Jump to ratings and reviews
Rate this book

برزخ اما بهشت

Rate this book
برزخ اما بهشت تصویری از زندگی زنی است با روحی زخم خورده، که پس از پایان دادن به زندگی مشترک سراسر رنج بارش، به نزد خانواده اش باز می گردد تا در آن مامن مالوف، آلالم گذشته‌اش را به فراموشی بسپارد. غافل ازاین که تنهایی زن، رنج مضاعفی است که برشمار زخم های روحش می افزاید...
با این همه، این بار روزگار جفاکار گویی برآن است تا آرامش ازدست رفته را با حضور عزیزانش به او باز گرداند...

288 pages, Paperback

Published January 1, 2007

10 people are currently reading
109 people want to read

About the author

نازی صفوی

2 books44 followers
نازی صفوی، متولد ۱۳۴۶ در تهران یک نویسنده است. از وی تا به حال دو رمان بنام «دالان بهشت» در سال۱۳۷۸ منتشر شد و سومین کتاب پرفروش ۱۴سال اخیر بوده‌است. رمان بعدی او، «برزخ اما بهشت» سال۸۳ منتشر شد.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
59 (16%)
4 stars
51 (14%)
3 stars
118 (32%)
2 stars
69 (19%)
1 star
63 (17%)
Displaying 1 - 30 of 31 reviews
Profile Image for Susan.
271 reviews75 followers
October 19, 2016
واقعا افتضاح بود.ایراد زیاد داشت ولی خب اگه بخوام چیزی بگم وجود شخصیتای الکی و شخصیت پردازی خیلی ضعیف و تکراری،خنده های بی مورد شخصیت ها که انگار میخواست خوشمزگی رو تحمیل کنه و اینکه بهرام خیلی خونسرد و ریلکس باتشکر و قدردانی ویژه بچه ش رو گذاشت و رفت.
انشاءالله دیگه گذارم به رمان ایرانی نیفته.
Profile Image for Sally.
21 reviews10 followers
November 30, 2010
هیچ ربطی به دالان بهشت نداشت. فقط برای وقت گذروندن خوب بود وگرنه چیزی به آدم اضافه نمیکرد. به نظرم هدف نویسنده بیشتر بیان مشکلات جامعه ما نسبت به حقوق زنان بوده که اون را در پشت زمینه ی داستان قرار داده بود.
Profile Image for Afsaneh.
34 reviews10 followers
December 6, 2013
عشق و محبت مثل قماره ...اگر عقلت برسه همه ی وجودت رو نباید تو قمار وسط بذاری که اگه باختی لااقل توان از جا بلند شدن داشته باشی
10 reviews4 followers
April 26, 2019
کتابی که تو دوران نوجوونیم خوندم. حیف وقت !
Profile Image for فاطمه.
15 reviews11 followers
February 23, 2009
کتاب دالان بهشت خانم صفوی را خیلی پسندیه بودم برا همین وقتی برزخ اما بهشت ایشان را دیدم به امید کتاب رمان خوب دیگری ان را خواندم . ولی میتونم بگم اصلا انتظاراتم را براورده نکرد
تا جایی که الان هیچی ا زاین کتاب به یاد ندارم.
ولی همه دالان بهشت در ذهنم است
Profile Image for Reyhane.
12 reviews1 follower
August 1, 2010
اگه بخوام با کتابای تیپ خودش مقایسه ش کنم باید بگم خیلی خوب بود
از شخصیت حسام خوشم میومد .
البته به نظرم این جور کتابا فقط به درد گذروندن وقت میخورند
Profile Image for Fatemeh Bourbour.
52 reviews1 follower
October 3, 2022
دومین کتابی بود که از خانم صفوی خواندم و توقع داشتم مثل «دالان بهشت» تاثیرگذار باشد. اگرچه با همان سبک و سیاق نوشته شده و ارزش خواندن دارد، ولی اتفاقات آن خیلی پررنگ نیستند. اتفاقات، تاحدی از فرهنگ رایج و عُرف جامعه‌ی ما به دورند که باعث می‌شوند داستان چندان دلچسب به نظر نرسد.

