English : Arman Arian آرمان آرین زادهی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سهگانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیانکنندهی اسطوره، حماسه و تاریخ ایران است.
خب راستش رو بخواین انتظار نداشتم به این خوبی باشه ولی واقعا عالی بود
البته اون شخصی که برام تعریف کرده بود یه چیز خیلی هولناک برام به تصویر کشیده بود اما اقلاً برای من اونقدر هولناک نبود. مسلماً ژانر وحشت بود ولی اونطور که اون میگفت نه نبود :دی
طرح و روند داستان خیلی خوب و قشنگ بود. یه جورایی همش آدم رو به شک میانداخت که اون به اصطلاح هیولا یا جن دقیقا کی هست!
و این اون عدد سیزده واقعا چه ربطی داره به ماجرا...
خیلی موضوعات فرعی داده بود که ذهن خواننده رو گمراه کنه و نذاره دقیقا متوجه اصل ماجرا بشه!
در سه کتاب دیگر این مجموعه یعنی: رویای باغ سپید افسوننامه سپیتمان توضیحاتی درباره کلیت اینها دادهام اما باید بگویم که کتاب حاضر در کنار سپیتمان و حتی بالاتر از آن دارای استحکام بیشتر و بیان قویتر و ایراد های کمتری است. خط داستان و کنشهای مناسب دارد، پیرنگی منسجمتر از بقیه دارد و فضای موردنیاز برای بیان فکر خود به مخاطب را به دیدگاه من میسازد. دلیل نمره پایین هم این است که با وجود تحسین همیشگی که من از آرین میکنم، خواستار این هستم که مسیری که او با پرداختن با فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی شروع کرده را با دقت بیشتری زیر نظر بگذارم در کار های آینده او و امثال او غنای بیشتری ببینم چرا که در آثارش مهر و ارزش برای میهن و فرهنگ ایران را میبینم و تحسین میکنم و شاید با سختگیری خواهان کمک و تلنگری محکمتر به آن هستم تا شاید تاثیری در ذهن خلاق او بگذارم و گوهر های ادبی درخشانتری از او در آینده بخوانم.
من این کتابو خیلی سال پیش خوندم که نوجوان بودم در حد تاثیرش بگم که مدت های طولانی فکر میکردم مادرم مشابه شرایط مادر توی این کتابه و ازش میترسیدم هنوز که هنوزه افکار ترسناک و ناراحت کننده ی اون موقع تو ذهنم راه میرن و گاها یهویی میان جلو میگن سلاااااام و من دوباره از مامانم میترسم!!!
داستان ترسناک خوش ندارم واقعا ولی بازم آرمان آرین منو شگفت زده کرد. یک داستان ترسناک کیرا بایک دنیای کوچیک و دوست داشتنی. سپاس از آرمان آرین عزیز لینک در طاقچه: https://taaghche.com/book/77653/%DA%A...
به نظرم از معدود ایده های بی نظیر حوزه ی فانتزی توی ایران این کتابه. فرمش رو هم به خوبی حفظ کرده. و کاملا کشش برای بیشتر و بیشتر خوندن در خواننده رو تا اخرین صحفه حفظ میکنه
این کتاب برای من که طرفدار آرمان آرین هستم در حد کتاب هایی مثل پارسیان و من و اشوزدنگهه نبود ولی بازم هم روند داستانی رو دوست داشتم https://taaghche.com/book/77653
کتاب بیشتر از اون که سیر داستانی جذابی داشته باشه، نثر خوبی داره. تا حدودی شبیه قصه های شفاهی ای بود که پیش تر تو فرهنگمون زیاد بودن. و با اینکه به داستانهای تمثیلی علاقه زیادی دارم، چندان به دلم ننشست، جای بهتر شدن داشت.
فصل بندی هاش رو خیلی دوس داشتم. مهارت نویسنده رو نشون می داد که چطور میتونه هربار فقط روی یکی از شخصیت های فرعی یا اجزای داستان تمرکز کنه و در عین حال باقی شون رو هم فراموش نکنه. هیچکدوم از شخصیت ها اسم نداشتن جز یکی که باعث تعجب بود.
برای حماقت های یکی بعد دیگری پسرک و اعتمادش به مادرش، با اینکه تمام تردیدا متوجه اون بود، هیچ ددلیلی پیدا نکردم. اگر میترسید اعتمادش چی بود و اگه اعتماد داشت چرا انقدر ناله میکرد؟ :دی یکی دو مسئله دیگه هم گنگ موندن. مثل اینکه چرا پدر با دیو هم صحبت شده بود اون شب؟ دخترها از کجا می اومدن؟
با این حال، پایانش بهتر از انتظارم بود و خودش یه ستاره به امتیازش اضافه میکنه :D
کتاب قشنگی بود،اولین و تنها کتابیه که از آرمان آرین خوندم جای این رو داشت که کتاب رو بیشتر کش بده و بیشتر بهش بپردازه و شکافای بیشتری رو پر کنه!دو صفحه آخرش رو خیلی باعجله نوشته بود گویا!کلا امان از عجله نویسنده ها برای تموم کردن کتابشون تو صفحات آخر!اون دیالوگاش با اون شخصیت منفی آخر کتاب،خیلی خشک و غیرقابل باور بود،مثل چندتا جمله روی کاغذ بودن فقط و اصلا نمیتونستم فرض کنم کسی این جمله ها رو واقعا بگه! داستانش به خوبی تم تاریکی رو حفظ کرده بود و همچنین راز و معما های داخل کتاب اونقد کافی بود که خواننده رو ترغیب به ادامه دادن کنه!
نمیدونم چرا.. اما خیلی منو به خودش مشغول کرد.. یه جایی اش رو اما درست نفهمیدم و اون شخصیت پدر بود.. جوری که از پایان داستان بر میاد اینه که اون جن جسم مادر رو تسخیر کرده بوده و تمام خواهر و برادرهای راوی رو کشته.. پدر رو هم آخر کار خود همین جن میکشه..
اما پس چطور بوده که اون شب از پشت در راوی شنید که پدر داره با صدای مرموزی صحبت میکنه/ این صدا بعدن همونی هست که می شنوه مادر داره باهاش صحبت میکنه..