Jump to ratings and reviews
Rate this book

مسافران

Rate this book
مسافران دهمین فیلم بهرام بیضایی و هشتمین فیلم بلند سینمایی اوست که سال ۱۳۶۹ (اواخر سال) و ۱۳۷۰ ساخته شد؛ و سالِ سپسین، کتابِ فیلمنامه‌اش که نوشتهٔ فیلم‌ساز است چاپ شد. بیضایی تا ۱۰ سال پس از مسافران فیلم بلند نساخت.

112 pages, Paperback

First published January 1, 1989

7 people are currently reading
253 people want to read

About the author

بهرام بیضائی

70 books23 followers
بهرام بیضایی: مروری بر زندگی و آثار یک اسطوره زنده

بهرام بیضایی، نویسنده، کارگردان، پژوهشگر و اسطوره‌شناس برجسته ایرانی، در ۵ دی ۱۳۱۷ در تهران چشم به جهان گشود. او به عنوان یکی از پیشگامان موج نوی سینما و تئاتر ایران و از تأثیرگذارترین چهره‌های فرهنگی معاصر شناخته می‌شود که با خلق آثاری عمیق و چندلایه، نقشی بی‌بدیل در غنای هنر و اندیشه ایرانی ایفا کرده است.


آغاز راه و شکل‌گیری اندیشه

بیضایی در خانواده‌ای اهل فرهنگ و ادب در تهران زاده شد. پدرش، ذکایی بیضایی، شاعر بود و این پیشینه، او را از همان ابتدا با ادبیات و هنر مأنوس کرد. علاقه‌ی وافر او به سینما و نمایش از دوران نوجوانی آغاز شد و همین علاقه او را به سمت پژوهش‌های گسترده در تاریخ نمایش ایران و جهان سوق داد. بیضایی تحصیلات خود را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران آغاز کرد، اما آن را ناتمام گذاشت تا به صورت مستقل به تحقیق و آفرینش هنری بپردازد.


حاصل پژوهش‌های ژرف او در همان دوران جوانی، کتاب مرجع و ماندگار "نمایش در ایران" بود که به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع در زمینه تاریخ نمایش ایرانی شناخته می‌شود و تسلط عمیق او بر ریشه‌های فرهنگی و نمایشی ایران را به نمایش می‌گذارد.


کارنامه هنری: از صحنه تئاتر تا پرده سینما

فعالیت‌های هنری بیضایی در دو حوزه اصلی تئاتر و سینما متمرکز است، هرچند قلم او در قالب فیلمنامه، نمایشنامه، پژوهش و داستان‌نویسی نیز آثاری درخشان خلق کرده است.


در عرصه تئاتر، بیضایی با نگارش نمایشنامه‌هایی چون "پهلوان اکبر می‌میرد"، "مرگ یزدگرد"، "چهار صندوق" و "افرا، یا روز می‌گذرد"، جانی تازه به تئاتر ایران بخشید. آثار نمایشی او با بهره‌گیری هوشمندانه از اساطیر، تاریخ و فرم‌های نمایش ایرانی (همچون تعزیه و نقالی) و ترکیب آن با تکنیک‌های مدرن تئاتری، به کاوش در مفاهیمی چون هویت، تاریخ، زن، مرگ و حقیقت می‌پردازند. زبان فاخر، ساختار پیچیده و شخصیت‌پردازی عمیق از ویژگی‌های بارز نمایشنامه‌های اوست.


در حوزه سینما، بیضایی کار خود را با ساخت فیلم کوتاه "عمو سیبیلو" در سال ۱۳۴۹ آغاز کرد و با اولین فیلم بلندش، "رگبار" (۱۳۵۱)، نام خود را به عنوان یک فیلمساز صاحب‌سبک و اندیشمند مطرح کرد. "رگبار" با نگاهی دقیق و شاعرانه به تحولات اجتماعی و تقابل سنت و مدرنیته، آغازگر مسیری بود که با شاهکارهایی چون "باشو، غریبه کوچک" (۱۳۶۴)، "شاید وقتی دیگر" (۱۳۶۶) و "مساف" (۱۳۷۰) ادامه یافت.


