وقتی تاریکی و تباهی به تدریج جهانِ خاکی را درمی نوردد؛ وقتی نور اُمید تنها تک شعله ای میشود در جهان آدم ها؛ و وقتی پادشاهی جهان، تمام معادلات جهان را بر هم می ریزد... تنها اُمید انجمن پاترا به چهار جلودار برای مبارزه ی نهایی است. چهار مبارز از جنس چهار جادوی باستانی، باید انتخاب کنند و تصمیم بگیرند. آمایا، مبارز آب دومین مبارزِ این راه است اما تصمیمش را گرفته؛ پادشاهی جهان او را آموزش میدهد و برای نبرد پیش رو آمادهاش می کند. نبردی که در آن باستانی ترین ایزدان ژاپن، ایزاناگی و ایزانامی، رهبری را بر عهده دارند. این مبارزه به نفع کدام یک تمام خواهد شد؟ پادشاهی جهان یا انجمن پاترا؟
بین دو و سه موندم ولی چون به نسبت جلد اول یه سری پیشرفتهایی داشته، دلم نمیآد دو بدم.
من توی جلد اول اصلاً نثر رو دوست نداشتم. اینجا هم بهنظرم نثر پیشرفت نکرده، اما متوجه شدم با توجه به نوع داستان و بهخصوص زاویۀ دید، نثر مناسبه. احتمالاً به خودم برمیگرده که همیشه انتظار یه نثر خاص دارم، ولی لازم نیست نویسنده درگیر نثر بشه خیلی وقتها. وقتی اینو فهمیدم خیلی راحتتر تونستم بخونمش و نثر هم به داستان نشسته بود.
دیگه اینکه من توی جلد اول با هیچ شخصیتی ارتباط برقرار نکردم. راستش داستان حتی برام مهم هم نبود! اما اینجا من هی کنجکاو میشدم، هی شخصیتها رو بیشتر درک میکردم، هی ماجراها برام روشنتر میشد، و این چیزیه که باید هر مجموعهای داشته باشه. پس فکر کنم طبیعیه که جلد اول خوب درنیاد.
توی جلد اول ضربآهنگ بهقدری سریع بود که اینم یکی از دلایل تمایل نداشتنم به خوندن داستان بود. هنوز نفهمیدی چی شده که یه چیز دیگه میشد. این همه توی اوج نگه داشتن دیگه کارکرد اوج رو خراب میکنه. ولی اینجا تعلیق متناسب با ضربآهنگ بود و من اینو خیلی دوست داشتم. جایی حس نکردم دارم از وقایع عقب میافتم. درحالیکه جلد قبلی این حالت رو داشت برام. هرچند بازم داستان تنده و بهعنوان یه داستان حادثهمحور خیلی حادثه داره.
دیدم چندنفری گفتن شخصیتپردازی باید بهتر میشد اینجا. نه من بهنظرم نمیخواست بهتر شه؛ چون کلی شخصیت داشتیم و اگه نویسنده بخواد به این همه شخصیت بپردازه، حجم کتاب دو برابر چه بسا سه برابر میشه و درثانی، خود داستان قدرتش رو از دست میده. دیگه داستان حادثهمحور نیست، شخصیتمحوره. توی بعضی آثار شاهکار بهقدری این دو در هم آمیختهن که تفکیکشون سخته. ولی اینجا که نویسنده چند جلد فرصت داره به شخصیتها بپردازه اونم وقتی که وقایع مهمترن، بهنظرم دلیلی نداره زیاد روی شخصیتها کار کنه. باز توی جلد قبل من با شخصیتها همراه نمیشدم و این بهوضوح ضعف شخصیتپردازی بود. ولی اینجا حداقل من همراه میشدم و درکشون میکردم. بهنظرم تا همین جا کافیه.
فصلبندیش هم دوست داشتم و به تعلیق داستان کمک میکرد. کلاً این جلد پیشرفت داشت، خیلی هم داشت. من بعد از جلد اول انگیزهای برا ادامه دادن مجموعه نداشتم ولی اینجا دارم. نقدمم با کلی فاصله نوشتم و خیلی چیزها یادم رفته. فعلاً همینا.
جلد اول این کتابو که خوندم پارسال، اونقدر به دلم ننشست که کلا قید خوندن بقیه جلداشو زدم. ولی تو نمایشگاه کتاب اونقدر فروشنده تعریف کرد که مجاب شدم جلد دوم رو بخرم. فعلا که نخوندمش ولی امیدوارم این جلد خوب باشه.
خيلي چيزاشو دوست داشتم و از هيجانش واقعا لذت بردم عوضش خيلي چيزاشم رو اعصابم بود .كلا همون مشكلات خيزش خاك رو داره با شخصيت پردازي به علاوه ي بزرگنمايي يه سري چيزا مثل قدرت و نفوذ ايران اساطير ژاپن واقعا جو خاصي به داستان دادن كه به نظرم از جذبه هاي بزرگش بود در اخر هم اسسسسسسسسپويييلرررررر ثوووووووووووررررررر وات د..... فكر اينو نكرده بودم ديگه و اينكه ايا ما يه شيپ داريم؟؟؟ماني ؟!؟!؟!
در تاریخ ۲۹ اسفند سال ۱۳۹۷ کتاب نفرین بیوا را به اتمام رساندم و نمرهام ۳.۴ است. کتاب پیشرفت قابل توجهی نسبت به جلد یک کرده است و کاملا قویتر شدن قلم نویسنده مشخص است. جلد دوم بیشتر پیرامون اساطیر ژاپن و زندگی مبارز دوم که ژاپنی است یعنی آمایا میچرخد. در حال حاضر شخصیت مورد علاقهام که بیشترین ارتباط را با او دارم امایا است. نحوهی تغییرات امایا و آشناییش با اساطیر باستانی خیلی خوب پرداخته شده است. نویسنده به تدریج مخاطب را با هر کدام از ایزدان ژاپنی آشنا میکند به طوریکه در حال حاضر من به حد قابل قبولی از اسطورههای ژاپن آگاهی دارم. فضاسازی بیوا و ورود امایا به دنیای باستانی نیز فوقالعاده کار شده است. با وجود تمام اینها هنوز بعضی ایرادات به طور کامل رفع نشدهاند. روایت و نثر تعریفی و توضیحی داستان هنوز وجود دارد. یکی از اصلیترین دلایل کم کردن نمره رابطهی احساسی ثور است. رابطهای که خیلی کم و ضعیف بر روی آن کار شده است و به سرعت گفته شده است و اصلا وجودش عجیب است. یک نقص دیگر داستان نبود ریتم منظم است. کتاب صفحات زیادی را پیرامون یک شخصیت میچرخد و بعد دوباره به سراغ شخصیتی دیگر میرود. اگر اختصاص داستان به هر شخصیت با نظم بیشتری میبود قطعا کتاب قویتر میشد. در مجموع جلد دوم پادشاهی جهان عطش بسیاری برای خواندن جلد سوم به من داد و از بابت بردن داستان به سوی اساطیر ژاپن از نویسنده متشکرم. انقدر این حرکت تاثیرگذار بود که شروع به دیدن انیمه کردهام. خیلی دوست دارم زمانی این کتاب به زبان ژاپنی ترجمه شود تا شرقیها نیز اساطیرشان را در کتابی ایرانی ببینند. نفرین بیوا به شدت توصیه میشه. فعلا شخصیت محبوبم آمایاست. بریم برای جلد سوم.
