Jump to ratings and reviews
Rate this book

خاطره‌ای در درونم است

Rate this book
گزیده شعرهای عاشقانه آنا آخماتوا

124 pages, Paperback

Published April 1, 1998

10 people are currently reading
215 people want to read

About the author

Anna Akhmatova

429 books955 followers
also known as: Анна Ахматова

Personal themes characterize lyrical beauty of noted work of Russian poet Anna Akhmatova, pseudonym of Anna Andreevna Gorenko; the Soviet government banned her books between 1946 and 1958.

People credit this modernist of the most acclaimed writers in the canon.

Her writing ranges from short lyrics to universalized, ingeniously structured cycles, such as Requiem (1935-40), her tragic masterpiece about the Stalinist terror. Her work addresses a variety of themes including time and memory, the fate of creative women, and the difficulties of living and writing in the shadow of Stalinism. She has been widely translated into many languages, and is one of the best-known Russian poets of 20th century.

In 1910, she married the poet, Nikolay Gumilyov, who very soon left her for lion hunting in Africa, the battlefields of World War I, and the society of Parisian grisettes. Her husband did not take her poems seriously, and was shocked when Alexander Blok declared to him that he preferred her poems to his. Their son, Lev, born in 1912, was to become a famous Neo-Eurasianist historian.

Nikolay Gumilyov was executed in 1921 for activities considered anti-Soviet; Akhmatova then married a prominent Assyriologist Vladimir Shilejko, and then an art scholar, Nikolay Punin, who died in the Stalinist Gulag camps. After that, she spurned several proposals from the married poet, Boris Pasternak.

After 1922, Akhmatova was condemned as a bourgeois element, and from 1925 to 1940, her poetry was banned from publication. She earned her living by translating Leopardi and publishing essays, including some brilliant essays on Pushkin, in scholarly periodicals. All of her friends either emigrated or were repressed.

Her son spent his youth in Stalinist gulags, and she even resorted to publishing several poems in praise of Stalin to secure his release. Their relations remained strained, however. Akhmatova died at the age of 76 in St. Peterburg. She was interred at Komarovo Cemetery.

There is a museum devoted to Akhmatova at the apartment where she lived with Nikolai Punin at the garden wing of the Fountain House (more properly known as the Sheremetev Palace) on the Fontanka Embankment, where Akhmatova lived from the mid 1920s until 1952.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
57 (16%)
4 stars
106 (31%)
3 stars
117 (34%)
2 stars
45 (13%)
1 star
12 (3%)
Displaying 1 - 30 of 51 reviews
Profile Image for Homa Sharifmousavi.
76 reviews114 followers
December 22, 2015
مدت‌ها بود که به خاطر اون نوشته‌ی کوچک روی جلد:«گزینه اشعار عاشقانه»شک داشتم که کتاب رو بخونم یا نه اما علاقه‌م به آنا آخماتووا پیروز شد و خوندمش و باید بگم از بی‌سلیقگی و سهل‌انگاری‌ست اگر تمام شعرهای این مجموعه رو عاشقانه بنامیم.
نمیدونم مجموعه‌ی دیگری هم از شعرهاش به فارسی ترجمه شده یا نه اما امیدوارم بشه،و نه فقط شعرهای "عاشقانه"!
بخش‌هایی که بیشتر دوست داشتم:

می‌توانستم این کنم یا آن کنم،
اما چون کاجی تنها در دشتی بی‌کران در خود زیستم.
اکنون چه؟
مهی خاکستری در پیرامونم

مرا صدها بار فراموشم کرده‌اند.
صدها بار در گور آرام گرفته‌ام،
گوری که شاید اکنون در آنم.

می‌دانم خدایان انسان را
بدل به شیئی می‌کنند،بی آن که روح را از او برگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 9, 2015
خاطره‌ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.

در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید.
غمگین‌تر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوه‌زا شنیده است.

می‌دانم خدایان انسان را
بدل به شیء می‌کنند، بی‌آنکه روح را از او بگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی!
Profile Image for Amirhosein.
65 reviews65 followers
March 20, 2025
...
رویایی که سرانجام به واقعیت پیوسته
شیرین‌تر است
از تمامی شعر‌های من.
Profile Image for Nasrin M.
95 reviews29 followers
June 23, 2024
خاطره‌ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.