فیلم "مرگ یزدگرد" (۱۳۶۰)، که اقتباسی از نمایشنامه خود او بود، نقطه عطفی در کارنامه سینمایی او و سینمای ایران به شمار می‌رود. این فیلم با ساختاری مبتنی بر روایت‌های متناقض و تمرکز بر مفهوم نسبیت حقیقت، نمونه‌ای درخشان از سینمای فلسفی و تاریخ‌نگر است. "سگ‌کشی (۱۳۷۹) نیز پس از سال‌ها دوری از فیلمسازی، بازگشتی قدرتمندانه برای او بود که با استقبال منتقدان و تماشاگران روبرو شد.


سبک و مضامین کلیدی

آثار بیضایی، چه در سینما و چه در تئاتر، از ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردارند:


زبان و دیالوگ: استفاده از زبانی فاخر، ادیبانه و در عین حال دقیق و حساب‌شده که به آثار او عمقی چندبعدی می‌بخشد.
اسطوره و تاریخ: بهره‌گیری از اساطیر ایرانی و بازخوانی رویدادهای تاریخی برای طرح مسائل جهان معاصر.
هویت زنانه: توجه ویژه به شخصیت زن و جایگاه او در تاریخ و اجتماع. زنان در آثار بیضایی اغلب شخصیت‌هایی قدرتمند، کنش‌گر و پیچیده هستند.
ساختار روایی: استفاده از ساختارهای روایی غیرخطی، روایت‌های تودرتو و شکستن مرز میان واقعیت و خیال.
پژوهش و دقت: تمامی آثار او بر پایه تحقیقات گسترده و دقیق در زمینه‌های تاریخی، اسطوره‌شناسی و فرهنگی بنا شده‌اند.


مهاجرت و تداوم فعالیت

بهرام بیضایی در سال ۱۳۸۹ به دعوت دانشگاه استنفورد به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و به عنوان استاد مدعو در این دانشگاه به تدریس و پژوهش در زمینه ادبیات و هنرهای نمایشی ایران پرداخت. او در طول اقامت خود در آمریکا نیز از فعالیت هنری باز نایستاد و چندین نمایشنامه از جمله "طرب‌نامه" و "چهارراه" را با حضور بازیگران ایرانی در کالیفرنیا به روی صحنه برد و کارگاه‌های آموزشی متعددی برگزار کرد.


بهرام بیضایی، با بیش از نیم قرن فعالیت هنری و پژوهشی، نه تنها به عنوان یک هنرمند بزرگ، بلکه به مثابه یک اندیشمند و روشنفکر تأثیرگذار، جایگاهی رفیع در تاریخ فرهنگ و هنر ایران دارد. آثار او گنجینه‌ای گران‌بها از درام، شعر و اندیشه

