کتاب «هبوط» مشهورترین اثر دکتر علی شریعتی، داستان آدم و هبوط او را از بهشت است که در حقیقت فلسفه تاریخ اوست که به زبان نمادین و سمبلیک حکایت میشود. با خواندن (والبته شنیدن) کلمات این کتاب، خواننده خود را در پرتو تابش اشعه مرموزی مییابد که از منبع نامعلومی بر سراسر وجود او تابیدن گرفته است. منبع این انرژی، بیشک کوره گداختهای است که شبانهروز در قلب دردمند و بیدار دکتر زبانه میکشیده است. نسخه صوتی کتاب «هبوط» را می توانید هم اکنون با اجرای ماندگار استاد احمد گنجی از سایت آوانامه دانلود کنید.
این کتاب صوتی را می توانید از سایت های آوانامه و آدیولیب دریافت کنید: AvaNameh.com AudioLib.ir
Ali Shariati was an Iranian revolutionary and sociologist who focused on the sociology of religion. He is held as one of the most influential Iranian intellectuals of the 20th century and has been called the ideologue of the Iranian Revolution. He was born in 1933 in Kahak (a village in Mazinan), a suburb of Sabzevar, found in northeastern Iran, to a family of clerics.
Shariati developed fully novice approach to Shi'ism and interpreted the religion in a revolutionary manner. His interpretation of Shi'ism encouraged revolution in the world and promised salvation after death. Shariati referred to his brand of Shi'ism as "Red Shi'ism" which he contrasted with clerical-dominated, unrevolutionary "Black Shi'ism" or Safavid Shi'ism. Shariati's works were highly influenced by the Third Worldism that he encountered as a student in Paris — ideas that class war and revolution would bring about a just and classless society. He believed Shia should not merely await the return of the 12th Imam but should actively work to hasten his return by fighting for social justice, "even to the point of embracing martyrdom", saying "everyday is Ashoura, every place is Karbala." Shariati had a dynamic view about Islam: his ideology about Islam is closely related to Allama Iqbal's ideology as according to both intellectuals, change is the greatest law of nature and Islam.
Persian:
دکتر شریعتی در سال ۱۳۱۲ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود پدر او استاد محمد تقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم .نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در مشهد شد. علاوه بر خواندن دروس دانشسرا در کلاسهای پدرش به کسب علم می پرداخت. معلم شهید پس از پایان تحصیلات در دانشسرا به آموزگاری پرداخت و کاری را شروع کرد که در تمامی دوران زندگی کوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ایمانی خالص با تمامی وجود آنرا دنبال کرد.
در سال۱۳۵۲، رژیم، حسینیهء ارشاد که پایگاه هدایت و ارشاد مردم بود را تعطیل نمود، و معلم مبارز را بمدت ۱۸ماه روانه زندان میکند و درخ خلوت و تنها ئی است که علی نگاهی به گذشته خویش میافکند و .استراتژی مبارزه را بار دیگر ورق زده و با خدای خویش خلوت میکند از این به بعد تا سال ۱۳۵۶ و هجرت ، دکتر زندگی سختی را پشت سرخ گذاشت . ساواک نقشه داشت که دکتر را به هر صورت ممکن از پا در آورد، ولی شریعتی که از این برنامه آگاه میشود ، آنرا لوث میکند. در این زمان استاد محمد تقی شریعتی را دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار داده بودند تا پسرش را تکذیب و محکوم کند. اما این مسلمان راستینخ سر باز زد، دکتر شریعتی در همان روزها و ساعات خود را در اختیار آنها میگذارد تا اگر خواستند، وی را از بین ببرند و پدر را رها کنند
هبوط و کویر دو کتاب مجزا از جناب استاد شریعتی هستند که به سفارش خود استاد در چاپهای جدید در یک مجموعه با ضمائم دیگر مانند توتم پرستی و دوست داشتن از عشق برتر است ، چاپ می شوند.هبوط داستان رانده شدن انسان از بهشت بی دردی و کویر نیستان روح و اندیشه و مذهب و ادب و زندگی و من و ما است.
زمانی که این کتاب را خواندم خام تر از آنی بودم که بار معنایی و ژرف این کتاب در وجودم رسوخ کند ولی بارها و بارها به نقدها و نوشته هایی که در مورد این کتاب شده است بازگشته ام و هر بار بیشتر از گذشته خود را تشنه کویر احساس می کنم. مرا كسي نساخت.خدا ساخت نه آنچنان كه كسي مي خواست. كه من كسي نداشتم.كسم خدا بود.كس بي كسان
شريعتي در بخش اول كتاب يعني هبوط، داستان سمبليك آدم و هبوط او را از بهشت مينويسد كه در حقيقت فلسفة تاريخ اوست كه به زبان نماد و سمبل حكايت ميشود و در بخش دوم، كوير را به عنوان نماد وطنش ايران برميگزيند و با برشمردن مشخصات كوير، مسايل آن روز و تاريخ پر و فراز و نشيب ايران را ترسيم ميكند و مي گويد: «كوير، تاريخي كه در صورت جغرافيا نمايان شده است.»