هوومم... خب از کجا شروع کنم؟ (یعنی از شروع کتاب تا انتها همینجور با خودم برنامه چیده بودم که تو ریویو چی بگم الان اصن انگار نمیتونم:| *از مشکلات درونگرا بودن* * درونگرا نباشید*)
از آخر شروع میکنم چون: The ending got me like… پایانش که واقعا !!!! بود! من اصن حرفی ندارم :دی (اوکی دارم) راستش من از همون اولین حرکت غیرمنتظره ی
بهش دید بد داشتم، و من از همون موقع تا دقیقا پاراگرافی که حقیقت برملا شد کلی فکر از سرم خطور کرد و تقریبا شاید یک قسمتش درست در اومد ولی اصل ماجرا... لعنتی! :| و شاید باورتون نشه ولی تا چند لحظه مجبور شدم سه پاراگراف آخر رو دوبار دیگه بخونم تا چیزی رو که خوندم هضم کنم! و با این پایانی که این داشت، من میترسم جلدای بعدی رو بخونم. میترسم یه چی بدتر اتفاق بیفته کلهم سکته ای چیزی کنم بلانسبت :|
ولی پایانش واقعا خیلی خوب بود. درواقع یکی از بهترین چیزا در مورد کتاب بود. چون اتفاقات خیلی مهمی اتفاق افتاد و خیلی از سوالا بی جواب موندن برای جلد های بعد.
ولی در حالت کلی خیلی چیزای این کتاب رو دوست داشتم، از نثر داستان گرفته تا همه ی اتفاقات و غافلگیری ها و هیجاناتی که داشت و ... فقط دو مورد رو... اونطور مشکل نداشتم ولی: داستان خیلی سریع پیش رفت طوری که تا به خودم اومدم دیدم *بوم* داستان تموم شد. به نظرم اگه روند داستان یک کم آهسته تر میشد و روی شخصیت پردازی بیشتر کار میشد خیلی بهتر میشد. نه اینکه بگم کتاب بده ها! نه! فقط یکم ناراحتم میکنه وقتی میبینم این داستان میتونست طولانی تر باشه :-؟
اینم یه سری از نظراتم درمورد بعضی قسمتای کتاب: و امم قسمت هایی که تو دوران باستان بود رو مثل جلد اول دوست داشتم! لذت بخش بود :دی و خب کیه که نخواد راجع به اسطوره های کشورهای دیگه بدونه؟ و اون بزرگ نمایی ایران...خب اگه زیاد تکرار نمیشد بهتر بود :/ با اون پایان و اون فلش بکی که داشتیم من واقعا علامت سوالم و به نظرم یه چیزی با عقل جور در نمیاد...یا شاید باید کتابو دوباره بخونم :| در مورد وولکان و پی یترا...راستش واقعا از پی یترا انتظار نداشتم! اصلا! اولش فکر میکردم زن قوی ایه ولی ازش بدم اومد. راست میگم. ولی در خب طی یکی از اون اتفاق های غیر منتظره ای که در اواخر کتاب اتفاق افتاد نظرم برگشت و واقعا برا وولکان ناراحت شدم :(
و در آخر: واقعا واقعا میگم هیچی نتونست جز اومدن دوباره ی اشه تو داستان خوشحالم کنه :))) دلم براش تنگ شده بود :-" و البته مانی :دی
خب حرفام همین بود :دی :-؟ واقعا منتظر جلد بعدی ام و اصلا سعی نمیکنم به آخر این یکی فکر کنم. ._.
چند دقیقه بعد نوشت: یادم رفت اصن بگم این جلد بهتر از جلد قبلی بود :دی و امیدوارم همینطور بهتر و بهتر بن جلدای دیگه :-" ایهیم بعله...["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>["br"]>
+ توجه! اسپویلی در کار نیست :) کاملا شگفت زده شدم ! اصلا تصور چنین کتابیو نمیکردم ، به هیچ وجه . اول از همه باید به آقای کهندانی تبریک بگم با این نثر و اطلاعات قوی شون . تحسین برانگیزه که انقدر درباره اسطوره های ایران و ژاپن ( و کشور های دیگه ای که توی جلد های بعد این مجموعه هست ) سواد دارند . کاری بسیار زیبا و حیرت برانگیزیه! و حالا کتاب ؛ کتاب در چند جبهه مختلف دیده میشه ؛ از یک لحاظ ، قدرت و قدمت ایران به وضوح نشان داده شده که تا حد بسیار زیادی هم واقعیته . در زاویه ای دیگر ، به امید توجه شده . بنظر من ، این مجموعه نشون میده که هر انسانی یک قهرمان است ؛ شاید ابتدا تصور کنید که از شما کاری بر نمیاد ولی اگر به خودتان ایمان داشته باشید حتما میتونید توانایی و استعداد خودتون رو کشف کنید . در کتاب "شگفتی" اثر آر.جی.پالاسیو ، گفته شده که اگر کسی مشکلی در زندگی دارد ،خدا به او قدرت مقابله ��ا آن را داده و من کاملا به این جمله اعتقاد دارم . شاید بنظرتون زندگی خیلی سخت و طاقت فرسا و غیرمنصفانه ای داشته باشید ولی مطمئن باشید ، خدا از جایی که فکرش را هم نمیکنید خدا به دادتان رسیده و توانایی ای به شما داده که کسی آن را ندارد . در نگاهی دیگر ، از بین رفتن اعتماد در آینده ای نچندان دور به تصویر کشیده شده . در فضایی که بر کل کشور حاکم است ( آرامش پیش از طوفان ) ، که هر لحظه هم ممکن است جنگ جهانی سوم راه بیوفتد ، اعتماد ها کم شده . و این درصد رو به کاهش است . در مناطق جنگی ، دیگر نمیتوان دوست را از دشمن تشخیص داد . هر آن ممکن است خیانتی از سوی کسی صورت بگیرد . و البته این فقط مختص جنگ نیست و در هر دستگاه دولتی ای هم وجود دارد . در این کتاب نماد هایی که مشخص شده ( اژدهای خوب ، اژدهای بد ، ایزد ، مدیوم یا واسطه ، و بقیه ) بخوبی نمایگر برخی فعل و انفعالات در جهانه . و توضیحاتی که درباره هرکدوم داده شده ، و سوالاتی که جواب داده شده ، بطور کنایه آمیزی دنیا را شرح داده . که این نکته بسیار عالیه . پایان کتاب هم مثل جلد اول ، فوق العاده و وسوسه انگیزه . در پایان ، از آقای نیما کهندانی که زحمت کشیده و این کتاب را در اختیار ما نوجوانان قرار داده بینهایت سپاس گزارم . با آرزوی موفقیت .
