Jump to ratings and reviews
Rate this book

درشتی: داستان‌های کوتاه

Rate this book
مجموعه داستان درباره مرزنشینان کرد ایرانی در جنگ ایران و عراق، شامل:
درشتی
این لحظه
خانهٔ نمدی کوچک
شبح
نشانه
نان و نمک برای پر طاووس
کبریت بی‌خطر
سکهٔ سوراخ
باریکه‌راه مهتابی
بفرینه

چاپ دوم ۱۳۷۷

105 pages, Paperback

First published April 1, 1994

2 people are currently reading
105 people want to read

About the author

علی‌اشرف درویشیان

63 books112 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
34 (21%)
4 stars
55 (34%)
3 stars
49 (30%)
2 stars
18 (11%)
1 star
3 (1%)
Displaying 1 - 28 of 28 reviews
Profile Image for Hasan.Habibi.
41 reviews
May 31, 2025
مامو مقدور چوپان، چند گام دورتر از گله، با بيلكانش، ريشه ای خوردنی را از دل خاک بيرون می كشيد و آواز غريبانه ای می خواند:

«با گاو آهن ِغم، زمينِ غم را شخم زدم.

و در آن دانه‌ی غم پاشيدم.

حاصلم غم بود. آن را با داسِ غم درو كردم.

دانه های غم را به آسيابِ غم بردم.

آردِ غم را با آبِ غم خمير كردم.

و در تنورِ غم پختم.

نانِ غم را بر سفره‌ی غم گذاشتم.

همسفره ام غم بود.

در كنارش نشستم و با غم خوردم.»
Profile Image for Shahab Samani.
140 reviews64 followers
October 20, 2019
آبشوران مجموعه داستان قوی تری بود، خیلی قوی تر. اما به طور کلی، فضای این دو مجموعه داستانی که از علی اشرف درویشیان خواندم، بسیار برای من عزیز بود.
داستان های درویشیان، داستان آدم ها واقعی است، آدم های تنها در جنگ، در سرما، در بیماری ، در فقر..
Profile Image for Astraea.
139 reviews1 follower
February 2, 2018
history and clear-sighted people never don't forget...

آپلود عکس

آپلود عکس

Profile Image for Saied Davoodi.
83 reviews35 followers
October 28, 2017
دیروز با خبر فوت درویشیان غمی سنگین در سینه‌ام نشست. مردی که تنها به اندازه‌ی یک مجموعه‌ی داستان کوتاه می‌شناختمش و گمان می‌کنم این برای شناختن مردی چون درویشیان بسیار کم است. تنها کتابی که از مرحوم درویشیان(استفاده از واژه مرحوم گاهی چقدر سخت است. و چقدر ناباورانه) خوانده‌ام "کتاب دُرُشتی" است. کتابی که در ایام جوانی خوانده بودمش. و بعد از خواندنش چند سطری را در دفتر یادداشتم نوشته‌ بوده‌ام. به سراغ دفترم می‌روم و می‌گردم تا آن چند سطر را پیدا کنم.

نوشته‌ام:« درویشیان از نویسنده‌های کرد تبار است که این اصالت را در بین نوشته‌هایش به خوبی می‌توان دید.» نوشته‌ام: «او خوب می‌نویسد و در نوشته‌هایش به رنج‌های مردم هم خون‌ش و به ظلم‌هایی که به آنها می‌شود و به ناسامانی‌هایشان کاملاً آگاه است.» نوشته‌ام: «او به راستی از جنس مردم‌ش است. شعار نمی‌دهد. و آنچه می‌نویسد را ساده می‌نویسد. برای همین مردم.» و بعد چند خطی در رابطه با کتاب توضیح داده‌ام. نوشته‌ام « درشتی مجموعه‌ای است از چند داستان کوتاه که هر یک از داستان‌ها به گونه‌ای فضای جنگی و بحران‌زده‌ی مردم کورد را به تصویر می‌کشد. کل کتاب یک سیر خطی مستقیم را دنبال می‌کند. داستان‌هایی که از یکدیگر جدا نیستند و موضوع همه‌ی آنها مشترک است.» نوشته‌ام: « از بین این داستان‌ها "خانه‌ی کوچک نمدی" را به بقیه برتری می‌دهم. داستان پسرکی به نام سیرو و پدربزرگش که بر اثر حمله‌ی هواپیماهای میگ به روستایشان آواره شده‌اند و حالا در کوران برف و کولاک خانه‌ی آنها تنها یک کپنک نمدی است. کهنه و مندرس. و غذای‌شان تنها برف است و برف.» نوشته‌ام : «نقطه اوج داستان وقتی است که پرنده‌ای کوچک که او نیز گویا بر اثر همین جنگ آواره شده به پشت کپنک برخورد می‌کند. پرنده ضعیف و گرسنه است مثل پسرک. کل خانواده‌اش را به یکباره از دست داده است مثل پسرک، درکی از جنگ ندارد مثل پسرک. و شاید همین موضوع باعث می‌شود تا پسرک دلباخته‌ی پرنده شود. ولی در نهایت عقل بر عشق پیروز می‌شود و پدربزرگ پرنده را پیش چشمان پسرک قربانی می‌کند تا شاید کمی خود و پسرک را سیر کند. تا شاید امیدی به زنده ماندن داشته باشند. اما پسرک از خوردن پرنده سر باز می‌زند و مجدد مشتی برف در دهان خود می‌تپاند.» و بعد نوشته‌ام:«باید از درویشیان بیشتر خواند.»
و امروز، امروز که یک روز از مرگ او می‌گذرد خودم را خیانتکار می‌بینم. خیانتکار و شریک در مرگ او. امروز، امروز که یک روز از مرگ او می‌گذرد نشسته‌ام و به این فکر می‌کنم که نویسنده‌ها گاهی حتی زودتر از زمان مرگ‌شان می‌میرند. کشته می‌شوند. شهید می‌شوند. نویسنده‌ها آن زمانی می‌میرند که ما خواننده‌ها فراموش‌شان می‌کنیم.