عنوان: هبوط در کویر نویسنده: علی شریعتی دید نو و متفاوت، واداشتن به تفکر از متن کتاب: " ها! یکی هم کتاب است؛ کتاب مال خریدارش نیست. کتاب مالکیت بردار نیست، کتاب مال کسی است که پولش را پرداخته و معامله ای کرده و آنرا آورده و تو قفس قفسه خانه اش گذاشته، نیست. کتاب مال خواننده اش است، هر که آنرا باز کند و بخواند و بفهمد و احساس کند و لذت ببرد و در او اثر کند. مال هر که با کلمات آن بیشتر انس دارد، با سطور آن بیشتر آشنا است، با حرف های آن خویشاوندی پنهان روح دارد ... " مواردی که در کتاب جلب توجه می کنند: - استفاده از آرایه های ادبی - جملات طولانی -تکرار جملات و عبارات -دید نو و متفاوت به اتفاقات و رویدادهای روزمره البته در بعضی قسمت های کتاب مفاهیم چنان عمیق می شوند که شخصا از درک آن قسمت ها عاجز می شدم. همچنین برخی از قسمت ها به علت طولانی شدن جملات نیاز به تمرکز بیشتری برای مطالعه دارند. قسمت های مورد علاقه من: - دوست داشتن از عشق برتر است. - نامه ای به دوست - نوروز برای مطالعه کتاب توصیه می کنم دوستان دیگر آثار دکتر شریعتی را مطالعه نمایند و بعد این کتاب را مطالعه نمایند. به نظرم برای فهم کتاب و برداشت اشتباه نکردن اشنایی با تفکر و قلم دکتر شریعتی الزامی است.
)ه(هبوط در کویر مجموع دو کتاب هبوط و کویر شریعتیست که به خاطر تو یه فضا بودنشون به صورت مجموعه ای با این نام منتشر میشه درباره هبوط: کتابی رو برای بار چهارم بخونی ولی اونقدر به هر خطش مشتاق باشی که گویی بار اوله که این کتاب را میخوانی!چه میگویم؟!گویی اولین کتابی است که میخوانی،اولین لغاتی است که میبینی،اولین آشنایی است که با تو سخن میگوید،اولین رد آشنایی در کویر... . شاید همزمان آخرینش
عشق همواره تشنه ی اخلاص است. نیمه روشنفکران بیدرد و دل خرده میگیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟ خدا چرا خون را دوست بدارد؟ شگفتا! شگفتا! چرا نمی فهمند؟! این او نیست که خون میطلبد.، قربانی میخواهد، این عاشق است که بدان نیازمند است. میخواهد به او ، به خودش، به دلش، به ایمانش نشان دهد که :"من اسماعیل را نیز قربانی تو میکنم ". نشان دهد که من در دوست داشتن ، در ایمان مطلقم.
افرادی که کویر را خوندن سه دسته اند یک اونایی که نمیفهمند واینو نمیدونند میخندند و می گند چقدر عاشقانه دو اونایی که نمیفهمند ولی اینو میدونند گریه میکنند و می گند چقدر عاشقانه دسته سوم کسانید که میفهمند میون گریه میخندند ومیگند چقدر صادقانه !!
کتاب فوق العاده ای است دکتر چمران تو حرفاش خطاب به دکتر شریعتی می گه گه تو یکی از عملیات های مهم تنها کتابی که با خودش برده همین کتاب بوده نثر زیبای کتاب آدم را از خود بی خود میکنه
من با خوندن این کتاب، مسیر درست اندیشیدن رو یاد گرفتم. یاد گرفتم شریعتی وار به زندگی نگاه کنم و خوندن این کتاب رو به تمام انسانهای روی زمین پیشنهاد میکنم.
«هبوط در كوير» عنوان كتاب سیزدهم از مجموعه آثار 35 جلدي دكتر شريعتي است كه ابتدا در دو كتاب با عنوانهاي «هبوط» و «كوير» به چاپ رسيدهاند. شريعتي در بخش اول كتاب يعني هبوط، داستان سمبليك آدم و هبوط او را از بهشت مينويسد كه در حقيقت فلسفة تاريخ اوست كه به زبان نماد و سمبل حكايت ميشود و در بخش دوم، كوير را به عنوان نماد وطنش ايران برميگزيند و با برشمردن مشخصات كوير، مسايل آن روز و تاريخ پر و فراز و نشيب ايران را ترسيم ميكند و مي گويد: «كوير، تاريخي كه در صورت جغرافيا نمايان شده است از مشخصات بارز كتاب كوير، نثر زيبا، پخته وتأثيرگذار آن است. با خواندن كلمات اين كتاب، خوانند خود را در پرتو تابش اشعة مرموزي مييابد كه از منبع نامعلومي بر سراسر وجود او تابيدن گرفته است. منبع اين انرژي، بيشك كورة گداختهاي است كه شبانهروز در قلب دردمند و بيدار دكتر زبانه ميكشيده است.