خب اول از همه این که تلاش نویسنده برای باز کردن راه فانتزی در ایران واقعا قابل تحسینه و جای تشکر داره. از نقاط ضعف کتاب میشه به این اشاره کرد که مثل جلد قبلی، شخصیت پردازی خیلی ضعیفه و از شخصیت ها فقط یه اسم داده شده. توضیحات اضافی و نالازم مثل تشریح لباس شخصیت ها از جلد قبلی خیلی کمتره و این خودش خیلی خوبه؛ از یه سری ماجراها خیلی سریع گذر میشه، به طوری که فکر می کنم بهتره درمورد مسائلی مثل آموزش مبارزا بیشتر توضیحات داده بشه. یه سری از مسائل به شکل عجیبی سطحی و اغراق آمیز بودن، مثل قدرت ایران. و مشکلات سیاسی و وقایع بین کشورا همینطوری اتفاق میفتادن و فکر کنم بهتره به خواننده درمورد علت دقیقش توضیح داده بشه. قلم نویسنده به وضوح از جلد اول خیلی بهتر شده و توضیحاتشون در مورد اساطیر مختصر ولی مفید و کامله به طوری که خواننده خسته نمیشه و واسش جذابه. اتفاقی که درمورد اون شخص خائنی که اسم نمی برم افتاد، جالب و هیجان انگیز بود ولی فکر کنم از یه جایی به شکل متعصبانه ای سعی شده بود به خواننده هشدار بدن که اون شخص خائنه. در مجموع نسبت به جلد قبل خیلی کتاب تمیزتر و ماهرانه تری بود و بی صبرانه منتظر جاد سومم. و این که میشه من اجازه بگیرم و یه او تی پی واسه خودم بسازم؟؟؟ آخه اینا زوج کیوتین و خودتونم می دونین کیارو میگم :}
بسم الله الرحمن الرحیم. خوانش کتاب همین چند دقیقه ی پیش به پایان رسید. دوس دارم ابتدا در مورد پایان کار صحبت کنم. به نظرم پایان خوبی بود. عملا کتاب رو نجات داد و در کنارش حس اینکه خواننده بخواد مجموعه رو دنبال کنه رو هم افزایش داد. برای این کتاب پایان خوبی بود و ازش لذت بردم.
البته نثر کتاب چیز خاصی نداشت. نمی شه در موردش زیاد صحبت کرد. اما نثر بدی هم نبود. یه نثر خنثی که کارکردی توی داستان نداشت و تنها ابزاری بود برای بیان قصه ای که برای قهرمان داستان در حال رخ دادن بود. که البته این وظیفه رو در ساختار خوب انجام داده بود ولی در کنار این انجام وظیفه، نویسنده با نپرداختن به چیزهایی که شاید می تونست فضای بهتری بسازه، کمی کاستی به کتاب وارد کرده بود.
شاید لذت بخش ترین چیزی که توی کتاب برای من وجود داشت و من رو به خوندن کتاب تشویق می کرد، آشنایی با اسوطره های ژاپنی بود که به شدت بشون علاقه دارم. اگه نویسنده این مورد رو توی کتاب نمی گنجوند جدا برای خوندن و تموم کردنش به مشکل برمی خوردم
جلد اول این مجموعه (خیزش خاک) رو که خوندم از داستان خوشم اومد، اول به این دلیل که یک فانتزی ایرانیه و موقع خوندم میتونیم به راحتی خودمون رو داخل داستان حس کنیم، چون فضای داستان و اتفاقاتی که در دورهی حال میافته برای بیشتر ما آشناست. به نظرم بیشتر کسایی که به داستانهای فانتزی علاقه دارن حداقل یک بار هم که شده درخیالات خودشون چنین داستانهایی رو داخل ایران تصور کردن و احتمالا با خوندن این مجموعه قسمتی از تصوراتشون بیشتر رنگ واقعیت به خودش گرفته. و دلیل بعدیم برای علاقه به این داستان، مبارزهایی هستن که با استفاده از قدرت ماوراییشون در دنیای امروزی نبرد میکنن و حتی به زمان باستان سفر میکنن. از مبارز آب به شدت خوشم اومد و جلد دو برام خیلی خیلی جذابتر بود و امیدوارم جلد سه بیشتر از اینها ماجرا و هیجان داشته باشه. به آقای کهندانی بابت نوشتن چنین داستان زیبایی خسته نباشید میگم. منتظر آثار بعدیتون هستم
شاید تنها کتاب از این مجموعه بود که زیاد نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم، شاید به علت اینکه با افسانه های ژاپنی آشنایی نداشتم شاید به این خاطر که ناگهان فضا عوض شد وقتی که من انتظار داشتم اوضاع از جایی که کتاب اول تموم شد و با او کاراکترها شروع بشه، کلا کاراکترهای جدید اومدن (البته وقتی تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم و باز هم به دوران جدای از دنیای مدرن امروزی رفتن، بهتر شد) شاید هم به این خاطر که دیگر جلدها از یک عنصر کلاسیک در اسمشون استفاده شده و این نه (امکانش هست! :دی) تا حدی حوصله سر بر بود ولی از حق نگذریم، نبرد آخر محشر بود
و نفرین بیوا در طی فاصله زمانی دیروز حدود ساعت ۱۸ تا همین الان تمام شد. وقتی با ذوق و با زبون روزه به انقلاب رفتم تا نفرین بیوا رو به هر قیمتی پیدا کنم که زودتر بخونم. اول از همه باید تشکر کنم از آقای کهندانی عزیز که این ویژگی خاصم، عطش کتابخوندن رو بعد مدتها و پس از مشکلات مختلفم در من زنده کرد.