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
116 (26%)
4 stars
137 (30%)
3 stars
132 (29%)
2 stars
41 (9%)
1 star
17 (3%)
Displaying 1 - 26 of 26 reviews
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,167 followers
May 23, 2024
آیا ما اهل یک کشور نیستیم و شما فاتحید و ما مغلوب؟ و یعنی چه هر روز فهرستی حتی بدون ابلاغ رسمی بلند خوانی می‌کنید تا ما به خط خود بنویسیم، بی‌چون و چرا و طبق آن به دست خود مواردی را از فیلم بیرون بکشیم؟ و من اگر هر بار فهرست حذفی‌های شما را عملی می‌کردم از مسافران چه می‌ماند؟ و یعنی چه سانسور به دست خود سازنده؟ مگر کارمندان شما حقوق برای همین نمی‌گیرند؟‌
قرار است گروه‌هایی به من فحش بدهند؟ خب بدهند، مگر تا امروز چه می‌کردند؟ و شما را چه باک؟ مگر من کم فحش خورده‌ام؟ من اگر فیلم‌های محبوب آن‌ها را هم ساخته بودم، فحش می‌خوردم. تا کی می‌خواهید چماق حساسیت نسبت به بیضائی را بر سر من بکوبید. من چه کنم که در سال ۱۳۱۷ به دنیا آمده‌ام؟
همراه با این نامه من جایزه‌ی سیمرغ بلورین دهمین جشنواره فجر را که به خاطر همین فیلم نُه ماه پیش توسط همین وزارت ارشاد به من داده شده، همراه با گواهینامه‌ی مربوطش برای معاونت امور سینمایی پس می‌فرستم. و می‌خواهم که فیلمم همچنان که سزاوار هر فیلم دیگر است، درست و کامل و در بهترین شرایط بر پرده بیاید. شما نخواهید توانست زیان‌های روحی و مالی را که در طی سال‌ها به من زده‌اید هرگز جبران کنید، پس فقط می‌خواهم همه زیان‌های مالی این تأخیر تحمیلی و شرایط نامطمئنی که برای نمایش آتی مسافران ساخته‌اید جبران شود. و به عنوان مالک حقوق معنوی فیلم اجازه نمی‌دهم کسی حتی پس از مرگم یک دندانه از فیلم مسافران حذف کند. و تا زمانی که در وطنم این شغل بی‌حرمت شده جایی برای فیلم من ندارد، اجازه نمی‌دهم کسی با نمایش آن در خارج برای خود کسب احترام کند.

تهران، پانزدهم آبان ۱۳۷۱، بهرام بیضایی

*بخشی از نامه‌ی بهرام بیضایی در اعتراض به دستور برای سانسور فیلم مسافران
Profile Image for Aroosha Dehghan.
Author 3 books94 followers
February 27, 2024
گفتن از این کتاب بسیار سخت است؛ شاید به این دلیل که سرشار است از نمادها؛ از تعزیه و طفل شش‌ماهه گرفته تا بازگشت فرَوَشی مردگان! اما با این همه نماد، که بیضایی به راستی استاد به کار بردن آن‌هاست، همان جملات آغازین می‌تواند هر مخاطبی را میخکوب کند: «ما به تهران نمی‌رسیم. ما همگی می‌میریم!»
پررنگ‌ترین المان که پیوسته تکرار می‌شود ترس از مرگ، غم و ناخوشی است که مادر مدام از آن پرهیز می‌دهد. درهم‌تنیدگی نیکی و بدی و مبارزه‌ی همیشگی آنان با هم به خوبی در جای‌جای فیلمنامه پیداست.
نقش زنان و تصویر برابری‌جویانه در اینجا نیز مثل دیگر آثار بیضایی پررنگ است. زنان تصمیم‌گیرنده، مقتدر و صحنه‌گردان هستند.
آینه احتمالا مهم‌ترین نماد داستان است؛ نماد روشنی اهورایی که تا نرسد جشنی برگزار نمی‌شود. کسی هم که آینه را می‌آورد همچون یک منجی وارد می‌شود و در تمام لحظات، حتی آنجا که جسمش حضور ندارد، هست. بازگشت فرَوَشی مردگان به جهان زندگان، شادی‌آوری، نو و پاکیزه کردن خانه و انتظار رسیدن این فرَوَشی‌ها از شاخص‌ترین نمادهای فرهنگ ایرانی است که بیضایی در فیلمنامه‌ی مسافران از آن‌ها بهره برده.
شش صندلی خالی که صندلی‌های خالی نیوشاگان در آیین‌های مانوی را به یاد می‌آورد، مجلسی تعزیه‌وار که زن طفل شش‌ماهه‌اش را بالا می‌گیرد و درخواست ترحم می‌کند، منجیِ زن که هم یادآور مادر سوشیانت است هم منجی بهاییان را به ذهن می‌آورد، جبر رفتن به سوی مرگ که یادآور جبرگرایی زروانیان است و ده‌ها المان دیگر، مسافران را به فیلنامه‌ای شاخص و سرشار از اسطوره بدل کرده است.
...
....
.....
......
.......
فیلم مسافران را هم بهرام بیضایی و خیل بزرگی از بازیگران نام آور سینما ساخته‌اند که دیدنش خالی از لطف نیست؛ حتی با وجود سانسورها و نقدهای حکومتی که نشان می‌دهد آنچه در فهمشان نگنجد را برنمی‌تابند.
Profile Image for Pejman.
50 reviews26 followers
April 16, 2023
متنی در ستایش زندگی
ستایش آب و آینه
.
!مهتاب: ما ميريم تهران، براي عروسي خواهر کوچيکترم، ما به تهران نمي رسيم، ما همگي مي ميريم
.
!خانم بزرگ: لعنت به جاده ها، اگر معني شون جُدائيه
.
خانم بزرگ : از مرگ حرف نزنید... ما همه رويای هميم
.
ماهرخ: گيجم رهي، گيجم. نمي‌دونم چي مي‌گي يا چي بگم! ما پاي آينه‌اي عقد مي‌شديم و اون آينه شكسته.
رهي: ما چرا بايد بشكنيم ماهرخ. ما چرا؟
.
Profile Image for Mohammad Hanifeh.
333 reviews88 followers
September 7, 2019
لعنت به جاده‌ها؛ اگر معنی‌شون جداییه!