بخوانید: خانه‌ی کوچک نمدی_علی اشرف درویشیان
yon.ir/GAR0l
Profile Image for Mahdieh.
25 reviews2 followers
September 26, 2024
آدمی که جنگ را از سر نگذرانده هیچ‌وقت نمی‌داند جنگ یعنی چه؛ تا اینکه یک مجموعه داستان کوتاه می‌خواند از آدم‌ها، از بچه‌ها و پدر و مادر‌ها و پدربزرگ‌هایی که عزیزشان را با انفجار هواپیماها از دست می‌دهند. جنگ همین غم سنگین از دست دادن است.
Profile Image for Shokufeh شکوفه  Kavani کاوانی.
353 reviews171 followers
April 18, 2010
قلم درویشیان یکی از دردمندانه ترین قلمهائ این دنیاست ؛ او هرگز درد و رنج مردم فقیر را فراموش نکرده است و وجدان خود را زیر پا نگذاشته است.
Profile Image for Sarvenaz Taridashti.
153 reviews155 followers
December 3, 2019
* من هراسم نیست
اگر این رویا در خواب پریشان شبی میگذرد*
.

این روزها را که در سکوت و عجز و نفرت می‌گذرانم، به شوق خواندن آدم‌هایی که در زندگی عادی نمیبینم‌شان،کتابی ورق می‌زنم تا نفسی تازه کنم.
بیش از هر کسی، ممنونم از نویسندگان ایرانی(درویشیان،محمود، دانشور و ...) برای قلم‌شان. آن هم قلم بی‌غش و ناب.
دردهای مشترک خاورمیانه‌ای و مستعمره‌ای فقط با هم‌درد تسکین می‌یابد،که غمِ برادر مرده را برادر مرده می‌داند.
اگر بعد از مرگ چیزی هست، آرامش باشد برای‌تان جناب درویشیان
Profile Image for Pari.
76 reviews
November 28, 2025
بخصوص اولین و آخرین داستان این مجموعه چنان تاثیر عمیق و طولانی بر من گذاشتند که فراموش کردنش مشکل است. اغلب نوشته ها ساده، اما بسیار قوی هستند. البته در میانشان یکی دو تا کار هم بود مثل داستان شبح که از نظر اصلا در حد بقیه کارها نبودند.
Profile Image for Mahmoud.
222 reviews11 followers
September 13, 2019
تلخ مانند درشتی!
بارها به خونمان کشیدند/ به یاد آر/ و تنها دستاورد کشتار/ نان‌پارۀ بی قاتق سفرۀ بی برکت ما بود.
فلاکت و تیره روزی فاجعه آمیز درون مایه ی اصلی و پس زمینه ی کدر و تاریک بیشتر داستان های این مجموعه را تشکیل می دهد. بیماری، آوارگی، تنهایی و بی کسی، از دست دادن عزیزان و مرگ، سرنوشت سیاه اغلب شخصیت های این داستان ها است که آن ها را در سراشیبی های تند خود می غلتاند و زیر دست وپای خود له می کند.
41 reviews11 followers
March 14, 2019
جنگ و بمباران بر این مجموعه سایه انداخته است و مرگ کودک پایان غم انگیز و گاه تکراری چندی از داستان هایش است. دو داستان «درشتی» و «خانه ی کوچک نمدی» از این مجموعه را بیشتر از سایر داستان ها پسندیدم.
Profile Image for Ali zand.
98 reviews3 followers
April 20, 2019
درشتی مجموعه داستانی است که بیست و چند سال پس از "از این ولایت"منتشر شده.
همه‌ی داستان های این مجموعه تحولی را در کار "درویشیان" نشان می دهند. بر این داستان ها پنهان و آشکار، فضایی سنگین و وهم آلود و آونگ وار میان واقعیت و توهم حاکم است که در بعضی داستان ها مثل "درشتی" ، "این لحظه" و "شبح" به منزله‌ی ابزار بیان، به کار گرفته شده و در برخی دیگر همانند "بفرینه" و "خانه‌ی کوچک نمدی" این سنگینی و وهم آلودی در ذات حادثه‌ی داستان ریشه کرده است.

