Jump to ratings and reviews
Rate this book

تو را دوست دارم چون نان و نمک

Rate this book
گزیده شعرهای عاشقانه ناظم حکمت

123 pages, Paperback

Published April 1, 1998

4 people are currently reading
351 people want to read

About the author

Nâzım Hikmet

262 books800 followers
Nazim Hikmet was born on January 15, 1902 in Salonika, Ottoman Empire (now Thessaloníki, Greece), where his father served in the Foreign Service. He was exposed to poetry at an early age through his artist mother and poet grandfather, and had his first poems published when he was seventeen.

Raised in Istanbul, Hikmet left Allied-occupied Turkey after the First World War and ended up in Moscow, where he attended the university and met writers and artists from all over the world. After the Turkish Independence in 1924 he returned to Turkey, but was soon arrested for working on a leftist magazine. He managed to escape to Russia, where he continued to write plays and poems.

In 1928 a general amnesty allowed Hikmet to return to Turkey, and during the next ten years he published nine books of poetry—five collections and four long poems—while working as a proofreader, journalist, scriptwriter, and translator. He left Turkey for the last time in 1951, after serving a lengthy jail sentence for his radical acts, and lived in the Soviet Union and eastern Europe, where he continued to work for the ideals of world Communism.

After receiving early recognition for his patriotic poems in syllabic meter, he came under the influence of the Russian Futurists in Moscow, and abandoned traditional forms while attempting to “depoetize” poetry.

Many of his works have been translated into English, including Human Landscapes from My Country: An Epic Novel in Verse (2009), Things I Didn’t Know I Loved (1975), The Day Before Tomorrow (1972), The Moscow Symphony (1970), and Selected Poems (1967). In 1936 he published Seyh Bedreddin destani (“The Epic of Shaykh Bedreddin”) and Memleketimden insan manzaralari (“Portraits of People from My Land”).

Hikmet died of a heart attack in Moscow in 1963. The first modern Turkish poet, he is recognized around the world as one of the great international poets of the twentieth century.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
145 (22%)
4 stars
187 (29%)
3 stars
225 (35%)
2 stars
69 (10%)
1 star
8 (1%)
Displaying 1 - 30 of 59 reviews
Profile Image for Mohammad Hrabal.
448 reviews300 followers
February 25, 2022
عشق من
آنها در رژه‌اند
سرها به جلو، چشم‌ها گشاده
شهر در لهیب ارغوانی آتش
مزرعه‌ها لگدکوب شده
جاپاها
تا بی‌انتها
و مردم چون درختان
چون گوشت بر چنگک قصابی
تکه تکه می‌شوند
اما
آسان‌تر
سریع‌تر.
عشق من
در میان جاپا‌ها، سلاخی‌ها
گاه تو را، نان را و آزادی را گم کرده‌ام
اما ایمانم را از کف ندادم
ایمانم به روزهایی که
از میان تاریکی‌ها، ضجه‌ها و گرسنگی‌ها
حلقه بر درمان خواهد کوبید
با دستانی همه از آفتاب. صفحات 35-34 کتاب
***
آنها دشمنان امیدند، عشق من
دشمنان زلالی آب
و درخت پر شکوفه.
دشمنان زندگی در تاب و تب.
آنها برچسب مرگ بر خود دارند
-دندان‌هایی پوسیده و گوشتی فاسد-
به زودی می‌میرند و برای همیشه می‌روند
آری عشق من
آزادی
نغمه خوان
در جامه‌ی نوروزی
بازوگشاده می‌آید
آزادی در این کشور... ص45 کتاب
***
درها به رویم بسته
پرده‌ها کشیده
نه دستمالی پر ز آبی
نه مشتی ستاره
در این دیار زیر آوار مرگ خواهیم ماند.
از این شهر
-عزیزم-
بیرون نخواهیم رفت؟ ص113 کتاب
Profile Image for Astraea.
139 reviews1 follower
October 17, 2017
تو را دوست دارم چون نان و نمک
از معدود شعرهای خارجی که حفظم!

ناظم حکمت واقعا بی نظیره
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
April 8, 2012
زیباترین دریا را
هنوز نپیمودند

زیباترین کودک
هنوز بزرگ نشده

زیباترین روزهایمان را
هنوز ندیده‌ایم

و زیباترین واژه‌ها را
هنوز برایت نگفته‌ام...