شاید نباید این فیلم رو می‌دیدم؛ یا لااقل وقتی دیدمش، نباید فیلمنامه‌ش رو می‌خوندم. ولی فیلم رو دیدم و روزِ بعدش، فیلمنامه‌ش رو هم خوندم.
با این‌که بیشتر از یک سال و نیم گذشته، اما هنوز هم تماشای صحنه‌های عزاداری و مرگ عزیزان برام خیلی سخته. و به طبع، دیدن این فیلم هم خیلی دردناک بود.

- گیجم رهی، گیجم. نمی‌دونم چی می‌گی یا چی بگم؛ ما پای آینه‌ای عقد می‌شدیم و اون آینه شکسته.
+ ما چرا باید بشکنیم ماهرخ؟ ما چرا؟
- ما نمی‌شکنیم رهی، فقط صبر می‌کنیم.
Profile Image for Mehrasa Rezaei.
107 reviews12 followers
August 10, 2024
زیبا زیبا زیبا
البته تا وقتی نقدش رو نخونده بودم خیلی چیزاش رو نئفهمیدم ولی بازم دوست داشتنی بود.
اگه می‌خواید نمادایی که استفاده کرده رو درک کنین حتما نقدها رو بخونین.
فیلمشم دیدم که به اندازه کتاب خوب نیست
Profile Image for Fereshteh.
260 reviews24 followers
March 13, 2021
از متن کتاب:
حتمن مردم خوبی بودن که یه چشم به هم زدن رسیدن به جایی که باید یه عمر واسش بدوئیم.
Profile Image for Sheida.
54 reviews11 followers
September 2, 2024
یکی از زیباترین فیلمنامه‌هایی که خواندم‌. مسافران، داستانی پر از نماد که به هنرمندانه‌ترین روش از ابتدا تا انتهای آن به کار گرفته شده بود. ✨
Profile Image for Ranj.
188 reviews1 follower
January 4, 2019
حرف برای زدنه! نه خانم جان؟
ماهرخ: و برای شنیدن.
ماهرخ: اگه خواستین چیزی بشکنین اول خبر کنین.
حکمت: قلبم سالهاست شکسته و کسی خبر نشد.
لعنت به جاده ها اگر معنیشون جداییه.
بله! فقط مردگان از مرگ نمی ترسند.
یه اثر دیگر از جناب بیضایی که از دیالوگهای خردمندانه اش لذت بردم.
آمیختن عزا و عروسی یک تناقض جالب در این فیلم نامه✔
آینه می تونست نماد چی باشه؟ یک باور سنتی یا خرافی یا یک حقیقت نما؟ انتخاب اسامی هم متناسب با آینه بود: مهتاب، ماهرخ و...
مسافران ما آدمها هستیم روزی در شادی و روزی در عزا و روزی بی آینه و بی رخهای منعکس در زمین.
Profile Image for Negar Safari.
106 reviews17 followers
May 6, 2019
ایده ی شروع فیلمنامه منحصر به فرد بود. ولی در کل فیلمنامه با آن پتانسیلی که داستان تبدیل شدن یک عروسی به عزا و بررسی مکانیسم دفاعی انکار دارد، جای پرداخت بیشتری به خصوص در خلق شخصیت ها دارد. شخصیت هایی که مثل امیرو در دونده امیر نادری در یادمان باقی بماند.