اما میریم سراغ نقد کتاب نیاز نیست بازم تکرار کنم که چقدر اتفاقات این مجموعه رو دوست دارم. کتابی مبتنی بر اتفاقات و هیجان. داستان با غافلگیری های خواننده پیش میره. شخصیت ها به میزان کافی برای خواننده درگیری ایجاد می کنن و همینطور سَرَک کشیدن به فرهنگ های غنی و اصیلی که بُن مایه کتاب رو تشکیل داده، باعث جذب شدن خواننده و ترغیبش به ادامه کتاب میشه. اتفاقات هیجان انگیز و نفس گیری که برای کاراکتر ها در جریان داستان پیش میاد، اون هارو واسه شما مهم تر از قبل میکنه. انگار در هر پرده، اهمیتی به موضوعات افزوده میشه. لازم به ذکره قلم آقای کهندانی در طی این دو جلد مشخصاً پیشرفت داشته و این نشونه اهمیت نوشتار و نویسندگی و همچنین خواننده در نزد این نویسنده است. توضیحات بیشتر و فضاهای بسیار متنوع تر نسبت به جلد اول این مجموعه، بیانگر پخته شدن نظرات و نوشتار آقای کهندانیست. اما تمام توضیحاتی که در بالا خوندید، دو ستاره از چهار ستاره من رو پوشش میده. کتاب در پرداخت به شخصیت ها، همچنان خام بود. مانور های بسیار بیشتری روی شخصیت هایی مثل ثور، پژدو، شماره دو و حتی پی یترا نیاز بود و بسیار میتونست میخکوب کننده تر باشه. در کنار این، روند اتفاقات همچنان سرعت بالای خودش را حفظ کرده بود. در کنار این، نویسنده بازهم برای غلبه بر عدم آمادگی مبارز، از امداد های غیبی خاصی بهره برده بود که در نگاه اول، به هیچ عنوان اذیت کننده نیست.گ، بلکه دلنشین هم هست. من به عنوان خواننده، ترجیح میدادم والش های بیشتر و سختی های بیشتری رو به روی مبارز دوم ما قرار بگیره. و اما درباره کاراکتر ثور .... تقریبا از خیزش خاک مطمئن بودم یه جای کار این شخصیت میلنگه. از غیب شدن یهویی اش و زمانی که در این کتاب یک حرکت عجیب کرد. تقریبا مطمئن شدم که ثور اونجوری که نشون میده نیست و اثبات هم شد بهم. من شخصاً از تناقض در نوشتارخوشم میاد. دوستان نزدیکم که نوشته های شخصیمو دیدن، میدونن چقدر به تناقض کلمات در متن علاقه دارم. این علاقه در ذهن من هست. بعضی شخصیت های خاکستریکه تکلیفشون با خودشون معلوم نیست رو دوست دارم سرنوشتی خلاف ظاهرشون داشته باشن. ثور خاکتسری نبود، به سیاه میزد، برا همین آرزو می کردم سرنوشتش سپید باشه اما خب، این علاقه تناقض من اینجا ارضا نشد. من انتظارم از نویسنده فضاسازی های قوی تری بود، با اینکه بشدت پیشرفتش محسوس بود، اما هنوز جای کار داشت. و اما میریم سراغ دو ستاره بعدی. قطعا این دو ستاره مختص به پایان کتاب هست. چهار صفحه آخر تقریبا غیرمنتظره ترین اتفاقات برای خواننده خواهد افتاد. بطرز عجیبی از این پایان راضی بودم و البته، از تعلیق فرجام های فوق العاده بود که دیدم. شاید اینقدر فوق العاده که از روی تخت بلند شدم، نفرین بیوا رو طبقه دوم، در جایگاهش کنار طوفان مرگ و خیزش خاک گذاشتم؛ عطف طوفان مرگ رو گرفتم و اومدم روی تخت دراز کشیدم و صفحه اول طوفان رو باز کردم و برعکس روی سینه ام گذاشتم بمونه تا نقد نفرین بیوا تموم شه. من انتظارم از طوفان مرگ چیزی به مراتب قدرتمند تر از این دو جلده. با توجه به سیر صعودی نوشتار، تقریبا میخوام با اثر کلاس جهانی برخورد کنم. هرچند میدونم و این وعده رو به شما میدم، رقص آتش (جلد ۴) و جلد پنجم، کار هایی در سطح جهانی باشند :)
راستش از کتاب قبلی خیلی بیشتر لذت بردم. شاید بخاطر این بود که بیشتر اتفاقات داخل ایران رخ داد و تاریخ و ایزدان ایرانی توی داستان نقشهای مهمی رو ایفا کردند و درکل حال و هوای ایرانیاش رو بسیااااااار دوست داشتم . اما این کتاب هم همچنان خیلی خوب بود. درود بر آقای نیما کهندانی که همچین اثر زیبایی رو پدید آوردن. از این که بالاخره کتابی با این ژانر توسط یک نویسندهی ایرانی نوشته شد، بسیارررر مسرورم.