در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید.
غمگین‌تر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوه‌زا شنیده است.

می‌دانم خدایان انسان را
بدل به شیئی می‌کنند، بی‌آنکه روح را از او بگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی.
Profile Image for Astraea.
139 reviews1 follower
October 8, 2017
عاقل باش قلب من
خسته ای دیگر
کندتر از پیش می زنی.....
Profile Image for °•.Melina°•..
407 reviews609 followers
January 9, 2023
وقتی رمان‌ها برای افکار شلوغم زیادی باشند و فلسفه زیادی سنگین و خوندن هرجور نوشته‌ای برایم زحمتِ زیادی باشد،این شعر است که نجاتم میدهد.پناه بردن و ارتباط برقرار کردن با خطوط ساده،بی‌پروا و دل‌نوازی که هفتاد هشتاد سال پیش نوشته شده،تنها چاره‌ایست که نصف شب ها سراغم می‌آید.

آنا آخماتووا هم جزو یکی دیگر از شاعرهایی شد که این سال از زندگی‌ام را با پس‌زمینه‌ی شعرهایش به یاد خواهم داشت.هروقت تا آخر عمر به این کتاب بازگردم و شعرهایی که زیرشان را خط کشیده‌ام را ببینم،به حالِ زمانی که می‌خواندمشان باز خواهم گشت دریغ از هر آینده‌ای که پس از امروز خواهد آمد.چون شعرها،با زمانی که اولین‌بار خوانده می‌شوند معنا پیدا میکنند.

درمورد نویسنده:
بن مایه های اشعار آنا آخماتووا را گذر زمان، خاطرات و یادبودهای گذشته، سرنوشت زن هنرمند و دشواری ها و تلخی های زیستن و نوشتن در زیر سایه استالینیسم تشکیل می دهد. آخماتووا، همان گونه که بارها در شعرهایش گفته در «روسیه معصوم» مانده بود تا شاهد هشیار ستم عظیمی باشد که به نام کمونیسم بر مردم میهنش می رفت. میلیون ها مردم زجرکشیده و داغدیده بندهایی از شعر را در مخفیگاهی امن یا در گوشه دل حفظ کرده بودند.

«خاطره ای در درونم است» گزیده اشعار آنا آخماتووا از دفترهای شعرِ شامگاه، تسبیح، فوج پرندگان سپید، بارهنگ ،پس از میلاد، نی زار و شعرهای تاشکند است که احمد پوری آن را به فارسی برگردانده است.

***
اين ، يک جاده اي راست در پيش مي گيرد
آن ، يک راهي که دور مي زند
به اميد آن که به خانه بازگردد
به عشقي ديرين که باز يافته است
اما من
نه به جاده راست
نه راه پر پيچ و خم
که به ناکجا آباد مي روم
و شوربختي به دنبالم
چون قطاري که از ريل خارج مي شود

***
طلا رنگ می بازد
مرمر خاک می شود
فولاد زنگ می زند
نابودی با همه چیزی است در این جهان.
تنها اندوه است که پایدار است
تا زمانی که واژه باشکوه بماند.

***
جدائی تاریک است و گس
سهم خود را از آن می‌پذیرم،
تو چرا گریه می‌کنی؟
دستم را در دست خود بگیر
و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خواب‌هایم بزنی
من و تو چون دو کوه،
دور از هم جدا از هم
نه توانِ حرکتی نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که عشق خود را
با ستاره‌های نیمه‌شبان به سویم بفرستی

***
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
October 21, 2009
جدایی تاریک است و گس
سهم خود را از آن می‌پذیرم - تو چرا گریه می‌کنی؟
دستم را در دست خود بگیر و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خواب‌هایم بزنی
من و تو چون دو کوه، دور از هم جدا از هم
نه توان حرکتی نه امید دیداری
آرزویم اما این است که
عشق خود را با ستاره‌های نیمه شبان به سویم بفرستی