داستان های این مجموعه تفاوت کلی با آثار پیشین نویسنده دارند. تنها تفاوت در دید اومانیستی نویسنده است که سعی کرده، اندیشه های خود را درون فرمی پیچیده قرار دهد و سادگی "آبشوران" و "از این ولایت" و اطناب "سال های ابری" در آنها دیده نمی شود. نگاه منتقدین نسبت به این داستان ها حکایت از این دارد که داستان های پیشین نویسنده کمتر مورد توجه قرار گرفته و این مجموعه گام جدید و تاثیرگذاری در عرصه‌ی هنر و ادبیات است. بیشتر منتقدین آنرا تحولی شگرف و قابل توجه در کل آثار" درویشیان" می دانند.


"داستان های درشتی همچون بسیا��ی دیگر از قصه های "درویشیان" ادعای تصویر کردن زندگی مردم را دارد. همه‌ی دردها از نگاه نویسنده، ریشه در فقر دارد. لاغرها در رنجند و چاق ها خوشبخت، نویسنده‌ی درشتی حتی پدیده ای چون جنگ تحمیلی را نیز در وادی این اندیشه می سنجد. آدم های داستان ها از بیرون و به گونه‌ی دلخواه "درویشیان" دیده و شناسایی و در چنبره‌ی داستان ها شکار می شوند."


نویسنده درباره‌ی علت تفاوت مجموعۀ"درشتی" با سایر کارهایش چنین می گوید : "درشتی را در اصل در جواب کسانی نوشتم که می گفتند این نویسنده تکنیک داستان نویسی را نمی داند و در ضمن به این وسیله راجع به مسائلی که درزندان ها اتفاق افتاده بود، می خواستم بنویسم، برای این که با سانسور مواجه نشوم از سبک سمبولیک استفاده کردم که در چند تا از داستان ها این نمادها را به کار برده ام. البته خواننده های قدیمی من از این بابت گله دارند. آنها باید به من ببخشند بهرحال خواستم تجربه ای کرده باشم در ضمن به آنها بفهمانم که منهم می توانم تکنیکی بنویسم. من هنوز به این معتقدم که مسئله‌ی ریاضی برای مردم نباید طرح کنیم.

برخلاف خوانندگان قدیمی آثار" درویشیان" که سبک رئالیست و ناتورالیست این نویسنده را بیشتر می پسندیدند و به تغییر ایجاد شده معترضند؛ منتقدین ادبی نظر دیگری دارند و درشتی را تحولی لازم در داستان نویسی "درویشیان" قلمداد می کنند: "درویشیان با انتشار مجموعه‌ی درشتی همراه با نگرشی تازه به مضمون و فرم و تکنیکی پخته می رود تا فصل جدیدی پر از جذبه و شور به سال های پربار هنریش بیفزاید و با تفکری نو و ایماژهایی روشن در داستان نویسی مدرن، شکوفا تر شود ... از نظر ساختار ، نثر و ایجاز تکنیک پذیرفتنی داستان نویسی مدرن، گامی استوار در شکوفایی هنر متعهد و مردم گرایانه و برانگیزاننده‌ی مهر و عاطفه‌ی بشری است و تاثیرگذار.



پسرکی برای بریدن نی، به نیزار آمده است. او پس از بریدن چند نی، از سوراخ یکی از آنها به آن طرف برکه نگاه می کند. هوا بارانی است و او تصویر محوی از سه جیب، چند مرد سپاهپوش و هشت مرد زندانی می بیند که آنها را برای اعدام آورده اند. یکی از سپاهپوشان، کاغذی را باز می کند و می خواند، کاغذ زیر باران خیس می شود. یکی از زندانیان زخمی است، سیاهپوشان همه را به رگبار می بندند، پرنده ها می ترسند و فرار می کنند پسرک هم می ترسد. لحظاتی بعد، همسایه‌ی پسرک با نام "خالوسیاوخش" به نیزار می‌آید. پسرک می خواهد قضیه را برایش تعریف کند اما نمی داند تصویری که دیده واقعی است یا خیال کرده. از گفتار پسرک، مرد گمان می کند شکاربان ها گوزن ها را کشته اند. شتک خون روی نی ها پاشیده و چیزی سفید به نرمی گچ کشته، روی زمین ریخته است. باران ایستاده و آن دو مشغول بریدن نی می شوند. خالوسیاوخش، با یکی از نی ها، سازی به نام "دوزله" درست می کند. هنگامی که در آن می نوازد، همراه صدای ساز، آوازی به گوش می رسد :

بزن نی زن ، بزن نی زن ،
چه خوش خوش می زنی نی زن

خالو گمان می کند صدا از آن طرف نی زار می آید اما پسرک می گوید : خودت بودی که خواندی. سیاوخش می ترسد و دیگر ساز نمی زند. پسرک، نی ها را که شتک خون روی آنها هست، به خانه می برد. استاد خط به او سرمشقی داده است. هنگامی که خط ها را پیش استاد می برد، آنچه پسرک نوشته، سرمشق استاد نیست بلکه شعری سیاسی است. استاد گمان می کند پسرک تب داشته و نفهمیده چه نوشته. قلم درشتی او را می گیرد و دوباره سرمشق می دهد و به او می گوید برایش بخواند. پسرک همان شعر سیاسی را می خواند. استاد نگاه می کند. می بیند سرمشق هایی که داده شعر سیاسی است نه آنچه که خود نوشته است. روی قلم درشتی، شتک خون دیده می شود.