از فیلم هم‌بهتر است چیزی نگویم که نسبت به فیلمنامه خیلی ضعیف تر بود به خصوص بازی ها که حالت نمایش گونه وار داشت . هر چند انصافانه نیست قضاوت درباره ی فیلمی که با امکانات سال ۷۰ ساخته شده است.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 15, 2015
مهمان (خطاب به ماهو) سلام استاد، تبریک، رسم جدیده، استقبال از مهمانان عروسی با لباس عزا؟
ماهو: مگه آگهی رو نخوندید؟
مهمان دیگر: نه ما آگهی رو ندیدیم!
مهمان دیگر: صفحه ی دلچسبی نیست که مرتب نگاهش کنیم!
Profile Image for AtefehM.
56 reviews1 follower
July 25, 2025
توصیف کارهای آقای بیضایی برام خیلی سخته
متن روان/اما بسیار عمیق
و شخصیت ها بسیار هوشمندانه کنار هم قرار گرفته بود
و معنا و هویت زندگی و انسان، حرفه ای به قلم درامده بود
Profile Image for zeinab m.
32 reviews11 followers
Read
April 17, 2007
بعضي آدمها كارهاي ناتمومشونو بعد از مرگ هم انجام ميدند مرگ پايان نيست زندگي از شكلي به شكل ديگر بنابراين اونايي كه قوي اند ميتونند بعد از مرگشونم هم يه كارايي بكنند.
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
July 27, 2021
مملو از نبوغ. فیلمش هم بدک نبود. در سینمای ایران که از سر همه‌مان هم زیاد است.
Profile Image for Pooyan Rezaeipour.
98 reviews
June 27, 2024
ناگهان از اتاق بالا ماهرخ پدیدار می شود. با لباس سپید عروسی بر تن. ماهو جا خورده می نگرد، و سپس حکمت. و کم کم دسته هایی از مهمانان. خانم و آقای برهانی با شگفتی می بینند و رهی با رضایت. و در پی او همدم. خانم بزرگ به دیدن او قلبش از شادی پر می شود و روی صندلی می افتد. ماهرخ از پله ها سرازیر می شود. جیغ و فریاد زنان و ولوله‌ی مردان. برخی شگفت زده؛ برخی همراهی کنان و برخی با نگاه ناباور یا معترض. ماهرخ به کف تالار می رسد و با فاصله ای پشت سرش مستان. او به سوی خانم بزرگ می رود. گروهی ویله می کنند و برخی مویه می خوانند؛ برخی شادمان و برخی سوگوار. مونس و کدیور و ابراهیم پولک و برنج می پاشند و در کِل کشیدن مونس شادی و اندوه به هم می آمیزد…
Profile Image for Rêbwar Kurd.
1,026 reviews89 followers
June 30, 2025
در «مسافران»، بهرام بیضایی با زبان اسطوره و نماد، تراژدی‌ای می‌آفریند که هم در ساحت جمعی‌ست و هم در لایه‌های عمیق روان فردی. قصه‌ی زنی‌ست که در تدارک عروسی خواهرزاده‌اش است، اما چهار مسافر – خواهر، شوهرخواهر و دو دخترشان – پیش از رسیدن به مراسم، در تصادفی می‌میرند. این مرگ، نه نقطه‌ی پایان که آغاز شکافِ میان جهان زنده‌ها و مرده‌هاست، و بیضایی با مهارتی جادویی این دو جهان را در هم می‌تند: با آیین، با ترس، با سایه و خیال.