Profile Image for Mahsa.
313 reviews391 followers
October 1, 2017
جدایی برایمان چه مفهومی دارد؟
اگر این دلخوشی های لعنتی نبود؟
فاجعه ها از دست ما خسته اند.
شهرت آیا از پا درخواهد آمد؟
ساعت آیا سیزده بار خواهد نواخت؟
یا این که فراموشی، فرامو... فرا
ما را از پا در خواهد... در خواهد...
کیست که این گونه آشنا به در می زند؟
باید در را باز کنم
بر غمی که از نو به مبارک باد آمده است.
Profile Image for Nercs.
192 reviews80 followers
April 26, 2025
اما عزیز من،
آیا زنی دیگر
صلیبی را که من بر زمین نهادم بر دوش خواهد کشید؟
Profile Image for Payam Ebrahimi.
Author 69 books172 followers
September 21, 2021
غمگین‌تر از داستانی اندوه‌زا

من چون عاشقی چنگ به دست نیامدم/ تا در دل مردم رخنه کنم./ شعر من صدای پای یک جزامی است./ به شنیدن صدای آن ناله خواهی‌کرد/ و نفرین./.../هرگز نه شهرتی خواستم نه ستایشی/ سی سال تمام/ در زیر بال نابودی/ زیستم‫.'‬
آنا آندرییونا گارنیکو که او را با نام آنا آخماتووا می‌شناسیم از مهمترین و تاثیر‌گذارترین شعرای قرن بیستم شعر روسیه است. در باب اهمیت او همین بس که او را یکی از شش شاعر پایه‌گذار جنبش '‌آکمه‌آیسم' در روسیه می‌دانند. جنبشی که تقریباً هم‌زمان با فوتوریسم در روسیه شکل گرفت و به مبارزه با عرفان سمبولیزم برخاست. اما آنچه نام آخماتووا را بر سر زبان‌ها انداخت نه حضور او در 'کارگاه شعر' بعنوان یکی از پایه‌گذاران آکمه‌ایسم که عاشقانه‌های اوست. عاشقانه‌هایی که بیشتر متعلق به اولین مجموعه‌ شعر‌های منتشر شده از او هستند. هرچند وی بعدها هم از کسانی که هنر شاعری او را به همین اشعار عاشقانه محدود کردند ابراز تنفر کرد و هم نسبت به آنچه این اشعار برایش به همراه داشتند-شهرت- بی اعتنایی کرد: 'شهرت، چون قویی/ از میان مه طلایی رنگ گذشت/ و تو، عشق، همواره/ حسرت من بودی.'
با وجود فضای کاملاً سیاسی روسیه و همچنین تمایلات سیاسی همسر و فرزندش -لو-، آخماتووا کمتر خود را وارد بازی سیاست می‌کند. او در شعرهایش بیشتر سعی در بیان احساسات و حالات روحی خود دارد. همین امر باعث می‌شود شعر او در دام زمان نیفتد و همواره تازگی داشته باشد. شعر آخماتووا، شعر مادرانِ در عزای فرزند و زنان بیوه است. آخماتووا انقلاب را از نگاه مادری دردمند می‌بیند که جان همسر و فرزندش را به خطر انداخته. شاید از همین رو باشد که او را 'الهه‌ی سوگوار شعر' می‌نامند، الهه‌ای که سال‌های انقلاب و جنگ را در انتظار بازگشت همسر و فرزند در بندش سپری می‌کند: 'زنده‌ای یا که مرده، نمی‌دانم/ باید آیا به دنبال تو همه جا را بگردم/ یا شامگاهان/ بر مرگ زودرس تو گریه سر دهم؟'
نگاه آخماتووا به عشق به عنوان محور اصلی آثارش نگاهی ویژه است. عدم پایداری، پیوست‌ها و گسست‌های پی در پی، احساس عدم امنیت، هجوم ناگهانی و … مولفه‌های جدایی ناپذیر عشق از دیدگاه آخماتووا هستند. عشق برای آخماتووا ترکیبی از شادی و غم است: 'گاه در آرشه‌ی ویُلونی می‌نشیند/ و در نغمه‌ی غمگین آن هق‌هق می‌کند/ و گاه زمانی که حتی نمی‌خواهی باورش کنی/ در لبخند یک نفر جا خوش می‌کند.' در همین حال او می‌داند که عشق به یک نفر نمی‌تواند پایدار و جاوید باشد:'تو در خون منی آنگونه که هرگز هیچ مردی نبوده/.../نه حتی او که عاشقم شد و بعد فراموشم کرد.' و یا: 'می‌دانم تو پاداشی هستی/.../ برای آنکه هیچگاه به عاشقی نگفتم:/تو تنها عشق منی.'
درعین حال توصیف‌ها، فضاسازی‌ها، استفاده‌ از کلمات در نقش گزاره‌هایی خبری، سادگی و روانی شعر آخماتووا که ریشه در پیروی او از آکمه‌ایسم دارند از دیگر خصوصیاتی‌ست که بر قدرت شعر آخماتووا افزوده است.
'خاطره‌ای در درونم است' گزیده‌ شعرهای عاشقانه‌ی هفت دفتر شعر آخماتووا با ترجمه‌ی احمد پوری‌ست که توسط نشر چشمه در اختیار علاقمندان قرار گرفته. توجه به سیر تاریخی انتشار مجموعه اشعار توسط مترجم باعث شده روند تکامل اندیشه و شعر آخماتووا به وضوح در کتاب ملموس باشد و بستری مناسب برای آشنایی هرچه بیشتر مخاطب با این شاعر ارزنده‌ی روس فراهم شود.