كتاب كوير دربرگيرندة شانزده مقاله در موضوعات به ظاهرمتفاوت، ولي در باطن همخون و همخوي است. مهمترين اين مقالات، اينهايند: كوير، كاريز، تراژدي الهي، معبد، و انسان خداگونهاي در تبعيد.
جملات بلند و تقریبا نود درصد استعاری و متکلفانه اما با این همه بهترین کتاب درباره افرینش اون قسمت نقد اربعه و عمله ادم های فاسد شدنو تمام توصیفات عدن و افرینش بینظیر و بی سابقه خدا رحمت کنه ایشون رو
کتاب رو در سالهای نوجوانی خواندم، شاید بعد از این سالها بد نباشد دوباره آن را بخوانم و تفاوت در فهمم را محک بزنم، اما به خوبی به یاد دارم که با آن زندگی کردم، از محتوا و سبک و قلمش الگو گرفتم و تا مدتها تاثیرش در حرف و متن و شیوه نگارشم مشهود بود
چندين سال پيش خوندم اين كتاب رو، ولي يه سري جملاتش هنوز كه هنوزه يادمه، علي رغم اينكه خيلي از افكار سياسي و مذهبي و جامعه شناسي دكتر شريعتي الان خيلي منتقد داره و خيلي هاشون زير سواله، اما تصور مي كنم عاشقانه هاش مثل همين هبوط در كوير هنوز مو لادرزش نميره
فوق العاده ست به نظرم. خوبیش اینه که چند تا از نوشته های دکتر رو داره و برا همین آدم یه حس خوبی پیدا میکنه از خوندن همه ش. بخونید، به خصوص "دوست داشتن از عشق برتر است"،"سرود آفرینش"،"کویر"،"هبوط" و همه اش رو
نمی خواست در کویر عدم تنها نفس بکشد، در پس پرده ی غیب برای ابد ، مجهول ماند... نیاز همیشه زاده ی نقض نیست . مجهول ماندن رنج بزرگ روح آدمی است. حتی خداوند نیز دوست دارد که بشناسندش نمی خواهد که مجهول بماند. بر سر در معبد علم نوشته اند: هر که به درون گام می نهد باید ایمان داشته باشد. (در باغ ابراتور) *** دوران کودکی نیز عصر طلایی هر کس است. *** ما عادت کرده ایم که همه چیز را در عالم با فهم خود بسنجیم. حتی خدا را در قالب عقل خویش می ریزیم. *** انسان موجودی است که یا می فروشد یا می خرد و بقیه ی حرف ها همه اش حرف است. *** هر چه خدا ساخته است همه شیشه های نازک بی رنگند و من از ورای آنها همواره او را می بینم، او هیچ گاه غایب نیست، همه ی اشیا، همه ی اشخاص پنجره هایی اند که به سوی او گشودهاند . . . *** در اوج آگاهی ، آدمی خود را زندانی چهار زندگی می یابد: طبیعت، جامعه، تاریخ، خویش
این کتاب را سال ها پیش خوندم قسمتی از آن، هبوط، داستانی هست در مورد اسطوره ی جدا شدن آدم از بهشت و ساکن شدنش در زمین. به نظر می رسد دکتر شریعتی بیش تر به این پرداخته است که از آن موقع انسان به دنبال گم شده ی خویش (حوای خویش!) می گردد. این کتاب جزء کویریات دکتر است و قلمی شیرین با هوایی مه آلود و پیچیده دارد. ولی به نظر می رسد مفاهیم پشت نمادهای آن چندان پیچیده نیستند.
بهترین کتاب زندگیم... هبوط انسان از بهشت به کویر... کویری بودن هویت انسان دردمنده. انسانی که به گفته مولانا از نیستان دور مونده کویر و زندگی کویری فرار از مردم لوکس اسفالت نشین و افکار بی مایه اونهاست؛ انسانهایی که به گفته خود دکتر٫همه حرفها از خاک و همه دیده ها بر خاک...
شریعتی را دوست ندارم چون بدون دلیل شریف ترین انسان های روی زمین (مولا علی《ع》 ) را به بی تقید ترین(ژان پل سارتر موجود گرا ) آنها نسبت میدهد و آنها را همدرد میداند ، در ابتدا حرف های جنجالی کتاب برایم جذاب بود ولی در ادامه با این قیاسها از کتاب زده شدم و نتوانستم کتاب را تا انتها بخوانم ...
من اين قسمت كتاب رو خيلي دوست دارم مرا كسي نساخت،خدا ساخت،نه انچنان كه كسي ميساخت،كه من كسي نداشتم،كسم خدا بود،كس بي كسان.او بود كه مرا مي ساخت،انچنان كه خودش خواست