Profile Image for bahar afsari.
32 reviews113 followers
August 14, 2009
گفت به پیشم بیا
گفت برایم بخوان
گفت برویم بخند
گفت برایم بمیر

آمدم
ماندم
خندیدم
مردم
Profile Image for Tahereh.
72 reviews39 followers
September 18, 2013

تو را دوست دارم
چون نان و نمک
چون لبان گر گرفته از تب
که نیمه شبان در التهاب قطره‌ای آبی
بر شیر آبی بچسبد
تو را دوست دارم
چون لحظه‌ی شوق، شبهه، انتظار و نگرانی
در گشودن بسته‌ی بزرگی
که نمی دانی در آن چیست
تو را دوست دارم
چون سفر نخستین با هواپیما بر فراز اقیانوس
چون غوغای درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه ی دیداری در استانبول
تو را دوست دارم چون گفتن ‌"شکر خدا زنده‌ام"
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 8, 2015
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﮐﺎﺵ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮔﻨﺠﻪ ﺍﯼ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻗﻔﻞ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﮑﯽ ﻳﮏ ﮔﻨﺠﻪ ﺧﺎﻟﯽ ...
ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻢ
ﺟﺎﯼ ﺳﺮﻡ ﭼﻨﺎﺭﯼ ﺑﮑﺎﺭﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻴﺮﻡ ...

***

درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن، اهمیتی ندارد
در این روزگار
آنچه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور
موهایت را در آفتاب خشک کن
عطر دیرپای میوه ها را بر آن بزن
عشق من، عشق من
فصل پاییز است...

Profile Image for افشین افشار.
17 reviews16 followers
June 26, 2007
دلم برای خودم تنگ شده
کاش سرم را بردارم
و برای هفته ای در گنجه ای بگذارم و قفل کنم
در تاريکی يک گنجه خالی ...

روی شانه هايم
جای سرم چناری بکارم
و برای هفته ای در سايه اش آرام گيرم ...

ناظم حكمت
Profile Image for Ghazal Kazemi.
87 reviews102 followers
March 9, 2020
ما از چنان روزهایی گذشته‌ایم
که می‌توانستیم هزار ساله شویم
و هنوز کودکانی هستیم
با چشمان گشاده از حیرت
دست در دست هم
پابرهنه
در آفتاب می‌دویم.
Profile Image for Kamrani Adnan.
92 reviews24 followers
March 10, 2017
از چشم‌های آبی ناظم حکمت، استانبول، شعر، آفتاب و حتی چین را لمس کردم...

آزادی و حبس و عشق و انسان، مضامین بزرگِ ناظمِ حکمت

مجموعه‌ایی از او که به انصاف، ازبیشترشان لذت بردم.

﴿تو را دوست دارم چون نان و نمک
چون لبانی گُرگرفته از تب
که درالتهاب قطره‌ایی آب
بر شیرِآبی بچسبد...﴾

