Jump to ratings and reviews
Rate this book

(شاهنامۀ حکیم ابوالقاسمِ فردوسیِ طوسی (جلدِ اوّل: از آغاز تا پایانِ داستانِ رستم و سهراب

Rate this book
مجلّدِ یکم از پنجم، از آغازِ کتاب تا پایانِ تراژدیِ رستم و سهراب؛ همراه‌با مقدّمه و شرحِ واژگان و تعبیرات به‌کوششِ دکتر سیّدمحمّد دبیرسیاقی

544 pages, Hardcover

Published January 1, 2009

20 people are currently reading
196 people want to read

About the author

Abolqasem Ferdowsi

383 books335 followers
Abolqasem Ferdowsi (Persian: ابوالقاسم فردوسی), the son of a wealthy land owner, was born in 935 in a small village named Paj near Tus in Khorasan which is situated in today's Razavi Khorasan province in Iran.
He devoted more than 35 years to his great epic, the Shāhnāmeh. It was originally composed for presentation to the Samanid princes of Khorasan, who were the chief instigators of the revival of Iranian cultural traditions after the Arab conquest of the seventh century. Ferdowsi started his composition of the Shahnameh in the Samanid era in 977 A.D. During Ferdowsi's lifetime the Samanid dynasty was conquered by the Ghaznavid Empire. After 30 years of hard work, he finished the book and two or three years after that, Ferdowsi went to Ghazni, the Ghaznavid capital, to present it to the king, Sultan Mahmud.

Ferdowsi is said to have died around 1020 in poverty at the age of 85, embittered by royal neglect, though fully confident of his work's ultimate success and fame, as he says in the verse:
" ... I suffered during these thirty years, but I have revived the Iranians (Ajam) with the Persian language; I shall not die since I am alive again, as I have spread the seeds of this language ..."

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
98 (74%)
4 stars
15 (11%)
3 stars
13 (9%)
2 stars
1 (<1%)
1 star
4 (3%)
Displaying 1 - 11 of 11 reviews
Profile Image for Moh. Nasiri.
334 reviews108 followers
August 27, 2018
سخن آغازین شاهنامه

به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
زنام و نشان و گمان برتر است
نگارنده بر شده پیکر است
به بینندگان آفریننده را
نبینی،مرنجان دو بیننده را
نیابد بدونیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هرچه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه، جان و خرد
خرد گر سخن برگُزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد او
در اندیشه سخته کی گنجد او
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیهوده یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
ازین پرده برتر سخن گاه نیست
به هستی مر اندیشه را راه نیست
Profile Image for Hanie.
67 reviews21 followers
July 12, 2017
هيچوقت نتونستم علت كينه ي شعرا نسبت به زنان رو درك كنم!! از هر موقعيتي استفاده ميكنن تا زن رو حقير و بي ارزش نشون بدن.
Profile Image for Paryas.
57 reviews22 followers
August 31, 2018
بالاخره این کتاب رو عظیم رو تموم کردم، هرچند فعلا جلد اولش بود. چیزهای زیادی یاد گرفتم فرهنگ واژگانم خلی غنی شد احساس میکنم دارم سرریز میشم. داستانهای جالب و جذابی داشت رفتار و آداب و رسوم شاهانه و اشرافی قدیمی ایرانی ها رو به خوبی توضیح داده چیزی که الان واقعا کم داریم و گم کردیم. سنتها و آیین و مراسمها رو هنگام بزم و شادی به زیبا توصیف کرده. همیشه معتقد بودم که فردوسی نمایشنامه نویس خوبی بوده و واقعا شاهنامه رو با دید گسترده همچون یک نمایش نویس ماهر نوشته. توصیفاتی کامل و دقیق به همراه جزئیات مفصل. به نظرم اصلا کسل کننده نبود چون به نظم نوشته شده اگر نثر بود قطعا خسته کننده می شد و این زیرکی و نبوغ فردوسی را نشون می ده. مهمتر از همه چیز این کتا بخشی از تاریخ و هویت ماست که به زیبایی با افسانه ها و قهرمانی ها آمیخته شده و یک قصه فانتزی باشکوهی را می سازه و تخیل را سرشار میکنه و آدم را ترغیب میکنه که سیمرغ را جلوه ای از خدا دیوان را جلوه ای از شیطان ببینه و تصویری از آنها در ذهنش مجسم کنه. جای شاهنامه واقعا در سینمای فانتزی خالیه و ای کاش می شد سیمرغ رو به جای اژدها دید.
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
May 21, 2021
چو بگذشت سال ازبرم شست و پنج

فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج

به تاریخ شاهان نیاز آمدم

به پیش اختر دیرساز آمدم

بزرگان و با دانش آزادگان

نبشتند یکسر همه رایگان

نشسته نظاره من از دورشان

تو گفتی بدم پیش مزدورشان

جز احسنت از ایشان نبد بهره‌ام

بکفت اندر احسنتشان زهره‌ام

سربدره‌های کهن بسته شد

وزان بند روشن دلم خسته شد

ازین نامور نامداران شهر

علی دیلمی بود کوراست بهر

که همواره کارش بخوبی روان

به نزد بزرگان روشن روان

حسین قتیب است از آزادگان

که ازمن نخواهد سخن رایگان

ازویم خور و پوشش و سیم و زر

وزو یافتم جنبش و پای و پر

نیم آگه از اصل و فرع خراج

همی‌غلتم اندر میان دواج

جهاندار اگر نیستی تنگ دست

مرا بر سرگاه بودی نشست

چو سال اندر آمد به هفتاد ویک

همی زیر بیت اندر آرم فلک

همی گاه محمود آباد باد

سرش سبز باد و دلش شاد باد

چنانش ستایم که اندر جهان

سخن باشد از آشکار ونهان

مرا از بزرگان ستایش بود

ستایش ورا در فزایش بود

که جاوید باد آن خردمند مرد

همیشه به کام دلش کارکرد

همش رای و هم دانش وهم نسب

چراغ عجم آفتاب عرب

سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد

به ماه سفندار مد روز ارد

ز هجرت شده پنج هشتادبار

به نام جهانداور کردگار

چواین نامور نامه آمد ببن

ز من روی کشور شود پرسخن

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین
Profile Image for Abdul Sabur.
2 reviews1 follower
Want to read
November 20, 2019
درود بر دوستان
چه گونه میشود این کتاب را خواند. من هرچه تلاش کردم نشد باز بشود و بخوانم. لطفا رهنماییم کنید.


ممنونم.
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
May 21, 2021
چو بگذشت سال ازبرم شست و پنج

فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج

به تاریخ شاهان نیاز آمدم

به پیش اختر دیرساز آمدم

بزرگان و با دانش آزادگان

نبشتند یکسر همه رایگان

نشسته نظاره من از دورشان

تو گفتی بدم پیش مزدورشان

جز احسنت از ایشان نبد بهره‌ام

بکفت اندر احسنتشان زهره‌ام

سربدره‌های کهن بسته شد

وزان بند روشن دلم خسته شد

ازین نامور نامداران شهر

علی دیلمی بود کوراست بهر

که همواره کارش بخوبی روان

به نزد بزرگان روشن روان

حسین قتیب است از آزادگان

که ازمن نخواهد سخن رایگان

ازویم خور و پوشش و سیم و زر

وزو یافتم جنبش و پای و پر

نیم آگه از اصل و فرع خراج

همی‌غلتم اندر میان دواج

جهاندار اگر نیستی تنگ دست

مرا بر سرگاه بودی نشست

چو سال اندر آمد به هفتاد ویک

همی زیر بیت اندر آرم فلک

همی گاه محمود آباد باد

سرش سبز باد و دلش شاد باد

چنانش ستایم که اندر جهان

سخن باشد از آشکار ونهان

مرا از بزرگان ستایش بود

ستایش ورا در فزایش بود

که جاوید باد آن خردمند مرد

همیشه به کام دلش کارکرد

همش رای و هم دانش وهم نسب

چراغ عجم آفتاب عرب

سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد

به ماه سفندار مد روز ارد

ز هجرت شده پنج هشتادبار

به نام جهانداور کردگار

چواین نامور نامه آمد ببن

ز من روی کشور شود پرسخن

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
May 21, 2021
چو بگذشت سال ازبرم شست و پنج

فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج

به تاریخ شاهان نیاز آمدم

به پیش اختر دیرساز آمدم

بزرگان و با دانش آزادگان

نبشتند یکسر همه رایگان

نشسته نظاره من از دورشان

تو گفتی بدم پیش مزدورشان

جز احسنت از ایشان نبد بهره‌ام

بکفت اندر احسنتشان زهره‌ام

سربدره‌های کهن بسته شد

وزان بند روشن دلم خسته شد

ازین نامور نامداران شهر

علی دیلمی بود کوراست بهر

که همواره کارش بخوبی روان

به نزد بزرگان روشن روان

حسین قتیب است از آزادگان

که ازمن نخواهد سخن رایگان

ازویم خور و پوشش و سیم و زر

وزو یافتم جنبش و پای و پر

نیم آگه از اصل و فرع خراج

همی‌غلتم اندر میان دواج

جهاندار اگر نیستی تنگ دست

مرا بر سرگاه بودی نشست

چو سال اندر آمد به هفتاد ویک

همی زیر بیت اندر آرم فلک

همی گاه محمود آباد باد

سرش سبز باد و دلش شاد باد

چنانش ستایم که اندر جهان

سخن باشد از آشکار ونهان

مرا از بزرگان ستایش بود

ستایش ورا در فزایش بود

که جاوید باد آن خردمند مرد

همیشه به کام دلش کارکرد

همش رای و هم دانش وهم نسب

چراغ عجم آفتاب عرب

سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد

به ماه سفندار مد روز ارد

ز هجرت شده پنج هشتادبار

به نام جهانداور کردگار

چواین نامور نامه آمد ببن

ز من روی کشور شود پرسخن

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
May 21, 2021
چو بگذشت سال ازبرم شست و پنج

فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج

به تاریخ شاهان نیاز آمدم

به پیش اختر دیرساز آمدم

بزرگان و با دانش آزادگان

نبشتند یکسر همه رایگان

نشسته نظاره من از دورشان

تو گفتی بدم پیش مزدورشان

جز احسنت از ایشان نبد بهره‌ام

بکفت اندر احسنتشان زهره‌ام

سربدره‌های کهن بسته شد

وزان بند روشن دلم خسته شد

ازین نامور نامداران شهر

علی دیلمی بود کوراست بهر

که همواره کارش بخوبی روان

به نزد بزرگان روشن روان

حسین قتیب است از آزادگان

که ازمن نخواهد سخن رایگان

ازویم خور و پوشش و سیم و زر

وزو یافتم جنبش و پای و پر

نیم آگه از اصل و فرع خراج

همی‌غلتم اندر میان دواج

جهاندار اگر نیستی تنگ دست

مرا بر سرگاه بودی نشست

چو سال اندر آمد به هفتاد ویک

همی زیر بیت اندر آرم فلک

همی گاه محمود آباد باد

سرش سبز باد و دلش شاد باد

چنانش ستایم که اندر جهان

سخن باشد از آشکار ونهان

مرا از بزرگان ستایش بود

ستایش ورا در فزایش بود

که جاوید باد آن خردمند مرد

همیشه به کام دلش کارکرد

همش رای و هم دانش وهم نسب

چراغ عجم آفتاب عرب

سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد

به ماه سفندار مد روز ارد

ز هجرت شده پنج هشتادبار

به نام جهانداور کردگار

چواین نامور نامه آمد ببن

ز من روی کشور شود پرسخن

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین
Profile Image for Ali  Ashoori.
98 reviews1 follower
February 9, 2018
Great writers not belong to a special time or special place...
Words will not forget ...
old story's from the heart of Persia ...
Old story's full new point's just like Forgiving , Helping , Nationalist and ...
it's Great and Amazing
1 review
May 12, 2015
خیلی عالی که در این شبکه ی اجتماعی کتاب های فارسی هم هستند چون باعث میشه دنیا بفهمه که ایرانی ها برای کتاب و کتاب خوانی ارزش قائلند.
Profile Image for Mitra.
2 reviews4 followers
January 5, 2010
چو ایران نباشد تن من مباد
Displaying 1 - 11 of 11 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.