پیام ابراهیمی - ۲ مرداد ۱۳۹۲
Profile Image for Abas Azimi.
63 reviews37 followers
September 8, 2021
شعر من صدای پای یک جزامی است.
به شنیدن آن ناله خواهی کرد
و نفرین.
از «درشتی ها» با تو چنان خواهم گفت
که از من دوری کنی.
Profile Image for Diana.
238 reviews30 followers
Read
February 24, 2025
آخرین جام را می‌خورم به سلامتی
پیوندی که از هم گسست،
تنهایی مادو،
اندوه من.
همیشه خواهم خورد به سلامتی-
لبانی که دروغ گفتند،
چشمانی که چون گور سرد بودند،
دنیایی بی‌رحم و خشن،
و نجات‌بخشی که در خواب است‌.
Profile Image for Kamrani Adnan.
92 reviews23 followers
March 25, 2017
عشق را از نگاه زنی که خود شاعر است، دیدن
حس وحال متفاوت و کم نظیری دارد.
این جمله از ویکی‌پدیا، شاید گویای قطره‌ای از زندگی آنا باشد:
"در ۱۹۱۸ از همسرش جدا شد و بعد از مدتی با باستان‌شناسی به نام ولادمیر شی‌لی‌کو ازدواج کرد. امیدوار بود با این دانشمند برجسته بتواند زندگی خوبی داشته باشد اما شی‌لی‌کو زن می‌خواست نه شاعر؛ برای همین شعرهای آنا را در سماور می‌سوزاند!!"
انگار دنیا هیچ وقت سرسازگاری با شاعران پیدا نمی‌کند....

مجموعۀ خیلی خوبی بود اما شاید فقط نیمی از آن عاشقانه و ازشعرهای برتر بود.
Profile Image for Marziye.
46 reviews2 followers
March 1, 2022
با احترام به جناب پوری، به نظرم ترجمه می‌تونست خیلی بهتر باشه.
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews290 followers
June 10, 2021
حیف یک ستاره‌ای که به این کتاب دادم...
حیف درختی که بخاطر این کتاب بریده شد...
حیف وقتی که پای خوندن این کتاب گذاشتم...
حیف ۲۸ هزار تومنی که به این کتاب دادم...
Profile Image for Pardis.
707 reviews
July 13, 2013
خاطره ای در درونم است

چون سنگی سپید درون چاهی

سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز:

برایم شادی است و اندوه.

در چشمانم خیره شود اگر کسی

آن را خواهد دید.

غمگین تر از آنی خواهد شد

که داستانی اندوه زا شنیده است.

می دانم خدایان انسان را

بدل به شیئی می کنند، بی آنکه روح را از او برگیرند.

تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من

تا اندوه را جاودانه سازی
Profile Image for Pooya Kiani.
414 reviews122 followers
October 29, 2017
چند شعر خواندنی داشت.

اما شاید بهتر باشد که آنها را هم‌ در «گزینه اشعار آخماتووا» با همین ترجمه و در نشر نگاه بخوانیم.