بیضایی در این نمایش‌نامه، به جای آن‌که مرگ را پایان ماجرا بداند، آن را به مرکز روایت می‌برد. مرگ در «مسافران» بی‌وقفه جاری‌ست؛ نه چون پایانی، بلکه چون نوعی تعلیق. زن، مصمم است مراسم را برگزار کند، چون معتقد است مردگان نرسیده‌اند، چون تا وقتی آیین انجام نشده، مرگ هنوز کامل نشده است. این نگاه، بیضایی را به ساحت آیین و اسطوره نزدیک می‌کند: مرگ تنها با تشریفات و پذیرش جمعی تثبیت می‌شود، نه با واقعه‌ای خاموش در جاده‌ای متروک.

فضای نمایش، خاکستری و معلق است. دیالوگ‌ها، گاه به شعر پهلو می‌زنند و گاه به جادو؛ پر از تکرار، پرسش، و تردید. زن و شوهر مرده، گاه برمی‌گردند، دیده می‌شوند، حرف می‌زنند، اما هیچ‌چیز قطعی نیست. انگار جهان بیضایی، جهانی‌ست میان دو سکوت: سکوت پیش از مرگ، و سکوت پس از آن. نمایش، هجوم واقعیت را نمی‌پذیرد؛ برعکس، آن را تعلیق می‌کند، کش می‌دهد، تا مخاطب را در بی‌زمانی‌اش غرق کند.

در اقتباس سینمایی بیضایی از همین نمایش‌نامه، «مسافران» بدل می‌شود به یکی از شاعرانه‌ترین و در عین حال ترسناک‌ترین آثار تاریخ سینمای ایران. فیلم با قاب‌هایی دقیق، نورپردازی وهم‌ناک، و طراحی صحنه‌ای که ترکیبی‌ست از روستا، رویا و خاک، جهان نمایش را وسعت می‌بخشد. بازی‌ها – به‌ویژه گوهر خیراندیش در نقش مادر – بر لبه‌ی واقعیت و وهم حرکت می‌کنند؛ جایی که حرف زدن، گاهی بیشتر از سکوت، ترسناک است.

«مسافران» درباره مرگ است، اما نه مرگ فیزیکی. درباره نپذیرفتن مرگ است؛ درباره مقاومت در برابر فراموشی. درباره این‌که وقتی جهان دیگر گوش نمی‌دهد، آدمی هنوز اصرار دارد صدا بزند، آیینی برگزار کند، نذری بدهد، یا حداقل برای نبودن، نامی پیدا کند.

بیضایی با این اثر، نه فقط درباره‌ی خانواده‌ای سوگوار، که درباره‌ی ملتی سوگوار می‌نویسد. ملتی که میان گذشته و حال، میان خاطره و فراموشی، میان مرگ و زندگی، معلق مانده. در «مسافران»، مرگ جسم نیست، خلأیی‌ست که حضورش را باور نمی‌کنیم. این شک، این تردید، این ناتمام بودن مرگ، چیزی‌ست که بیضایی از آن یک آیین می‌سازد؛ آیینی برای یادآوری، برای نپذیرفتن فراموشی، برای گفتن اینکه حتی اگر مرده‌ای نیاید، باز هم سفره را باید چید.
Profile Image for Farhad.
379 reviews91 followers
July 7, 2008
شايد مرگ پايان همه چيز است
شايد با مرگ زندگي ديگري در شكل و شمايل ديگر رخ مي دهد
شايد پس از مرگ فردايي است و شايد داوري آنسوي در نشسته است
پرسش هاي اين چنيني سالها بي جواب هستند و ما وقتي به پاسخشان مي رسيم كه از آگاه كردن ديگران ناتوان خواهيم بود.
در منشور مرگ همه چيز رنگ راستين خود را از دست مي دهند به قول استاد توس:
اگر تندبادي برآيد ز كنج
به خاك افكند نارسيده ترنج
ستمگاره خوانيش اگر دادگر
هنرمند خوانيش اگر بي هنر