داستان "درشتی" مربوط به وقایع اوایل انقلاب است. هشت زندانی سیاسی که یکی از آنها زخمی است، در نیزار، تیر باران می شوند و این صحنه بر پسرکی که شاهد ماجراست تاثیر می گذارد و او را وا می دارد که ناآگاهانه، شعر سیاسی بنویسید. این داستان اعتراض نویسنده به اعدام های بی رویه اول انقلاب را نشان می دهد و شعور سیاسی مردم عادی را هر چند که نا آگاهانه باشد ،به تصویر می کشد .

ابتدا پسرکی را در حال تماشای یک اعدام دسته جمعی در یک نیزار نشان می دهد. این نظاره ، بر مشق خطاطی پسرک در کلاس درس تاثیر می گذارد و او در حال تب و کابوس، یک شعر نو روشنفکرانه را بر کاغذ می نویسد به طوری که معلم خود را دچار گیجی و خشم می کند.

طرح داستان برخلاف داستان های پیشین، ساده و آشکار نیست بلکه پیچیده و سمبولیک است "درویشیان در این داستان بیانی غیر مستقیم اختیار می کند و از مستقیم گویی و تاکیدهای بیجا و تعلیمی می پرهیزد و به خواننده مجال می دهد که بعضی لحظه ها و تکه ها را خود بازسازی کند.

عناصر ساختاری طرح ، واضح نیست و جدا کردن آنها دشوار است گره داستان از زمان کشتار، افکنده می شود و بعد با نی زدن "خالو سیاوخش" گره دیگری افکنده می شود. آنکه همراه "دوزله" آواز می خواند کیست و بعد، آن که سرمشق استاد را با شعری دیگر عوض می کند، کیست و چرا این کار را می کند.گره اصلی داستان باقی ست و همچنان خواننده باید از خود بپرسد چه کسانی اعدام می شوند و چرا ؟ اما گره های دیگر به طور غیر مستقیم گشوده می شود. شتک خون روی درشتی ، دلیلی است برای اینکه هر کس در او بدمد، دم او تبدیل به آوازی می شود که کشتاری بی رحمانه را فریاد می کند و هر که با آن بنویسد مشق او تبدیل به شعری سیاسی خواهد شد." من" در اینجا نماد انسان است همان من که مولوی در مثنوی بوسیله‌ی آن حکایت می کند. تیغه‌ی چاقویی که در جان نی ها فرو می رود به گلوله ای می ماند که تن آدم ها را سوراخ می کند. رگبار باران با رگبار گلوله ها در هم می آمیزد و در سرانجام کار همه‌ی اشیاء (پرنده ها، نی ها، آدم ها و ...) شاهد و گواه یکدیگر می شوند و تجسد و تشخص می یابند باور به اینکه: "هر وقت رعد و برق در نیزار بزند نی ها پر از لکه های خون می شن" با واقعه‌ی مدرن (تیرباران آدم ها به دلیل باورهای اجتماعی شان) در هم می آمیزد و پایان بندی داستان را رقم می زند.


زاویه‌ی دید داستان از منظر دانای کل است و گاه تبدیل به زاویه‌ی دید عینی می شود و از دید پسرک داستان، روایت می شود شگردهای بیانی نویسنده در جابجایی زاویه‌ی دید و در هم شدن آن از دانای کل تا زاویه‌ی دید عینی همه با مهارت تمام در خلق فضایی آکنده از قدرتی کور، بدوی، پرتنش و ناپایدار به کار گرفته شده اند.‌

زاویه‌ی دید از منظر دید پسرک، فراتر نرفته است و نویسنده فضای دیگری غیر از آنچه او می بیند تصویر نمی کند. بنابراین راز افراد اعدامی فاش نمی شود جز این که آن شعر سیاسی اندیشه‌ی آنها را تا حدودی مشخص می کند.


شخصیت های داستان،" پسرک، خالو سیاوخش، استاد خطاطی، سیاهپوشان و مردان اعدامی" هستند.

هیچکدام از شخصیت ها، مستقیم معرفی نمی شوند. همه به شکلی ماهرانه در داستان حضور پیدا می کنند و رسالت خود را به انجام می رسانند. پسرک داستان، هیچ نقشی در ماجرا ندارد. تنها ناظر است؛ اما نظارت او بزرگترین کار است؛ زیرا او را وادار می کند که صدای خاموش شده‌ی آن هشت نفر را از طریق نی درشتی و ساز دوزله، به گوش همه برساند. از نظر نویسنده "درشتی در این داستان، به معنی" گستاخی" نیز هست. پسر گستاخی می کند که صحنه‌ای را که دور از چشم همه طراحی شده، می بیند و بعد آنرا فاش می کند از طرفی نی باعث نگاه تازه‌ی او می شود. هنگامی که از دریچه‌ی نگاه نی، ‌به دنیا نگاه می کنند نگاهش متمرکز می شود و آنچه را که دیگران نمی بینند می بیند.

