از میان کتابهائی که نویسندگان و صاحب نطران و جهانگردان از زمانهای دور تا امروز نوشته اند و می نویسند سیاحت نامه و سفر نامه ها پیوسته از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بوده و در مواردی بسیار خوانندگان و علاقمندان بیشماری را بخود جلب کرده اند علت علاقه و اقبال خوانندگان نسبت به ایندسته از کتابها بجزء شوق و علاقه به مطالعه بی شک پاسخی است به ذهن کنجکاو و جستجوگر و روح تشنه و نیازمند علاقمندان آن.
کتاب سفر به قطب شمال سه کتاب است که در یک مجلد آمده
کتاب اول: سفر به قطب شمال اثر: روژه روسل
در کشتی که به سوی قطب شمال راهی بود و مسافران زیادی رو با خودش حمل میکرد مولف این کتاب آقای روسل اتفاقات روی داده و یا چیزهایی رو که دیده رو بصورت یک سفرنامه به رشته تحریر در آورده و من قسمتهایی از هر کتاب رو که به نظرم قابل توجه میاومد و در معرفی کتاب نوشتم.
تورشان نام مجمع الجزایری در فروئه است و به دانمارک تعلق دارد و به زبان دانمارکی فروئه یعنی بَرّه. و همانطور که از نامش پیداست مردم این مجمع الجزایر مثل بره، بیآزار و خوب هستند و در مهمان نوازی نظیر ندارند. آقای «بنت» که عضوی از این شهر است میگوید که در اینجا پلیس، زندان و دادگاه وجود ندارد چرا که تا به حال نه سرقتی روی داده و نه مقاتلهایی صورت پذیرفته و ضمن حکایتهای شیرینی که برای ما میکرد میگفت که شخصی اسبش را در جزیرهی «خرس» بجا گذاشت و با خودش نبرد و چون در این جزیره قطبی که سراسر پوشیده شده از برف است و علوفه ایی برای خوردن اسب پیدا نمیشود، صاحبش فکر کرد که هنگام مراجعت به این جزیزه حتما با جنازه اسبش روبرو میشود ولی در عین ناباوری مشاهده کرد که اسبش زنده است و فربهتر گردیده و وقتی که علت را جستجو کرد متوجه شد که اسبش در مدت غیبت او از گوشت پنگوئنها و فوکهای دریایی تغذیه میکرد. در شهر تورشان آقای «بنت» ماهیهای را به ما نشان داد که خشک شده بودند و وقتی علت را جویا شدم گفت که ما این ماهیها را در فصل زمستان که علوفه به دست نمیآید به خورد گاوها و اسب هایمان میدهیم و با خوردن این ماهیها گاوهایمان فربهتر میشوند و وقتی به او گفتم که آیا میشود از شیری که از این گاوها بدست میآید تغذیه کرد یا خیر؟ در جواب من با تعجب گفت: که این شیر خیلی لذیذتر از شیری است که گاو از خوردن علوفه به ما میدهد.
همچنین او که راهنمای ما بود گفت اگر به قطب شمال سفر کنید و به قطب برسید به هر طرف که گردش کنید روی شما همواره به سمت چپ خواهد بود! و اگر در امتداد جنوب حرکت کنید شاید به شرق یا مغرب برسید. یکی دیگه از نکات جالب این کتاب عبور کشتی از ایسلند بود و مطالبی که در مورد اهالی کشور ایسلند گفته شد. مردمان ایسلند همه به نوعی جنتلمن هستند و از سال ۸۶۱ میلادی تا به وقت تالیف این کتاب هر شخصی شجرهنامه خودش رو داشت و اصل و نسبش رو می شناخت. تالار طبیعی در این کشور موجوده، که حکم پارلمان کشور ایسلند و داره و صد هزار نفر به راحتی میتونن در این تالار طبیعی که در دل کوه واقع شده بنشینند و به صدای کسی که قانون رو وضع میکنه و در وسط تالار ایستاده گوش کنند و اشخاصی که در دورترین نقطه تالار هم نشسته باشند قادر به شنیدن صدای این شخص هستند. مولف این کتاب برای تجربه کردن این موضوع، صد و سی متر دورتر از نقطهایی که قانون گذار، قانون و شرح میکرد نشست و به وضوح صدای این شخص و انگار که روبروش نشسته باشد و میشنید. در کشور ایسلند قانونی برای محکومین به مرگ وضع شده که اگر کسی محکوم به مرگ شناخته بشه از بالای دیوار عمودی پارلمان به پایین انداخته میشد. افرادی که به خانوادهشون خیانت میکردند در یک کیسه مخصوصی جای داده می شدند و در زیر آبشار مهیب رودخانه اوکسارا گذاشته میشدند تا در نتیجه فشار مزبور قطعه قطعه شوند!