امروز به قدری ورزش کردم که بدنم داره درد میکنه و با خودم فکر کردم الان که از جام نمیتونم حرکت کنم بیام و ریویو بنویسم. این کتاب رو هم چند روز اخیر خوندم و در ۲ روز تمومش کردم و باید بگم بووووممممممم اصلا انتظار نداشتم!!!!خیلی عالی بود! به همه پیشنهاد میکنم و باید بگم الان ۳ -۴ نفری تو مدرسه منتظرن که کتاب یک رو ببرم واسشون! بس که تعریف کردم!!!!خخخخ (اسپویل) اصلا از ثور انتظار نداشتم! البته از اول یه حس بدی به من میداد ک به همه میگفت دوست عزیز یا بله و از این جور حرفها! اما این... خب کمی منطقیه دیگه! ولی ...نمیدونم اصن! ولی باید بگم کل نقد کتاب اول رو پس میگیرم! این کتاب مهشرهههعععععععععع پس میگیرم بخدا!تا حالا فانتزی به این قدرت ندیده بودم و معتقدم حتی باید ترجمه شه و در اختیار دنیا قرار بگیره!کاملا کتاب غیر قابل پیش بینی و جذابیه! شخصیت پردازی تو این قسمت عالییی بود و از اونجای که همه میگن قسمت سه از همه بهتره باید اون از این هم بهتر باشه طبیعتا... .. من خیلی لذت بردم و با وجود امتحان فاینال زبان این ر تموم کردم.البته امتحانمو بد هم ندادم. ممنون از آقای کهندانی و نشر بهداد و واقعا واقعا واقعااااا ممنوننننن
جلد دوم پادشاهی هم تموم شد تو جلد اول راجع به مبارز ایرانی و اسطوره های ایران خوندیم این کتاب در مورد مبارز آب (اسپویل نیست آقا از جلد مشخصه) و خدایان ژاپنی بود (البته بقیه دوستان هم حضور دارند ولی داستان حول مبارز آب میگرده)
شخصا این جلد رو نسبت به جلد اول بیشتر دوست داشتم و به نظرم داستان انسجام بهتری داشت پیشرفت این جلد رو تاحدودی میشد تو نثر و قلم نویسنده، سرعت داستان و شخصیت ها دید.
خوبیه نثر تو این بود که برعکس خیزش خاک یک جاهایی نوشته ها از حالت گزارشی بودن خارج شده بودن (البته هنوز قسمت هایی مثل بخش اسطوره ها این گزارشی بودن متن دیده میشد.).
روند و سرعت اتفاقات هم به نظرم معقول تر شده بود البتع هنوز بخش هایی بود که میشد بیشتر براشون وقت گذاشته بشه به طور مثال پایان داستان. واقعیت من زیاد راضی نبودم از نبرد آخر کتاب چون از اول کتاب داریم درمورد این نبرد صحبت میکنیم و مبارز داره آماده میشه بعد کل نبرد تو 6-5 صفحه تموم میشه. انتظار من از جنگ آخر بیشتر بود (یکم هم زیادی لطیف بود چهره ی خشن جنگ کجا رفت؟)
به شخصه مبارز آب رو بیشتر از مبارز جلد اول دوست داشتم و رفتار و تصمیم هاش برای منِ خوانند قابل قبول تر از مبارز اول بود ولی همچنان شرور داستان برای من مجهول بود. واقعا غیر از چندتا خرابکاری پادشاهی هنوز چهره ی منفور خودش رو نشون نداده.
یه موردی که زیاد به مزاق من خوش نیومد بخش سیا*سی داستان بود که به نظرم یک مقداری یکطرفه و اغراق آمیز بود.
از طرفی برای من که علاقه ی زیادی به ایزدان ژاپنی دارم توضیحات این قسمت خیلی لذت بخش بود اما به نظرم بهتر بود تعداد کمتری مطرح میشدند(یه تعدادی تاثیر خاصی رو داستان نداشتن) هرچند این مورد رو نویسنده بهتر میدونه شاید وجودشون برای کتاب های بعدی لازم باشه.
در آخر اگه به اساطیر ژاپنی علاقه دارید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم. (کتاب مناسب نوجوانان است)
نقد جلد دوم مجموعهی پادشاهی جهان: نفرین بیوا نوشتهی نیما کهندانی اژدهایان در دنیای مدرن! ~~~~~~ اول از همه بریم سراغ یه خلاصه: امید داران در تلاشند ناامید نشوند، و ناامیدان در تلاشند ذرهای امید به دست اورند. زمانی که سختی خاک به پا در امده و لطافت اب است که به نبرد میرود. امایا، دختری برخاسته از آب، باران شب، تنها امید برای نجات. به سمت سفید میرود یا سیاه؟ اصلا سفید و سیاهی وجود دارد؟یا همه طیفی از خاکستری هستند؟ امایا باید تصمیم بگیرد، تصمیمی سرنوشت ساز، تصمیمی که ایندهی دنیا به آن وابسته است.
خب حالا بریم سراغ اصل کار: نفرین بیوا جلد دوم این مجموعه بود، و به جرأت میگم که پیشرفت محسوس و چشمگیری نسبت به جلد اول داشته. پختهتر شدن قلم و در اومدن از اون خامی جلد اول کاملا محسوس بود. اگرچه هنوز ایرادهایی داشت و امیدوارم این ایرادات توی جلد بعد رفع بشن تا حداکثر استفاده از پتانسیل کتاب بشه. پلات کار و ایده ادامهی جلد قبل بود و به نظرم واقعا ایدهی جذابیه. نویسنده چیزی که تکراریه و همهمون شنیدیم رو برداشته و تبدیل کرده به یه چیز کاملا نو! شما با ذهنیتی میرین توی کتاب که ا اواتار! ولی شگفتزده میشین. توی جلد دوم هم این اتفاق میوفته، وقتی شروع میکنین به خوندن با تعداد زیادی از اساطیر اشنا میشین که میخکوبتون میکنن! در این مورد میتونم بگم که کتاب قوی عمل کرده.
شخصیت پردازی! شخصیت پردازی برای من همیشه جزو مهمترین بخشای کتاب بوده، و خب نفرین بیوا توی این مورد متوسط عمل کرده. مطمئنا نسبت به جلد قبل پیشرفت اساسی داشت، شخصیتا قابل درکتر و قابل لمستر شده بودن و این یه نکتهی خیلی مثبت برای کتابه. اگرچه مطمئنا از نظر من خیلی جای کار داره هنوز. به احساساتو عواطف شخصیتها نسبتا کم پرداخته شده و من واقعا امیدوارم وجه دیگهای از اونارو توی جلدای بعدی ببینیم واقعا امیدوارم چون این همه پتانسیل استفادهی کامل نکردن ازش به نطر من اشتباهه
خب میریم سراغ فضاپردازی و توصیفات! در این مورد کتاب ضعیف بود نسبتا. در اصل مثل جلد یک یه جاهایی یا خیلی کم بود، یا خیلی زیاد و این موقع خوندن اذیت کنندهست یه مقدار. نمیشد یه تصور کامل از شخصیتها، اماکن و اتفاقات گرفت و به نظر من لین بزرگترین ضعف کتاب بود. انگار خیلی سریع قرار بوده اون بخش تموم بشه برای همین سریع از اتفاقات و فضاپردازی گذشته شده و خب به ععوان خواننده یه مقدار ازاردهنده بود برای من. امیدارم توی جلدای بعدی پیشرفت این مورد رو شاهد باشیم.