﴿ کتابی می‌خوانم
تو درآنی
ترانه‌ایی می‌شنوم
تو درآنی
نان می‌خورم
دربرابرم تویی
کارمی‌کنم وچشم درمن می‌دوزی
ای همیشه حاضرِ من
با همدیگر سخن نمی‌گوییم
صدای همدیگر را نمی‌شنویم
ای هشت سال بیوه‌ی من...﴾
Profile Image for Parvane.
25 reviews9 followers
November 23, 2020
می خواهم پيش از تو بميرم
آيا آن که بعد می ميرد
آن را که پيش تر مرده
خواهد يافت؟
می خواهم بسوزانندم
خاکسترم را در ظرفی بريزند
بر تاقچه ی اتاق تو
ظرف را از شيشه ای شفاف کن
تا درونم را ببينی
می بينی فداکاريم را ؟
از خاک شدن دست می کشم
از گل شدن دست می کشم
تا کنار تو باشم
خاکستر می شوم
تا با تو زندگی کنم
آنگاه ، وقتی تو هم مردی
می توانی درون شيشه بيايی
تا آنجا با هم زندگی کنيم
خاکستر تو ، خاکستر من
Profile Image for Azarnoosh.
13 reviews11 followers
June 21, 2013
می گویی :
"اگر دارت بزنند
اگر تو را از دست دهم
میمیرم "
تو نمی میری دلبندم
خاطره ام چون دودی سیاه در دست باد محو خواهد شد
حتما نمی میری ، بانوی گیسو حنائی قلب من
عمر اندوه
در قرن بیستم
یک سال بیش نیست
Profile Image for Nastaran.
257 reviews88 followers
September 5, 2017
...
زندگی یعنی امید، عشق من.
زیستن
مشغله‌ای است جدی، درست مانند دوست داشتن تو.
Profile Image for Mahsa.
313 reviews391 followers
June 3, 2019
می خواهم پیش از تو بمیرم
آیا آن که بعد می میرد
آن را که پیشتر مرده
خواهد یافت؟
Profile Image for Amir .
592 reviews38 followers
January 13, 2010
خوشحالم که میتونم شعرهای ناظم حکمت رو به زبون اصلی بخونم. واسه اینکه شعرای اون به ترکی به قدری ساده و سرراست هست که اگه بخواد به زبون دیگه ای ترجمه بشه کمی شاید مضحکبیاد. دوستی گفته بود که ترجمه ی این کتاب بد بوده. من فقط ترجمه ی شعر تو را دوست دارم چون نان و نمک رو چک کردم. حداقل این یه مورد که خوب ترجمه شده بود. شاید منظور ایشون شعرای دیگه ی این مرحوم بوده. در ضمن برای دوستان شاید جالب باشه که بدونن بین جوونا و شعردوستای ایران همون جایگاهی که احمد شاملو داره رو تو ترکیه ناظم حکمت داره... مخصوصا قشر دانشجوش
...
Profile Image for Iman Rouhipour.
65 reviews
September 28, 2020
" دکتر!
نیمی از قلب من اگر این‌جاست
نیم دیگر در چین است
با لشگری که پیش می‌رود
به سوی رود زرد.
همه‌روزه
دکتر! همه‌روزه در سپیده‌دمان
قلبم در یونان تیرباران می‌شود
و همه‌شب
زمانی که زندانیان در خوابند
قلبم در خانه‌ی مخروبه‌ای در استانبول می‌آساید.
و پس از ده سال
آن‌چه که می‌توانم به مردم هدیه کنم
این سیب سرخ است
و این است دکتر
این است سببِ آنژین صدری من
نه نیکوتین، نه زندان، نه گرفتگی رگ‌ها
شب را از پشت میله‌ها کنار می‌زنم
زیر سنگینی سینه‌ام
قلبم هنوز، با دورترین ستاره‌ها می‌تپد. "
Profile Image for Maryam Malkian.
21 reviews15 followers
July 25, 2012
من در دنیای ممنوع زندگی می‌کنم
بوئیدن گونه دلبندم
ممنوع
ناهار با فرزندان سر یک سفره
ممنوع
همکلامی با مادر و برادر
بی‌نگهبان و دیوارهٔ سیمی
ممنوع
بستن نامه‌ای که نوشته‌ای
یا نامهٔ سربسته تحویل گرفتن
ممنوع
خاموش کردن چراغ، آنگاه که پلک‌هایت به هم می‌آیند
ممنوع
بازی تخته نرد
ممنوع
اما چیزهای ممنوعی هم هست
که می‌توانی گوشه قلبت پنهان کنی
عشق، اندیشیدن، دریافتن.

ناظم حکمت
برگرفته از کتاب «تو را دوست دارم چون نان و نمک»


آن‌ها دشمنان امیدند، عشق من
دشمنان زلالی آب
و درخت پر شکوفه.
دشمنان زندگی در تب و تاب.
آن‌ها برچسب ِ مرگ بر خود دارند
- دندانهائی پوسیده و گوشتی فاسد-
بزودی می‌میرند و برای همیشه می‌روند
آری عشق من
آزادی
نغمه خوان
در جامهٔ نوروزی
بازو گشاده می‌آید
آزادی در این کشور
ناظم حکمت
برگرفته از کتاب «تو را دوست دارم چون نان و نمک»
Profile Image for Peyvand Afshar.
28 reviews2 followers
September 19, 2015
من در دنياي ممنوع زندگي مي كنم
بوييدن گونه ي دلبندم
ممنوع
.
.
.
اما چيزهاي ممنوعي هم هست
كه مي تواني گوشه ي قلبت پنهان كني
عشق، انديشيدن، دريافتن
60 reviews1 follower
January 22, 2022
فکر نکنم احتیاجی به معرفی ناظم حکمت باشه:)
Profile Image for Soheil Ghassemi.
16 reviews1 follower
Read
September 1, 2007
ناظم حکمت غوغا ست
و من خوش حال ام که ترکی بلدم و زبان اش را می دانم
و کلن حتا در ترانه های خواننده های ترک هم چیز هایی می بینم که در شعرهای ما ها کم تر پیدا می شود
چیکیور کایک
اینیور کایک
چیکیور کا
اینیور کا
چیکیور
اینیور
چیک
این
چیک
Profile Image for Komail.
81 reviews
September 16, 2013
شهر، غروب و تو

□□□
برهنه در آغوشم
شهر، غروب و تو
چهره ی رخشانتان
عطر گیسوانتان
این صدا
- کوب کوب قلب من -
تاب و تب کیست
تو، شهر، غروب
و یا من؟