در پاورقی کتاب ذکر شده در که در شهر «ریک جاویک» که پایتخت کشور ایسلند و نود هزار نفر جمعیت داره ( البته در اون زمان) صد و هشتاد کتابفروشی در این شهر وجود دار که به ازای هر پانصد نفر یک کتابفروشی! نکته قابل توجهی که کشور ایسلند داره اینه که در زمستان دمای هوا از صفر درجه پایینتر نمیره و در تابستان هم نهایتاً به ده درجه بالای صفر میرسه! گفته میشه که هزار سال قبل «لیف لروی» ایسلندی آمریکا رو کشف کرد و آمریکا به مناسبت این کشف، پیکری مفرغی از لیف لروی ایسلندی ساخت و به کشور ایسلند هدیه داد. شمایل این مرد با موها، سبیلهای بلند و شمشیر سنگینی به دست، که در دماغه کشتی ایستاده مثل کسی که منتظره کشتی به ساحل نزدیک بشه تا به سرعت قدم به خشکی بذاره.
در بزرگترین خیابان «ریک جاویک» که پایتخت کشور ایسلنده کتابفروشی بزرگی وجود داره که صاحب اون خانمی به نام فرد ریکسونِ این زن، دختر پروفسور فرد ریکسون مشهوره همون شخصیت معروف کتاب ژول ورن که به اعماق زمین سفر کرد. ژول ورن در کتاب سفر به اعماق زمین درست همان مشخصات و سوابقی رو برای شخصیت داستانش در نظر گرفته که پروفسور فرد ریکسون داشته. در این کتاب میخونیم که کاشف قطبِ شمال «رابرت پیری» امریکایی بوده و کاشف قطب جنوب یک شخص نروژی به اسم « روالد آموندسن» که پرچم کشور نروژ و در قطب جنوب به اهتزاز در آورد.
داستان دوم در این کتاب : . «غرق شدن کشتی مدوز» اثر پل شام
سه روز متوالی و در هر روز یک واقعه شوم در کشتی اتفاق افتاد در روز اول و دوم دو نفر غرق شدن و روز سوم بر اثر غفلت نانوا، نزدیک بود کشتی طعمه حریق بشه. روز سوم این مسافرت مصادف شد با نزدیک شدنِ اونها به جزایر قناری که به بهشت سیاحان معروف.
کشتی مدوز به فرماندهی «شاموریکس» که فردی نالایق برای این سمت بود در سال ۱۸۱۶ به ریگهای زیر دریایی آریگین به خاک نشست و چون مد دریا در بالاترین حد خودش بود هیچ چارهایی برای خارج کردن کشتی از ریگهای آرگین وجود نداشت و در نهایت با تصمیم شخصی که فرانسه به عنوان حاکم برای یکی از مستعمراتش فرستاده بود به این نتیجه رسیدن که با قایقهای نجات مسافرین و ملوانهای کشتی رو با آذوقه به ساحلی که در هجده فرسخی اونها وجود داشت برسونن چون تعداد مسافرین زیاد بود زورقی موقتی ساختند و قایق های نجات بوسیله طناب به زورق موقتی وصل بودند تا مثل دانههای تسبیح در عقب یکدیگر به سمت ساحل بروند ولی با شروع طوفان قایق های نجات برای جان خودشان طنابها را قطع کردند و زورق جدا شده از قایق ها در امواج آب تلو تلو خوران در حال دور شدن از قایقهای نجات بود. و پس از دو روز ودو شب بین مسافران و افسران و جنگجویانی که ایتالیایی یا اسپانیای یا از جزیره مالت بودند نزاع و درگیری شکل گرفت که در این نزاع خونین تعداد زیادی کشته شدند و کار به جایی کشیده شد که دیگر آذوقهایی برای خوردن در زورق یافت نمیشد و مسافران مجبور به خوردن گوشت اجساد شدن... از اتفاقات رخ داده میگذریم و به سراغ شاموریکس فرمانده نالایق کشتی مدوزا میرویم. ماجرای این واقعه دهشتناک در سراسر دنیا پیچید و وزیر بحریه فرانسه استعفا داد و حکم به دادگاهی کردن شاموریکس داده شد....