پسرک حتی نمی داند آن صحنه ای که دیده خواب بوده یا بیداری. گمان می کند سیاهپوش ها، شکارچی بوده اند و گوزن ها را شکار کرده اند:

" پسرک هم چنان مات بود : هشت تا بودن .

کی ها ؟

گوزن ها ، لابد خواب دیدم ."


"پسرک در مشاهده‌ی واقعه بی خویشتن است اما وقتی هم که به خود می آید آنچه که دیده، دیگر رهایش نمی کند از آن پس، سرمشق استاد خویش را رها می کند و آنچه را که باید رقم می زند و حتی استادش هم درشتی با شتک خون او را که به دست می گیرد سرمشق خود را به کناری می نهد و همان را می نوسد که پسرک نوشته است"

شخصیت بعدی،خالو سیاوخش همسایه‌ی پسرک است که هر روز به نیزار می آید. پسرک امروز هم منتظر اوست. شاید انتخاب نام این شخصیت ارتباطی با سیاوش شاهنامه، شاهزاه‌ی محبوب اساطیر ایران داشته باشد. به ویژه، نماد آتش روشن کردن خالوسیاوخش را در اینجا می بینیم که می تواند با آن داستان در ارتباط سمبولیک باشد.

خالوسیاوخش با دیدی واقع گرایانه وارد داستان می شود و داستان پسرک را می شنود. او مغز متلاشی شده‌ی آدم ها و شتک خون روی نی ها را می بیند. پسرک تب آلود نتوانسته به او بگوید آنها که بودند تنها خالوسیاوخش حدس می زند که گوزن ها را غافلگیر کرده و کشته اند و پسرک حرف او را تائید می کند. در اینجا مشخص نیست چرا پسرک حقیقت را نمی گوید. او هشت آدم را دیده است حتی اگر خواب دیده باشد چرا با اشاره‌ی خالوسیاوخش به گوزن ها ، او هم تائید می کند. مگر اینکه گوزن نماد خاصی در ذهن نویسنده باشند:

"خالو روی زمین نشست و با دست گل ها را به هم زد :

- این ها ردپای آدمیزاد . زیاد بودن رد گوزن ها را پامال کردن .

و با انگشت شهادت، چیزی به سفیدی پنبه و نرمی گچ کشته از میان جویبار خونین برداشت :

- به سرشان گلوله خالی کردن . از نزدیک

خالوسیاوخش یکی از نی ها را که شتک خون روی آن است بر می دارد و با آن سازی به نام دوزله درست می کند. هنگامی که لب بر لب آن می گذارد و می نوازد از درون دوزله آواز غمگینی به گوش می رسد:

"دست ها را روی آتش گرم کرد. سربندش را که هنوز نم داشت، به دور سربست و دوزله را به لب گذاشت . دوزله ناله کرد و ناگهان برکه و نی زار و جهان، آرام شد تا صدا به همه جا برسد:

بزن نی زن بزن نی زن
چه خوش خوش می زن نی زن
بزن در کوی و در بازار
مرا کشتند در نی زار

خالو تند دوزله را از لب برداشت و از پسرک پرسید :

- کسی در نی زارهای دور داره آواز می خواند، می شنوی ؟

پسرک با تعجب به خالو زل زده بود گفت :

- خودت بودی که خواندی خالو

خالوسیاوخش بی آنکه بخواهد، فریاد مظلومانه‌ی کسانی را در نی می دمد، که درنیزار کشته شده اند. نقش او همین است. او هم در کنار سایر عوامل طبیعت، شاهد ظلمی تاریخی بوده است.

استاد خطاطی در این میان همین نقش را دارد. از این پس تمام کسانی که آن نی درشتی با شتک خون را به دست می گیرند دچار تحولی ناخودآگاه می شوند گویی دستی نامرئی خطوطی را که خود می خواهد به آنها تحمیل می کند. نویسنده می خواهد بگوید این رخدادهای جامعه است که انسان ها را وادار به اعتراض می کند. خفه کردن آدم های مبارز، عقیده‌ی آنان را محو و نابود نمی کند. حتی نی های بی شعور هم صدای آنها را فریاد می کنند. مثل این که روح آن مردگان در تن نی ها قرار گرفته باشد و این بعدها تبدیل به چیزی خواهد شد که از زبان آنها، آواز بخواند و بنویسد. نه خالو سیاوخش، نه پسرک و نه استاد خطاطی، هیچکدام در این میان، مختار نیستند. این نی ها هستند که به آنها تکلیف می کنند و ایده می دهند شخصیت های اصلی داستان، آن هشت نفرند که یکیشان زخمی است و همه تیرباران می شوند. اندیشه و حرف آنان است که سراسر داستان حکم می راند و ما خودشان را نمی شناسیم. نه سیاهپوشان هویت مشخصی دارند نه زندانیان.