پلاتتوییستهای کتاب! پلاتتوییستهای کتاب جوری نبودن که خواننده حدس نزنه اصلا و فکر میکنم این از قصد بوده. در اصل نویسنده داشته از اول کتاب سرنخ میذاشته و به قولی دیگر فورشدویینگ میکرده. نویسنده میخواسته که ما دقت کنیم و متوجه سرنخا و جزئیات بشیم و این مورد من رو خیلی خوشحال کرد، که نویسنده یهو یه پلاتتوییست الکی ننداخته وسط ماجرا که منطقیم نباشه!
~~~~~~~~~
در اخر من این کتاب رو بهتون پیشنهاد میدم. اگه جلد یک رو دوست نداشتین این جلد شاید یه کاری کنه که شما و این مجموعه با هم خوب بشین دوباره. من به نفرین بیوا ۵/2 و ۱۰/3 میدم و این به این دلیل نیست که لیاقتض بیشتر نیست به این دلیله که امیدوارم توی جلدای بعد ضعفا از بین برن و من بتونم با افتخار نمرهی چهار تا پنج رو به اون جلد بدم!
پیشرفت نویسنده توی این کتاب به وضوح مشخص بود ضعف های قبلی داستان به شدت کم شده بود اما هنوز یه کوچولومشکل داشت و اینکه از اطلاعات توی داستاناکاملا میشه فهمید که نویسنده به خوبی پیرامون این مطالب مطالعه کرده ، اما یه مقدار تند و سریع منتقل شده توی داستان ، یعنی اونجوری که باید توی ذهن جا نمیافتن
اون نبرد های اخر هر جلد رو حس میکنم زیاد خوب حس نمیشن ، یعنی اون قدرتی که باید حس نمیشه...
اگه یکم بیشتر مانی و لوسیا رو بشناسم شروع میکنم به شیپ کردن^-^
و از این جریان عناصر و انیمیشن های مرتبط با عناصر بسی لذت بردیم^-^ و از اشاره های کوچیکی که فقط اوتاکو ها متوجه میشدن^-^ ژاپن بسیار معرکه میباشد^-^
کاش میشد جای یه جلد چند جلد پیرامون اساطیرشون باشه
نفرین بیوا دومین جلد پادشاهی جهان تمام شد نسبت به جلد قبل پیشرفت های چشم گیری داشت شخصیت ها واقعی تر شده بود مخصوصا شخصیت آمایا شخصیت سازی اسطوره ها هم پیشرفت چشمگیری داشت اما هنوز هم بعضی اسطوره ها کاملا تک بعدی بودن یا خیر مطلق و یا شر مطلق روند داستان خیلی منطقی تر شده بود اسطوره ها هم به خوبی نقش های خودشون رو ایفا کرده بودن اما به نظرم نیازی به آوردن این همه اسطوره نبود در بعضی از بخش ها کتاب صرفا به اموزش اسطوره های ژاپن مپردازه با اون اسم های عجیب غریبشون که خواننده رو گیج میکنه از حذف شدن مانی هم خوشم نیامد با حضور مانی داستان خیلی جذاب تر میشد به رابطه عاطفی ثور به خوبی پرداخته نشده بود . ولی حقیقتی که در اخر کتاب مشخص میشه کاملا سطح کتاب رو بالاتر میبره و داستان رو از روند سادگی که پیش گرفته جدا میکنه در کل 3.5 از 5 اما به خاطر جلد های بعد3 این کتاب و خیزش خاک روند کاملا متفاوتی رو نسبت به سایر کتاب های حماسی تالیفی پیش گرفتند که مطمعنا به سرانجام خوبی میرسند
نقاط قوت داستان هم چنان پایدار باقی موندن به اضافه ی اینکه گفتوگوی بین شخصیت ها بیشتر شد..از اونجایی که با حرف زدنشون خصوصیات اخلاقیشون رو بهتر میفمیم درک کردنشون اسون تر میشه... نکته بعدی اشارات زیاد به ایران به عنوان یه کشور خیلی فوق العاده است که چون خیلی تکرار شد در کل یه جوری بود... در مورد ثور هم خوب واقعا باید بگم این مورد زیرکانه بود چون از اون اول که یک دفعه پی یترا رو به عنوان یه مقام بالا تو انجمن اورد من به این زن شک کردم که عضوی از پادشاهی جهان هست و تونسته به نوعی انجمن رو بپیچونه (!) اما ثور تمام ماجرا رو عوض کرد... و اما مورد اخر که بیشتر از همه عجیب بود سرنوشت تقریبا یکسان دو مبارز بود..مانی و آمایا هر دو در انتهای مبارزه به شدت اسیب دیدن به نوعی که اینبار آمایا علاوه بر روحش جسمش هم به دنیای دیگه فرستاده شد.
This entire review has been hidden because of spoilers.
خب خب خب اینم از جلد دوم... باید بگم پیشرفت داستان اونقدری چشمگیر بود که به شدت منتظرم جلد سوم رو هم تموم کنم و ببینم ته ته داستان چی میشه... باید بگم داستان و ایدهپردازیشو خیلی دوست دارم... مشخصا نقاط ضعفی داشته که توی پست جلد اولش گفتم ولی الان بهتر شدن. سرعت اتفاقات داستان کمتر شده و صحنهپردازیا و توصیفات بهتر شدن. از مهمترین نقاط قوت این مجموعه استفاده از اساطیر کشورهای مختلف و توضیحات و معرفی و توصیفاتی عالی دربارهی اونها بود. متن یکدستتر و با کیفیتتر شده، شخصیتپردازی بهتر از قبل شده اما جای پیشرفت بیشتری هم هست. ترکیب داستان گذشته و حال و استفاده از بعضا شخصیتهای واقعی یکی از ویژگیهایی هستش که باعث میشه متن و داستان رو بهتر و بیشتر درک کنین و از یکنواختی خارج شه. امتیاز من برای این کتاب ۳.۵ هست و با توجه به شروعی که از کتاب سوم خوندم تا الان، جلد سوم فوقالعاده عالیه. توصیه میکنم حتما این مجموعه رو مطالعه کنین و از اول داستان خسته نشید و با کتاب مهربون باشید و بهش فرصت بدید تا خودشو نشونتون بده.❤
سلام👋🏻 این بار با معرفی جلد دوم مجموعه ی پادشاهی جهان (نفرین بیوا)برگشتم🚶🏻♀️
این بار هم ما پا به جهان اساطیر و ایزدان باستانی می گذاریم،اما اساطیر ژاپنی 😌✨
این جلد،نسبت به جلد اول، پیشرفت محسوسی داشت،و من بیشتر دوستش داشتم👀😁
اتفاقات و روند داستان خیلی سریع بود، باز هم آموزش آمایا توسط اساطیر و ایزدان باستانی،خیلی زود تمام شد و من دوست داشتم بیشتر بخونم درموردشون.