کتاب و سیر خواندنش، سرد و گنگ بود.
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
July 24, 2025
نیمی از اشعار را زندگی کرده‌ام، نیمِ دیگر را فهمیدم. بسیار مجموعه‌ی زیبایی بود. امیدوارم بتوانم بیشتر در شعر روس کنکاش کنم.
Profile Image for Arman.
360 reviews351 followers
December 27, 2018
آنا آخماتوا از نسلی از شاعران روسی ست که در آستانه ی قرن بیستم، شعر سمبولیک و نمادگرا را به کناری گذاشته و ترجیح دادند که افکار و شاعرانگی شان را با کلمات و مفاهیمی ساده تر و صریح تر بیان کنند.
آخماتوا از نسلی از شاعرانی ست که با به خروش آمدن توده و رایج شدن مفاهیمی چون هنر و ادبیات متعهد و پاسداری هنر از مفاهیم سوسیالیستی، به همه ی این ها بی اعتناست.
او تنها به سرودن درونیات و احساسات شخصی اش می پردازد (در زمانه ای سخن گفتن از شخص و فردیت انگار کفر است و تنها توده و جمع است که اهمیت دارد).

اگرچه با خواندن شعر ترجمه مخالفم (گرچه ناگزيريم به آن) و ترجمه ی بیروح کتاب انگار پر و بال احساسات شاعر را بسته است، اما انصافا بعضی از شعرها هنوز جاندار و پر طراوت بودند.
Profile Image for Zahra.
85 reviews43 followers
March 10, 2009
می‌دانم خدایان انسان را
بدل به شیئی می‌کنند، بی آنکه روح را از او برگیرند
تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی
Profile Image for Sadra Kharrazi.
539 reviews102 followers
June 3, 2025
خاطره‌ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی.
سر ستیز با آن ندارم و توانش را نیز!
برایم شادی است و اندوه...

در چشمانم خیره شود اگر کسی،
آن را خواهد دید.
غمگین‌تر از آنی خواهد شد که داستانی اندوهناک را شنیده است.

میدانم که خدایان،
انسان را بدل به شیئی می‌کنند بی‌آنکه روح را از او بگیرند

تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی...
Profile Image for Athar ..
55 reviews
Read
June 10, 2012
"چه غم اگر خیابان ها لغزانند
جائی برای رفتن ندارم"
Profile Image for Tahereh.
72 reviews39 followers
June 3, 2013
می توانستم این کنم یا آن کنم،
اما چون کاجی تنها در دشتی بی کران در خود زیستم.
اکنون چه؟
مه ای خاکستری در پیرامونم...
Profile Image for Shabnam.
43 reviews39 followers
Read
May 23, 2011
بلور یخ زیر پا می شکند
آسمان رنگ به رخسار ندارد
چرا عذابم می دهی؟
چه کرده ام با تو ، نمی دانم

مرا بکش اگر می خواهی
اما ستیزه جویی نکن
از من فرزندی نمی خواهی
و شعری نیز

آن گونه کن که می خواهی
من بر سر سوگند خود هستم
زندگیم برای توست- اما این اندوه
با من تا گور خواهد بود
Profile Image for Ilgar Adeli.
99 reviews13 followers
January 27, 2024
توصیفات بدیع و زبان ساده‌‌شو دوس داشتم
ولی در کل کتاب گزیده ای از اشعار عاشقانه اخماتوا هست و من زیاد با اشعار عاشقانه ارتباط نمیگیرم
ولی حس شاعرانگی و بدیع بودن توصیفاتش نوید شعر هایی رو میده که احتمالا بیشتر باهاشون ارتباط بگیرم و بیشتر ازش خواهم خوند
Profile Image for Vahid Taromi.
18 reviews10 followers
May 6, 2011
ترجمه‌های احمد پوری روح شعر را می‌کشد
Profile Image for Maryam.
28 reviews16 followers
Read
December 12, 2012
عاقل باش قلب من
خسته ای دیگر
کندتر از پیش می زنی.....


از متن کتاب
Profile Image for مهسا.
246 reviews27 followers
March 1, 2018
چه کنم که توان از من می‌گریزد
وقتی نام کوچک او را
در حضور من بر زبان می‌آورند
Displaying 1 - 30 of 51 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.