زمان داستان مشخص نشده تا کلی نگری تاریخی آن حفظ شود. همیشه افرادی که عقیده ای داشته اند و ابراز کرده اند به سرنوشت این هشت تن دچار شده اند. پس زمان ، تفاوتی در اصل موضوع ندارد. شخصیت ها نیز برگرفته از زندانیان سیاسی هر جامعه ای می تواند باشد. اصل اندیشه‌ی آنهاست که به طور غیر مستقیم بیان می شود.


گفت و گوی داستان بین خالوسیاوخش و پسرک ابتدا بصورت سؤال و جوابی است که هم خالو را از کشتارآگاه می کند و هم تردید پسرک را از درستی واقعی ای که دیده نشان مید هد. در ادامه خالو و پسرک باوری سمبولیک را به زبان می آورند :

"مادربزرگم می گفت هر وقت رعد و برق در نی زار بزنه ، نی ها پر از لکه های خون می شن

گفت وگوی استاد خطاطی با پسرک نیز حول همین محور چرخ می زند. قلم درشتی ای که آنچه خود می خواهد می نویسد؛ نه آنچه که استاد می گوید :

"با صدای بلند برایم بخوان .

پسرک با آوای مخملی اش دست خط استاد را خواند

من هراسم نیست

اگر این رویا در خواب پریشان شبی می گذرد.

استاد فریاد زد : سرمشقی را که من زده ام بخوان نه مال خودت را!

پسرک به خود لرزید :

- این … این سرمشق خود شماست استاد!

استاد با خشم ورقه را از دست پسرک گرفت و با دیدن دست خط خود ، یکه خورد وبه قلم درشتی که در دستش می لزید ، خیره شد :

- این قلم درشتی ! با شتک خون …

گفت و گوها با ایجاز تمام، تنها برای توصیف موضوع اصلی به کار گرفته شده و توانسته تصویرگر نگاه نویسنده باشد.


توصیف های داستان نیز به جا و در خدمت فضاسازی کنش داستان، در پیشبرد طرح داستان است :

" از غرش رعد ، غوطه خورک ها، به سوی نیزار پریدند. کوچک ترین آنها درآب غوطه خورد و دیگر روی برکه پیدا نشد. باران سرد بود و جان برکه را سوراخ سوراخ می کرد. مه، پایین می آمد و فضا از مه و رگبار، تیره و آشفته می شد."

رگبار باران مقدمه‌ی رگباری است که بر جان آن هشت نفر می بارد و تنشان راسوراخ سوراخ می کند همان طور که باران برکه را سوراخ سوراخ می کند.


فضای داستان وهم آلود و پراضطراب است علت آن، ایهام موجود در داستان و واژه هایی است که به طور نمادین به کار می رود. آرایه های ادبی نیز در خدمت این فضا قرار گرفته اند. "رعد و برق ابتدای داستان" که موجب ترس غوطه خورک ها می شود، "بارانی که جان برکه را سوراخ می کند"، "فضای مه گرفته و پر از رگبار باران"،" افراد سپاهپوش"، "کشتار وصدای تیرها"، عواملی هستند که این فضا را می ‏آفرینند و زمینه را برای ادامه‌ی داستان فراهم می کنند. در صفحات بعدی لحن شخصیت ها و گفت و گوها بر فضا تاثیر می گذارد و فضایی معنوی آمیخته به ترس پیش روی خواننده می گسترد : دوزله زدن خالوسیاوخش و آوازی که همراه آن به گوش می رسد و تعجب استاد خطاطی از نوشته های پسرک و نوشته های خودش، چنین فضایی را القا می کند :

" استاد که شگفت زده نگاهش روی کاغذ می دوید با اخم گفت :

- اما این… آن سرمشق هایی نیست که من داده ام. این ها را از کجا…؟

پسرک گفت :

- تب داشتم. دست خودم نبود انگار ... قلم درشتی خودش روی کاغذ می - سرید.

استاد عینکش را روی بینی جا به جا کرد و چشم به نوشته های پسرک دوخت:

«من هراسم م م م نیست ت ت ت اگر این ررر رویا دررر خواب ب ب پریشان ن ن شبی ی ی ی می گذرد د د


بیش از هر چیز، نمادها در این داستان سمبولیک، خودنمایی می کنند. پرندگان در همه‌ی آثار این نویسنده سمبل مظلومیتند در اینجا نیز، غوطه خورک ها پرندگان کوچک ظریفی هستند که با شنیدن صدای رعد و برق و رگبار، نشانه های ترس و وحشت در آنها بروز می کند :

(از دورچیزی ترکید و باران شدیدتراز پیش، آوارشد.غوطه خورک هراسانی، از کنار پای پسرک گذشت و با شتاب سر خود را در پوشال های دامنه ‌ی نیزار فرو برد ؛ اما دم و پاهای زرد رنگش با پره های گشوده بیرون ماند . لرزش پره های پای پرنده آبی پسرک را بیشتر ترساند.