غروب در کدام نقطه به آخر می رسد
شهر کجا آغاز می شود
تو کجا آغاز می شوی
من در کدام نقطه به آخر می رسم، کجا آغاز می شوم؟
Profile Image for ریحانه شهبازی.
83 reviews
January 10, 2015
«آنها در رژه‌اند»
عشق من
درمیان جا پاها، سلّاخی‌ها
گاه تو را، نان و آزادی را گم کردم
اما ایمانم را از کف ندادم
ایمانم به روزهائی که
از میان تاریکی‌ها، ضجه‌ها و گرسنگی‌ها
حلقه بر درِمان خواهد کوبید
با دستانی همه از آفتاب ...
Profile Image for Mercedé Khodadadi.
254 reviews18 followers
December 10, 2020
چه چیز بهتر از این خود مترجم آقای احمد پوری را از نزدیک امروز دیدم و از روی کتابش شعرهایی خواند و زندگینامه ناظم حکمت را مرور کرد؟ خوشحالم با شاعر و مترجم هر دو در یک روز و یک مکان آشنا شدم. مدتها بود میخواستم ناظم حکمت بخوانم، نمیشد؛ امروز بالاخره میسر شد
Profile Image for Maryam Hosseini.
164 reviews191 followers
November 6, 2014
جدائی زمـان نیست، راه نیسـت
جدائی، پلی در میـان
از مو باریک تر، از خنجر تیزتر
از خنجر تیزتر، از مو باریک تر
جدائی پلی میـان مـا
... حتـی اگر زانو به زانو با تـو نشـسته باشـم
Profile Image for Ranj.
189 reviews1 follower
January 27, 2018
ما را به بند کشیده اند

زندانیمان کرده اند

مرا در این درون و

تو را از آن بیرون.

عشق خالصانه ی مردی به زنش ( شاید هم دو وجهی بود و همان کشورش)
Profile Image for Molood Moosavi.
22 reviews45 followers
September 13, 2013
ما هر دو مي دانيم، عشق من
آنها به ما آموختند
چگونه گرسنه باشيم، چگونه از سرما بلرزيم
چگونه تا سر حد مرگ خسته شويم
و چگونه جدا از هم باشيم.
هنوز به كشتن وادارمان نكرده اند
و يا به كشته شدن.
هر دو مي دانيم عشق من
چگونه براي خلقمان بجنگيم
و چگونه دوست بداريم
اندكي بهتر
روز به روز ژرف تر...

در سرتاسر اين كره ي خاكي و در طول تاريخ هركس سرش رو از آخورش در آورده و اينجوري فكر كرده و حرف زده شديدا سركوب شده...ناظم حكمت هم از اين دست افراد بود كه سالهاي زيادي از زندگي اش رو در حال فرار يا در زندان سپري كرد و خوندن شعرهاش مي تونه اين درد مشترك جهاني رو به بهترين نحو منتقل كنه...
Profile Image for Sahar keshmiri.
52 reviews29 followers
October 23, 2016
مجموعه شعر عاشقانه كه بيشتر در دوره زنداني بودن و او سروده شده !عاشقانه هاي تلخ
Profile Image for Hadi.
139 reviews115 followers
September 2, 2022
گفت به پیشم بیا
گفت برایم بمان
گفت به رویم بخند
گفت برایم بمیر
آمدم
ماندم
خندیدم
مُردم.
Profile Image for Taghva.
6 reviews4 followers
October 2, 2022
خواندن این اشعار از یک زندانی(که بی شک یک زندانی معمولی نبوده است)،در این روزهای پر از زندان و اسارت ، زیبا و دلهره‌آور بود.
Profile Image for Negar Ghadimi.
321 reviews
July 19, 2016
من حقِ زندگی می خواهم / حقِ پلنگی در رودخانه / حقِ روییدن دانه / حقِ انسانِ غارنشین.
------------------------------------------------
تو را دوست دارم / چون نان و نمک / چون لبانِ گرگرفته از تب / که نیمشبان در التهابِ قطره ای آب / بر شیرِ آبی بچسبد...
------------------------------------------------
ما هرگز پیر نخواهیم شد / زیرا که پیری / یعنی جز خود به کسی دل نبستن.
------------------------------------------------
می خواهم بسوزانندم / خاکسترم را در ظرفی بریزند / بر تاقچه ی اتاقِ تو. / ظرف را / از شیشه ای شفاف کن / تا درونم را ببینی. / می بینی فداکاری ام را؟ / از خاک شدن دست می کشم / از گل شدن دست می کشم / تا کنارِ تو باشم / خاکستر می شوم / تا با تو زندگی کنم...
------------------------------------------------
زندگی یعنی امید، عشقِ من! / زیستن، / مشغله ای است جدی، درست مانندِ دوست داشتنِ تو.
Displaying 1 - 30 of 59 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.