده بمونن فقط چون زندگی رو دوست دارن! و اینجا شخصیت اصلی داره میپذیره و میگه که درسته شاید زندگی اونقدراهم چیز خاصی نباشه ولی من بازم علاقه دارم که زنده بمونم، و این از نظرم خیلی خیلی قشنگ بود.
داستان خیلی خوب منو با خودش همراه کرد، من نسخه صوتیش رو گوش دادم با خوانش مجید اقاکریمی، و عجب صدایی و عجب خوانشی!!! واقعا لذت بردم و کیف کردم.
ترکیبِ داستان خوب و خوانش خوب همون ترکیب بهشتی‌ایه که هممون همیشه دلمون میخواد پیداش کنیم.
به طور کلی حتما بهتون پیشنهادش میکنم مخصوصا اگر علاقه دارید نسخه صوتیش رو گوش بدید و امیدوارم حسابی ازش لذت ببرید!

[Kowsar Bagheri · Rating 3 out of 5]

داستان در مورد زندگی مردی لهستانی‌ست در بازه‌ی جنگ جهانی دوم، از آغاز تا پایان. مردی که هیچ‌رقمه دلش نمی‌خواد «قهرمان» باشه. اساساً اعتقادی به مقولات و مفاهیمی چون وطن، شرف، شکست دشمن ارض و... نداره. حاضره برای نفع خودش بعضاً حتی به کارهای غیراخلاقی دست بزنه. ابایی نداره از اینکه برای محافظت از خودش به دیگران آسیب بزنه. سعی داره یه پا رو بذاره این‌ور و یه پا رو بذاره اون‌ور اما ناگزیر جوب گشاد می‌شه. علی‌رغم تمام تلاش‌هاش برای حفظ جان و رفاهش اما جنگ حتی به این ضد قهرمان خودخوانده هم آسیب‌های جبران‌ناپذیری زد.
با این پاراگراف می‌شه نگاهش به زندگی و زیستن رو تا حد قابل‌توجهی فهمید:
«هیچ‌کس از آینده‌ی کشور خبر نداشت، آینده‌ی من که به‌جای خود. پس اصلاً هیچ‌کس حق ندارد از من بخواهد قهرمان باشم؛ هیچ‌کس حق ندارد برایم تعیین‌تکلیف کند که مثلاً تا آخر عمر باید بلیت‌چی قطار، سرایدار یا خدمه‌ی کشتی بمانم. زندگی و سلامتی من از همه‌چیز باارزش‌تر است. هیچ‌کس حق ندارد این‌ها را زیر سؤال ببرد. من می‌خواهم زندگی کنم. می‌خواهم خوب زندگی کنم و برای خودم کسی باشم. می‌خواهم آزار و اذیت نبینم و توهین نشنوم و زیردست دیگران نباشم.»

[Dorsa Ehya · Rating 3 out of 5]

نمی‌دانم نام این کتاب تا چه اندازه درست و گویاست اما در بخش اصلی روایت، شخصیت اصلی داستان، بیش از آنکه یک ضد قهرمان باشد (که باید تا اندازه‌ای شر را در وجودش یافت) تنها یک انسان عادی است که می‌خواهد «زندگی» کند و قهرمان «نباشد».
فردی که از سویی پیروزی را تحسین می‌کند، وقتی دری به تخته خورده و قهرمان هم می‌شود غره شده و لذت می‌برد اما تمام تلاشش را می‌کند تا خطری او را تهدید نکند که به شکست بیانجامد. موهبت زندگی برای او از اهمیت بالایی برخوردار است و در این روایت، صداقت بسیار پررنگ است چرا که شاید این میل به زندگی بدون گزند در بسیاری از ما باشد ولی شرم گفتن داشته باشیم. او نماد جهان مدرن است که انسان‌ها را به خودمحوری بیش‌تر و دوری از آرمان‌گرایی‌های افراطی تشویق می‌کند.
می‌خوانیم که پیروزی این شخصیت در سالم ماندن و دور ماندن است و بهای این ادامه دادن، قهرمان «نبودن».

[Ehsan Movahed · Rating 4 out of 5]

کم هستند داستان‌هایی که توش راوی یا پروتاگونیست یه موضع غیراخلاقی رو نمایندگی کنه. این باعث معذب شدن خواننده میشه. نمونه معروف این‌جور داستانا بیگانه کاموه و من مخصوصا موقع خوندن این کتاب یاد لولیتای ناباکوف می‌افتادم. ولی به نظرم فرق این کتاب با دوتای قبلی اینه که نه یه بیانیه‌ی فلسفیه مثل اولی نه صرفا یه مورد خاص روانی مثل دومی. راوی این داستان واقعا می‌تونه هر آدم معمولی‌ای باشه و هست در واقعیت و نحوه‌ی ارائه‌ش هم کامله.

[Bárbara · Rating 4 out of 5]

3,8.

[Orlaith · Rating 4 out of 5]

A slim brutally honest memoir that captures the movements of a self-serving collaborator during the second world war in Poland.

[Crazy Guy · Rating 3 out of 5]

من دیدگاهشو خیلی دوست داشتم و بنظرم آدم های کمی نیستن که در جنگ ها به این شکل نگاه و رفتار میکنن و نگاه قهرمانانه و از خودگذشته طور از خودشون بروز نمیدن و بنظرم بیان این افکار شجاعت جالبی میخواد.