براي مرد دانا و دورانديش جست و جو در چگونگي مرگ بي فايده است.فردوسي بزرگ جاي ديگري مي گويد:
وگر خود نداند همي كين و داد
مرا فيلسو.ف ايچ پاسخ نداد

شايد راستين ترين داستان زندگي همين باشد كه در مفهومش هيچ تفسيري بايسته نتواند بود.تنها كار بازماندگان ساختن تصاويري است كه خردشان درست مي پندارد.
راستي را كه راست ترين سخن را بانوي فيلم مي گويد:
هيچ كدام به مقصد نمي رسيم.همه مان خواهيم مرد
Profile Image for Peyman Haghighattalab.
242 reviews63 followers
December 1, 2020
من فیلم‌نامه‌های مقصد و سفربه شب و مسافران رو در یه رده حساب می‌کنم. هر سه تا رو می‌شه جزء فیلم‌نامه‌های جاده‌ای به حساب آورد. مقصد و سفر به شب کاملا در بستر جاده اتفاق می‌افتن. بستر اصلی مسافران البته جاده نیست. مسافران تعلیق کمتری داشت. شیوه‌ی مواجهه‌ی یک خانواده با مرگ یکی از اعضاء از سوژه‌های سخت برای نوشتن هستش... از این منظر فیلم‌نامه‌ی بیضایی باز هم ستودنی بود. مایه‌هایی از زندگی رو در دیالوگ‌ها داشت که فقط می‌شه گفت شکوهمند بود. اما خب جذابیت اون دو تا فیلم‌نامه رو نداشت...
سفر به شب در مورد مراسم عروسی و تهدیدیه که برای زوج عاشق داستان پیش اومد.
مقصد در مورد یه مثلث عاشقانه بعد از مرگ شوهره.
مسافران در مورد مرگ یکی از اعضای خانواده است.
و هر سه تقریبا در بستر جاده.
این سه تا فیلم‌نامه‌ی بیضایی رو باید در یک راستا خوند.
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
December 12, 2014
با وجودی که بسیاری صحنه ها در فیلم، سانسور شده و یا اجازه ی فیلم برداری نگرفته است، با این وجود فیلم مسافران هم چنان بهتر از فیلم نامه ی مسافران است.
بیضایی در زمینه ی ادبیات نمایشی ما اثر گذارترین قلم در پنج دهه ی اخیر بوده است. بیضایی سنت نمایشی ما را هم خوب می شناسد. خواندن بیضایی را، بهررو توصیه می کنم.

https://www.goodreads.com/author_blog...
Profile Image for Hasanmahmoodi h.
4 reviews23 followers
October 24, 2007
بارها و بارها فيلمش را ديده ام و از فيلم نامه فوق العاده خوشم مي آيد. به نظرم بي نظير است اين شاهكار استاد
Profile Image for Ali.
33 reviews20 followers
July 24, 2016
پر از صحنه‌های هنرمندانی و تصویرسازی بی‌نظیر اما دردناک
Profile Image for Niuosha.
414 reviews
August 20, 2020
“در هزار تکه ی من هزار تصویر خرد شما پیدا بود .”

از طومار شیخ شرزین
Profile Image for Hossein Bayat.
171 reviews32 followers
May 29, 2023
یک نمایشنامه از بیضایی بزرگ.
خبری از دیالوگ های پیچیده و پر طمطراق نیست.

داستان پر از نوآوری است.
بیضایی هوشمندانه در مرز باریک رئال و سورئال حرکت کرده است
Profile Image for Mohammad Mollanoori.
250 reviews
November 7, 2024
خیلی کتاب و فیلمنامه مال بیضایی بود. دوست داشتم، پر از حس. فکر کردم فقط برای من تلخیش زیاد بوده اما چند نفر دیگه هم نوشته بودند
Displaying 1 - 26 of 26 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.