"برکه ای که جانش از قطره های باران سوراخ می شود" و "نی که چاقو در جانش فرو میرود" سمبل همان آدم هایی است که گلوله سوراخ سوراخشان می کند. "رعد و برق" می تواند سمبل ظلم و خشم مردان سیاهپوش باشد و خود" سیاهپوش ها "هم مظهر سیاهی و ظلمند. پس از اتمام مراسم اعدام، مه فرو می نشیند یعنی حالا "وقت روشنگری" است. پسرک از رگبار باران خیس شده دلش آفتاب داغ می خواهد." آفتاب"سمبل روشنی و گرمی است که تاریکی و سردی سکوت را می شکند. نمادهای"سیاوش" و" آتش"، آشکارتر از آنند که گفته شود کاربرد آنها در اینجا شاید به این معنی است که مردانی که اعدام شدند همچون سیاوش شاهنامه بی گناه بودند و از آتش مقدس گذشتند اما سرانجام گرفتار چنگال ظالم شدند و حالا این "سیاوش" آتش روشن می کند تا اثر ظلم را از بین ببرد و بعد صدای آنها را در نی فریاد کند.

یکی دیگر از عوامل جذابیت داستان کاربرد تشبیه و مجاز است ترکیباتی چون : جان نی، جان برکه، میله های بلورین باران، صورت های هاشور خورده از رگبار، باران میله میله و تکه تکه همه در تصویرگری فضایی آکنده از ترس و دلهره دخیلند.

در مجموع، "درشتی" داستانی قوی با ساختاری محکم است و نویسنده توانسته با استفاده از سمبل های ادبی و تاریخی، غیر مستقیم حرف های خود را به دهان نی درشتی و ساز دوزله بگذارد و خواننده را به تفکر وادارد
5 reviews
Read
January 14, 2021
دُرشتی و صدای مظلومان،جور کشیدگان،کسانی که خون‌شان به ناحق ریخته شده! کسانی که تیغ بی‌عدالتی گلویشان را بریده و گلوله‌یِ ستم ظالمان بر سینه‌شان نشسته.
علی اشرف درویشیان نویسنده‌ی رنج است و فقر و سیاهی‌های جنگ و تبعیضی که در سراسر تاریخ گلوی توده‌ی مردم را در پنجه‌ی آهنینش می‌فشرد....
درویشیان را باید به همه شناساند و نوشته‌هایش را برای همگان خواند...

این کتاب شامل چندین مجموعه داستان کوتاه است.که هر کدام روایت و سبک و سیاق متفاوتی دارند اما پیرنگ همه‌ی داستان‌ها موضوعاتی از قبیل رنج و درد مردم مناطق محروم و جنگ زده غرب کشور است.
میتونم در یک جمله بهتون بگم دُرُشتی کتابیست موجز اما پربار....🌱
#کتابی‌که‌باید
#درشتی
#علی‌اشرف‌درویشیان
Profile Image for Fateme.
124 reviews2 followers
September 27, 2021
متن کتاب پر از توصیف های ادبی جذاب است و به نحوی نسبت به بقیه‌ی کتاب هایی که از این نویسنده مطالعه کرده ام از لحاظ محتوا توصیفات متن،متفاوت است.
داستان های این کتاب در زمان جنگ تحمیلی و اتفاقات پیرامون جنگ نوشته شده است.
Profile Image for Mostafa.
208 reviews29 followers
December 7, 2020
سه چهار تا داستان خیلی خوب داشت. که بعضیاشون رگه‌هایی از سوررئالیسم هم داشت. در کل حس خوبی داشت. قصه آخر هم درباره ماجرای سردشت بود و تاثیرگذار
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
December 1, 2018
در زندگی پای قصه‌های خیلی از قصه‌ گویان نشسته‌ام،‌ اما مادربزرگم از همه‌ آن‌ها بهتر بود و به آنچه می‌گفت آگاهی کافی داشت‌. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثل‌ها و اصطلا‌حات محلی بیان می‌کرد‌. آن‌ها را با مسائل روز و نکته‌های مورد علا‌قه ما می‌آمیخت،‌ آرام و بی‌شتاب قصه می‌گفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی می‌شود، ‌بنابراین همیشه شب‌ها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه می‌گفت‌. پدرم هم قصه‌ گوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم‌. او کم‌ سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را می‌خواند‌. نخستین کتاب داستانی که به خانه‌ ما آمد، امیرارسلا‌ن نامدار بود که من در ۹ سالگی در شب‌های زمستان برای خانواده می‌خواندم
Profile Image for Stoikiy_Muzhik.
5 reviews
January 8, 2019
این داستان های کوتاه همانند دیگر آثار علی اشرف درویشیان عالی بودند منتها زنده یاد علی اشرف درویشیان، این مجموعه داستان ها را به گونه ای دیگر خلق کرده بود. می توان گفت در این آثار درویشیان فقر، جنگ، ترس و ... زمینه های اصلی داستان ها را تشکیل می دادند. به هر حال به فارسی زبانان مطالعه این کتاب را شدیدا پیشنهاد می کنم.
بخش زیبایی از داستان کوتاه کبریت بی خطر از همین مجموعه داستان ها :
خالو بهتر است راه بیفتیم-
آخر استراحت هم لازم است.مگر خستگی سرت نمی شود-
وقت استراحت زیاد است. آن قدر در گور بخوابیم که کسی نباشد بیدارمان کند-
Profile Image for Damoona.
3 reviews
September 9, 2018
کتاب کوچکی که تمام دنیای من بود.جدا از حس نوستالژی فضای داستانها بخاطر همشهری بودن با نویسنده.انگار که قلم علی اشرف درویشیان با جوهره درد و رنج جان گرفته حس میکنی که قلب تپنده ای زیر کاغذ های این کتاب کوچک حضور دارد.باید با این کتاب زندگی کنید
Profile Image for Masih Reyhani.
281 reviews12 followers
September 13, 2024
علی اشرف جآنِ درویشیان...
هر بار که اثری از ایشان می‌خوانم سر تا پا شرمندگی می‌شوم که چه حیف که مردِ شریفِ ادبیاتِ ایران را بسیار دیر شناختم.