کتاب سوم سیاحت نامه شاردن
شاردن در دوره حکومت لویی چهاردهم میزیست و با توجه به اینکه پروتستان بود و این مذهب توسط لویی چهاردهم در کشور فرانسه ممنوع شد سی سال آخر عمرش را در انگلیس سپری کرد. شاردن دوبار به ایران سفر کرد و مجموعا شش سال از عمرش را در ایران سپری نمود و به زبان و نوشتن فارسی مسلط شد. زمان ورود او به ایران مصادف می شد با حکومت شاه عباس ثانی و پسرس سلیمان.
یکی از مواردی که نظر من و به خودش جلب کرد این بود که در زمان شاه عباس ثانی با اینکه دستگاه چاپ از هلند خریداری شد و از طریق بندرعباس وارد ایران و اصفهان شد لذا این دستگاه بی استفاده در گوشهای افتاده بود و خاک میخورد دلیل اینکه ایرانیها از دستگاه چاپ استفاده نمی کردند این بود که بخاطر خشکی هوا دستگاه چاپ، کاغذ رو پاره میکرد به همین خاطر متخصص هلندی که با دستگاه چاپ به ایران اومده بود گفت یا باید از اروپا کاغذ وارد کنید و یا این کاغذ رو همین جا تولید کنید. که هر دو پیشنهاد از سوی ایرانیان رد شد. ایرانیان به ازای هر هزار بیت، چهار عباسی به کاتب خوشنویس پرداخت می کردند و شادون در کتابش میگه: من متوجه شدم هر بیت دو مصرع داره و هر دو مصرع تقریبا از پنجاه کلمه تشکیل شده و یک کاتب مجبور بود پنجاه هزار حرف بنویسه تا چهار عباسی بدست بیاره. با این اوصاف یک کاتب زبردست در روز پانصد تا ششصد بیت نویسندگی میکرد و دو عباسی بدست می آورد به همین خاطر بهای کتاب نسبت به درآمد ایرانیها خیلی گرون تموم می شد. همین نویسنده در کتابش عنوان میکنه که هفتصد کتاب دست نویس شده رو خریداری و با خودش به هلند برده، (حالا کتابهای نفیس ایرانی در موزههای شخصی و دولتی اروپا و آمریکا نگهداری میشه و ایرانیان از داشتن چنین کتابهایی محرومن.... افسوس) شادون در کتابش میگه درآمد یک منجم مخصوصا اگر در دربار کار میکرد سالیانه به ده هزار تومن می رسبد و شغل منجمی پر درآمد ترین شغل در ایران در اون زمان محسوب میشده و برای اینکه بهتر متوجه بشیم این مبلغ چه درآمد هنگفتی بوده باید بگیم که یک زن و شوهر با داشتن دو فرزند با پنجاه تومان می تونستن یک سال رو به راحتی بگذرونن و زندگی خوبی داشته باشن.
چاپ دوم این کتاب در سال ۱۳۷۶ به ترجمه ذبیح الله منصوری و در تیراژ ۳۳۰۰ نسخه توسط انتشاراتی زرین به چاپ رسید و منتشر شد.
من كتابخواني را به صورت جدي با ترجمههاي مرحوم (ذبيحالله منصوري) آغاز كردم. پيرامون ترجمههاي معروف آن مرحوم نقل و حديثهاي فراواني وجود دارد كه كاري به هيچ كدام از آنها ندارم. واقعيت امر اين است كه آن مرحوم حق بزرگي بر گردن بازار نشر ايران در دههي شصت و اوائل دههي هفتاد دارد. آنهايي كه يادشان ميآيد حتماً به خاطر دارند كه كتابهاي ايشان هيچ وقت در قفسهي كتابفروشيها نميماند، چه برسد به اين كه خاك بخورد. به نوعي ميشود گفت بازار نشر ايران تا حد زيادي، از كارگر ��اپخانه بگيريد تا حروفچين و ناشر و توزيع كننده و كتابفروش به ايشان مديوناند من وامثال من نيز كه كتابخواني را با ترجمههاي ايشان آغاز كرديم و بعدها براي خود صاحب سليقه شديم و در كتابخواني خط پيدا كرديم نيز به ايشان مديونيم. براي آن مرحوم همواره احترام قائلم