شخصیت پردازی ها نسبت به جلد اول بهتر شده بودند اما هنوز شخصیت پردازی ها کار داره.
کاور کتاب، خدای من! کاور محشرهههه، وقتی کتاب تموم شد ی نگاه به کاور انداختم و بیشتر درکش کردم😍
خداروشکرررررر مانی حضور کمی داشت در این جلد🙊😁 ولی یک دختری به نام امایا،تلافی نبودن مانی رو در آورد :| حالم از امایا بهم میخوره اصلا از همه مبارز ها حالم به هم میخوره 😂🚶🏻♀️ پ.ن: چرا اصلا من مبارز نباشم!؟👀😐 برید عقب من مبارز آتش هستم😂🔥
پ.ن:بازم کامل تر می کنمش،کلی حرف دیگه دارم که باید بزنم👀🙂
نهههههههههههههههه!!!! وولکاااااان پی یترا.... وات د ف*ک ثور؟! دیگه فکر اینو نمیکردم...این که تا یه کتاب پیش دم از دوستی و محبت میکرد و هی دوست من دوست من میگفت؟ مرتیکه رو بدن دستم جرش میدم عوضی !!! این کتاب هم خوب بود...البته به اندازه خیزش خاک دوسش نداشتم ژاپنیا یه کم خسته کننده بودن....مخصوصا اینکه من هی این ایزد سوسانو رو با سوسانوی جومونگ اشتباه میگرفتم و فک میکردم زنه اصلا یه وضعی بودا:// شیپ هام : لوسیا و مانی آمایا و مایزوچی (خواهشا بگید که من تنها شیپر نیستم) لوسیا و آمایا...این یکی رو بیخیال :/// جدی نگیرین در کل خب بود ولی یکم خسته کننده بود برام...ولی فک کنم طوفان مرگ هیجان انگیز تر باشه مخصوصا خیلی کنجکاو شدم اون موقع که یکی از ایزدان شرور فرار کرد
با شیخصیت پردازی ها کنار اومدم ، منو یاد نیکولاس فلامل میندازه که اشخاصش پشت تاریخی که داشتن و اعمالی که میکردن تعریف میشدن با این حال ، نمیدونم چرا جلد اول برام نچسب بود ... مهم نیست ممکنه اسپویل باشه ولی ریزه : عجیب ترین آدمی که تو این کتاب میبینید شینزو آبه هستش =)))) دارم خوب تعریف میکنم ها ، جدی میگم . منظورم از خوب تعریف کردن تعریف مثبت هستش . واقعا دوست دارم بدونم چطوری همچی شخصیتی از این مرد به ذهنت رسید ؟! واقعا من باهاش حال کردم (فکر کنم به خاطر اینکه بدم نمیاد ازش ! همچنین جا داره از امایا تشکر کنم که خیلی اتفاقی منو یاد نیکولاس فلامل انداخت.بنظرم تو دل برو ترین شخصیت بود ( پژدو رو برای کتابای بعدی کنار گذاشتم) این پاراگراف کلا اسپویله میخواستم پنج ستاره بدم ولی یه ستاره باز تو ذوقم زد . اتفاقای جهانش خیلی احمقانه جلو میره ( آقای کهندانی اگه گفتم احمقانه چون واقعا تو ذوقم خورد میخواستم پنج ستاره بدم ) حالا با اینکه ایران خیلی قویه ( با بحثای ناسیونالیستیش کنار اومدم . اصلا حرفم این نیست با این صحبتا مشکل ندارم ) ولی یهو چرا ژاپن دست پاترا افتاد ؟!خب میکردی بین زمانی که ریوجین قبول کرد امایا رو آموزش بده تا بخش بعدی مثلا درباره ی تحولات ژاپن میگفتی بخش گذشته ی امانوئل ( یا همون ثور) یا پرهام فرهمند ( یا پژدو ) یه پیشرفت بود این اتفاقا تو کتاب اول هم می افتاد و تو این کتابم افتاد . واقعا زد تو ذوقم . تموم شد اسپویل بین صفحه ۶۹ تا ۱۳۰ اتفاقای خوبی افتاد دستکم نشون داد پاترا اونقدرا هم قوی نیستش اینم بگم ، واقعا از اینکه اگه طرف ایتالیایی صحبت میکنه دیالوگو ایتالیایی مینویسی خوشحالم . به این کار ادامه بده . واقعا یکی از بخشای خوب و عالی کتاب همین حرکته برای من آخرشم بگم که ارزششو داشت که برای این جلد هم وقت بذارم ، جلدی که اونقدر روون بود که تو یه روز خوندم ! اینم یکی دیگه
با اینکه کتاب خوبی بود اما باز هم کیفیت لازم رو نداشت. شاید اون موقع که خوندمش خیلی خوشم اومد اما حالا که با دقت بیشتری نگاه میکنم می بینم جلدهای اول و دوم نهایتا سطحشون خوب بود اما خب در بین تالیفی های اون موقع حرفی برای گفتن داشت اما الآن نمیشه این رو کتاب قوی ای دونست. شخصیت پردازی اصلا راضی کننده نبود، فضاسازی بد نبود، نثر هم تقریبا قابل قبول بود ولی داستان هم می تونست خیلی جذاب تر باشه. به نظرم اون موقع نویسنده هنوز هم در حال آزمون و خطا بوده چونکه هرچی کتاب های جدیدترشون منتشر میشه می فهمیم خیلی دارن پیشرفت می کنن و خب قطعا یکی از بهترین تالیفی نویس ها هستن.