«دُرُشتی» مجموعه‌ای است متشکل از ۱۰ داستان کوتاه که در دوران جنگ ایران و عراق روایت می‌شود. مانند باقی آثار نویسنده، دغدغه‌ی زیست روزمره‌ی طبقه‌ی فرودست و انسان‌های در حاشیه‌ی جامعه و مرکز با زبانی شیوا و ساده، در این اثر هم به زیبایی وجود دارد.

از «علی‌اشرف درویشیان» باید بسیار خواند. خاصه شاهکار بی���بدیل ایشان یعنی «سال‌های ابری».
Profile Image for Maryam Peyrovi.
193 reviews4 followers
July 28, 2025
اولین اثری بود که از این نویسنده می‌خواندم. البته کتاب را به صورت صوتی گوش دادم. در زمره‌ی آثار رئالیستی و ناتورالیستی قرار می‌گیرد و نویسنده با قلم تصویرگر و خنثی به وقایع می‌پردازد. داستان‌ها در روستاها و مناطق دورافتاده‌ی ایران و معمولا در دوران هشت سال دفاع مقدس رخ می‌دهند. از جذابیت‌های اثر، لهجه‌های محلی بود که باعث شده بود داستان باورپذیرتر شود.
یک ستاره را به این خاطر ندادم که معمولا چنین داستان‌های تلخ و رئالی در سلیقه‌ی من نیست وگرنه داستان‌ها چیزی از تکنیک‌های نویسندگی کم نداشتند.
Profile Image for Zahra khodadadzadeh.
15 reviews4 followers
July 24, 2022
«با گاو آهن غم،زمین غم را شخم زدم
و در آن دانه‌ی غم پاشیدم.
حاصلم غم بود.آن را با داس غم درو کردم.
دانه‌های غم را به آسیاب غم بردم
آرد غم را با آب غم خمیر کردم.
و در تنور غم پختم.
نان غم را بر سفره‌ی غم گذاشتم
همسفره‌ان غم بود.
در کنارش نشستم و با غم خوردم»
Profile Image for Farzad Gunner.
69 reviews2 followers
July 11, 2025
داستانها با اینکه قالب بندی قوی ندارند اما فضا سازی آنها محشر است. بعلاوه پیرنگ همه آنها فقر ، ظلم و جنگ است. از همین رو علی اشرف درویشیان نویسنده ای متعهد است ک مظامین اصلی داستانهایش انسانهای فقیر و مطرود است. روحش شاد
Profile Image for Violet.
65 reviews
November 10, 2024
مجموعه ده داستان کوتاه از زنده یاد درویشیان. پس زمینه همه داستان ها جنگ و به طبع اون درد دوری، فقر و تنهایی هست. درویشیان قلم شاعرانه ای داره و میشه درد و افسوس رو در تمام کلمات نوشته هاش حس کرد.
Profile Image for Reza K..
109 reviews1 follower
April 29, 2017
یه مجموعه داستان معمولی.
بیشتر قضیه توی کردستانِ زمان جنگ می‌گذره.
خیلی ناشیانه سعی شده سختی زندگی آدمای جنگ زده رو نشون بده. توی بعضی جاها حتی می‌شه گفت که اصلن شعاری شده نوشته ها.
قبل از این یه کار دیگه از درویشیان خونده بودم به اسم "از این ولایت" که به شدت بهتر از این یکی بود.
چشمه هم که مثلن ناشر برجسته‌ی کشورمونه، تعداد زیادی کاغذ سفید لابلای داستانا پخش کرده بود که واقعن کار زشت و ناپسندیه
Profile Image for Somayeh.
226 reviews40 followers
December 19, 2014
درویشیان را در آبشوران بیشتر دوست داشتم, آنجا خودش بود و اینجا...شاید سعی می کرد که متفاوت از نوشته های قبلی اش بنویسد و همین سبب شد که این داستانها چندان به دلم ننشینند.(less)
Displaying 1 - 28 of 28 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.