10 books
—
16 voters

“اگر بر کسی عاشق باشی، همه حسب حال خود مگوی؛ مگر این تو را خوش آید و دیگران را نیاید و هر سرودی در معنیِ دیگر گوی. شعر و غزل بسیار یاد گیر چون فراقی (شعری که در فراق معشوق گویند) و وصالی (برعکس قبلی) و ملامت و عتاب و رد و قبول و وفا و جفا و احسان و عطا و خوشنودی و گِله، حسب حالهای وقتی (بسته به اقتضای وقت) و فصلی چون سرودهای خزانی و زمستانی و تابستانی”
― قابوس نامه
― قابوس نامه

“كدام قله، كدام اوج؟
مگر تمامي اين راههاي پيچاپيچ
در آن دهان سرد مكنده
به نقطه تلاقي و پايان نميرسند؟
به من چه داديد اي واژههاي ساده فريب؟
و اي رياضت اندامها و خواهشها
اگر گلي به گيسوي خود ميزدم
از اين تقلب، از اين تاج كاغذين
كه بر فراز سرم بو گرفته است فريبندهتر نبود؟
چگونه روح بيابان مرا گرفت
و سحر ماه زايمان گله دورم كرد
چگونه ناتمامي قلبم بزرگ شد
و هيچ نيمهاي اين نيمه را تمام نكرد؟
چگونه ايستادم و ديدم
زمين به زير دو پايم ز تكيهگاه تهي ميشود
و گرمي تن جفتم
به انتظار پوچ تنم ره نميبرد
كدام قله كدام اوج؟
مرا پناه دهيد اي چراغهاي مشوش
اي خانههاي روشن شكاك
كه جامههاي شسته در آغوش دودهاي معطر
بر بامهاي آفتابيتان تابميخورند
مرا پناه دهيد اي زنان ساده كامل
كه از وراي پوست سر انگشتهاي نازكتان
مسير جنبش كيفآور جنيني را
دنبال مي كند
و در شكاف گريبانتان هميشه هوا
به بوي شير تازه ميآميزد
كدام قله كدام اوج؟
مرا پناه دهيد اي اجاقهاي پر آتش اي نعلهاي خوشبختي
و اي سرود ظرفهاي مسين در سياهكاري مطبخ
و اي ترنم دلگير چرخ خياطي
و اي جدال روز و شب فرشها و جاروها
مرا پناه دهيد اي تمام عشقهاي حريصي
كه ميل دردناك بقا بستر تصرفتان را
به آب جادو
و قطرههاي خون تازه ميآرايد
تمام روز، تمام روز
رها شده، رها شده چون لاشهاي بر آب
به سوي سهمناكترين صخره پيش ميرفتم
به سوي ژرفترين غارهاي دريايي
و گوشتخوارترين ماهيان
و مهرههاي نازك پشتم
از حس مرگ تير كشيدند
نميتوانستم ديگر نميتوانستم
صداي پايم از انكار راه برميخاست
و يأسم از صبوري روحم وسيعتر شده بود
و آن بهار و آن وهم سبز رنگ
كه بر دريچه گذر داشت با دلم ميگفت
نگاه كن
تو هيچگاه پيش نرفتي
تو فرو رفتي...”
―
مگر تمامي اين راههاي پيچاپيچ
در آن دهان سرد مكنده
به نقطه تلاقي و پايان نميرسند؟
به من چه داديد اي واژههاي ساده فريب؟
و اي رياضت اندامها و خواهشها
اگر گلي به گيسوي خود ميزدم
از اين تقلب، از اين تاج كاغذين
كه بر فراز سرم بو گرفته است فريبندهتر نبود؟
چگونه روح بيابان مرا گرفت
و سحر ماه زايمان گله دورم كرد
چگونه ناتمامي قلبم بزرگ شد
و هيچ نيمهاي اين نيمه را تمام نكرد؟
چگونه ايستادم و ديدم
زمين به زير دو پايم ز تكيهگاه تهي ميشود
و گرمي تن جفتم
به انتظار پوچ تنم ره نميبرد
كدام قله كدام اوج؟
مرا پناه دهيد اي چراغهاي مشوش
اي خانههاي روشن شكاك
كه جامههاي شسته در آغوش دودهاي معطر
بر بامهاي آفتابيتان تابميخورند
مرا پناه دهيد اي زنان ساده كامل
كه از وراي پوست سر انگشتهاي نازكتان
مسير جنبش كيفآور جنيني را
دنبال مي كند
و در شكاف گريبانتان هميشه هوا
به بوي شير تازه ميآميزد
كدام قله كدام اوج؟
مرا پناه دهيد اي اجاقهاي پر آتش اي نعلهاي خوشبختي
و اي سرود ظرفهاي مسين در سياهكاري مطبخ
و اي ترنم دلگير چرخ خياطي
و اي جدال روز و شب فرشها و جاروها
مرا پناه دهيد اي تمام عشقهاي حريصي
كه ميل دردناك بقا بستر تصرفتان را
به آب جادو
و قطرههاي خون تازه ميآرايد
تمام روز، تمام روز
رها شده، رها شده چون لاشهاي بر آب
به سوي سهمناكترين صخره پيش ميرفتم
به سوي ژرفترين غارهاي دريايي
و گوشتخوارترين ماهيان
و مهرههاي نازك پشتم
از حس مرگ تير كشيدند
نميتوانستم ديگر نميتوانستم
صداي پايم از انكار راه برميخاست
و يأسم از صبوري روحم وسيعتر شده بود
و آن بهار و آن وهم سبز رنگ
كه بر دريچه گذر داشت با دلم ميگفت
نگاه كن
تو هيچگاه پيش نرفتي
تو فرو رفتي...”
―
“در باب عشق ورزيدن نيز آن چه دانيم بگوییم. ندانم كه تو به جاى توانى آورد يا نه؟ كه با دل داورى كردن دشوار است.”
― قابوس نامه
― قابوس نامه

“دردهايى هست كه مال همه است؛ و من آن دردها را هرگز پنهان نمى كنم؛ اما درد قلب، مال هيچ كس نيست به جز صاحب قلب...”
― آتش بدون دود کتاب دوم: درخت مقدس
― آتش بدون دود کتاب دوم: درخت مقدس
Saied’s 2022 Year in Books
Take a look at Saied’s Year in Books. The good, the bad, the long, the short—it’s all here.
More friends…
Polls voted on by Saied
Lists liked by Saied