این کتابو همین امشب تو 4 3 ساعت خوندم! مسئله هیجان بود یا سادگی و کوتاهی متن، نمیدونم! ولی خب نسبت به کتاب قبلی خیلی بهتر شده بود بعضی جاهاش ی سری مسائل قابل حدس بودن و بخش مبارزه پایانی کتاب هم میشد بیشتر بهش پرداخت زامیاد ایرانی هم که در خواب بود، دوست داشتم بیشتر بشناسمش توی این کتاب ولی خب نشد و پیترای عزیز و خیانت که بنظرم لازم نبود انقد به این داستان نزدیک شد از اساطیر هیجان انگیز ژاپن هم که عالی گفته شده بود! کتاب سوم هم بزودی!
This entire review has been hidden because of spoilers.
خب این جلد پیشرفت محسوسی نسبت به جلد قبل در جهات مختلف داشت. اما همچنان نواقصی هم وجود داشت. تو یه نقد جلد اول گفتم که قهرمان داستان هیچ نشونه ای از قدرتش تو زندگیش ندیده بود ولی تو این جلد دلایلی برای قهرمان مطرح شد که نشون میداد این قدرت رو از قبل داشته و خب این یه پیشرفت خوب بود هر چند که دلایلی که مطرح شد یکم سطحی و ساده ب��د و اگر دلایل محکم تری ارائه میشد، بهتر بود. کتاب جدید بیشتر در کشور ژاپن و با محوریت فرهنگ و افسانه های ژاپن حکایت میشه و خب با خوندن کتاب کاملا متوجه تحقیق و مطالعه نویسنده در این باره میشید و میدونید هیچ چیز از روی حدس و گمان و بی دلیل توی کتاب قرار نگرفته ولی به نظر من میشد بیشتر اون حس ژاپنی بودن و فضای غیر ایرانی رو منتقل کرد، یه جاهایی از داستان صرفا فقط اسم ها به ما میفهموند که در یک فضای ژاپنی هستیم. مطلب بعدی اینه که جاهایی وجود داشت که نویسنده در قالب کاراکتر ها یک سری صحبت و رفتار رو بیان میکرد و بعد ناگهان برداشتی که مد نظر خودش بود رو از اون ها میکرد، در حالی که این مخاطبه که باید منظور و مقصود کاراکتر ها رو بفهمه(حالا بعضی جا ها نویسنده واسه اطمینان بیشتر صحه میذاره روی برداشت مخاطب ولی این جا مشکلی که وجود داشت این بود که اصلا اون برداشتی که نویسنده از متن کرده بود رو خواننده نمیتونست ببینه و به نظرش بی ربط میاومد که حالا مصداقش رو اگر بگم اسپویله ولی در گروه همخوانی کتاب گفتم.) البته خوشبختانه این ایراد چندان زیاد دیده نمیشد و تعداد انگشت شماری بود. از طرفی شخصیت اصلی این جلد یعنی آمایا، از طرف نویسنده باهوش بودنش به شدت مورد تاکید قرار میگیره ولی بار ها ما آمایا رو در موقعیت هایی میبینیم که اصلاً رفتار هوشمندانه ای از خودش نشون نمیده، میشه گفت ادم با تجربه اتفاقاتی که آمایا تجربه کرد، تمرکزش رو از دست میده ولی با این تاکیدی که روی هوشمندیش میشه به نظر شخصی من باید متمرکز تر از این حرفا میبود. اواخر جلد نویسنده یه گره میندازه به داستان که به احساس من اضافه بود خصوصا اینکه بعدش گره به سادگی هر چه تموم تر حل میشه و فک میکنم این بیش از پیش نشون میده این گره صرفا برای کمی طولانی تر کردن، کش دادن داستان و افزودن به پیچدگی اون بوده که به نظر من زیاد موفق نبود و حضورش ضروری نبود. از طرفی نبرد اخر کتاب هم با وجود اینکه از ابتدای کتاب به نظر میومد قراره نبرد بزرگی در بگیره ولی چندان بزرگ نبود و به سادگی به پایان رسید. به نظرم این جا تنها نقطه ضعف کتاب نسبت به جلد اول بود.
چیز دیگه ای که متوجه شدم این بود که داستان میتونست کاملا سیر متفاوتی پیش بگیره اگر بحث محدودیت های ممیزی نبود.
یک سری نقاط قوت رو هم باز تکرار میکنم، شخصیت پردازی داستان نسبت به جلد اول بهتر شده بود، فضا سازی ها هم تا حدودی بهبود پیدا کرده بود. جزییات و استدلال ها نسبت به جلد اول بهتر شده بودند و با وجود دیدن یک سری نکات خلاف واقع خود داستان و غیر مستدل، ولی اونقدر کم و نامحسوس بودن که میشد ازشون چشم پوشی کرد. تلاش خوب نویسنده برای نوشتن این کار که میشد گفت یجورایی یه کار تحقیقاتی هم بود جای تقدیر داره و با همه این هایی که گفته شد فک میکنم نمره ۴، نمره خوبی برای این کتاب باشه.
نکتهای که در بهبود این کتاب نسبت به قبل دستگیرم شد، این اطمینان و نوید رو بهم داد که در آیندهای نه چندان دور کار بسیار فاخری رو از آقای کهندانی خواهیم دید که همه رو شگفت زده خواهد کرد.
بعله دیروز کتاب رو تموم کردم اما به گودریدز دسترسی نداشتم. خب بریم سر اصل مطلب... نفرین بیوا... اسمی جذاب و سوال برانگیز! و طرح جلدی خیلی خیلی جذاب جوری که قسمتای مرتبط با آمایا و اژدها رو که میخوندم، مدام برمیگشتم و طرح جلد رو نگاه میکردم. توی این کتاب محوریت داستان قهرمان ژاپنی آمایاست که قدرت آب رو داره. به تنها چیزی که فکر نمیکردم اینطور پایان برای این قهرمانه. :| حدسم درباره ثور درست بود البته خب نویسنده هم گذاشته بود حدس بزنیم و غافلگیری یهویی نبود. ضرب آهنگ این کتاب مثل جلد یک نبود اما باز هم هیجان رو داشت. حتی شاید این شیوهبا ضرب آهنگ پایینتر جذابیت بیشتری داشت. فصلها هم که کوتاه و محبوبترین حالت من بودن. (حالت هلو برو تو گلو) با تشکر از نویسنده ^_^ چیزی که ذهنم رو مشغول کرده اینه که آیا با وجود اتفاق رخ داده، باز هم ممکنه اینها پیروز میدان باشن. البته یه چیزی که مسلمه پیروزی خیر بر شره.