دانلود کتاب از طاقچه:
https://taaghche.com/audiobook/44763
Profile Image for Tanaz.
212 reviews66 followers
March 27, 2017
شاید بشه گفت تعداد رمانهای عاشقانه ای که در طول زندگیم خوندم به تعداد انگشتهای یک دست هم نمیرسه چه برسه به هر دو دست!!
اما تو همون چند تا کتاب دوتا کتاب از نازی صفوی خوندم یکی دالان بهشت و یکی هم این کتاب...
تو حس و حال تین ایجری دوس داشتم این دو تا کتاب رو و نوع نوشته ی نازی صفوی رو همینطور... امروز که تو سایت کاملاً اتفاقی این کتاب رو دیدم خاطرات سال آخر مدرسه که این کتاب رو خوندم واسم تازه شد
Profile Image for Mahshid Naderi.
199 reviews26 followers
July 2, 2018
من وقتی نوجوون بودم دالان بهشت رو خوندم و دوستش داشتم. با همون تجربه این کتاب رو خوندم ولی اصلا نپسندیدم. نه جنبه طنزش جالب بود، نه جنبه روانشناسی(که حداقل توقع داشتم با وجود روانشناس بودن نویسنده یه چیزی یاد بگیرم) نه حتی از جنبه ادبیات. در کل کتابی نیست که توصیه بکنم.
Profile Image for shirin.
5 reviews
Read
September 3, 2007
benazare man khili roman khiali bod khososan shakhsiate hesam va mahnosh.akhe kodom pedare ghide bachasho mizane mire kharej????????
Profile Image for Fatemeh.alef As.
27 reviews38 followers
August 21, 2009
کتابهای نازی صفوی تو بین تمام رمان های ایرانی به نظرم قابل تحمل تر هست.
رمانهای دیگه ایرانی مثل کتابهای م.مودب پور و امثالهم واقعا بی ارزشند.
Profile Image for Kavir.
2 reviews1 follower
July 26, 2014
:| خوندنش وقت تلف کردن بود
Profile Image for Elham Y..
73 reviews1 follower
August 24, 2019
هر بار می‌خونمش به دوران تین‌ایجری بر‌می‌گردم. ایرادات روایی و ساختاری داره ولی می‌تونه باعث بشه فکر کنم دارم فیلم می‌بینم و از دنیا جدا بشم.
17 reviews
February 7, 2023
کتاب زیاد خوبی نبود واقعا … برای سرگرمی کتاب خوبی بود ولی واقعا داستان جالبی نداشت و هیچ اتفاق عجیب و هیجان انگیزه توش نیفتاد!!! دختر داستان دختری فمنیست بود و پسر داستان شوخی های جنسیتی زشت و اعصاب خردکن می‌کرد که برای من غیر قابل تحمل بود! رابطه رعنا و ماهنوش دوست داشتم ولی. و یه چیز دیگه با اینکه میدونم کتاب قدیمیه ولی واقعا نوع و شکل داستانش منو یاد فن فیکا انداخت و زیاد از این موضوع راضی نبودم.
2 reviews
November 6, 2019
رمانی پر از احساس و آموزنده . خصوصا در ارتباط با افرادی که به سبب یک اشتباه ، خودشون رو به چشم یک گناهکار میبینن و در واقع با تصویر ذهنی خودشون ، زندگیشون رو خراب میکنن . امیدوارم شاهد رمان های بیشتری از خانم صفوی باشیم
Profile Image for Nesa.
164 reviews16 followers
December 5, 2017
بيشتر از ده سال پيش خوندمش ولى در هر حال از نويسنده ى دالان بهشت كتاب خيلى بهترى انتظار ميرفت ، هر چى بيشتر ميخوندم بيشتر تو ذوقم ميخورد .
Profile Image for Zahrratta.
49 reviews
February 17, 2019
چقدر سر این کتاب گریه کردم. مدت ها پیش خوندم. خوب بود فقط پایانشو دوست نداشتم.
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Yasaman.
148 reviews9 followers
September 7, 2020
کتابی که اول دبیرستان خواندم و آخرین کتابی بود که از این سبک خواندم
29 reviews
April 1, 2023
این کتاب رو چند سال پیش خوندم. داستان زیبا و آموزنده ای داره و نویسنده خیلی خوب و قشنگ شخصیت پردازی کرده طوری که ناخودآگاه حس میکنی کنار این شخصیت ها زندگی کردی.
https://taaghche.com/audiobook/44763
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
September 12, 2015
[حسام :] «کی گفته زن ها یه تخته‌شون کمه ؟ هر کی گفته خودش یه تخته‌ش کم بوده، زن ها به کل تخته ندارن!»
خونسرد گفتم:
[ماهنوش:] «اینم یه حرفیه. اگه عقلی در کار بود و تخته‌یی، وجود شما مرد ها رو چطوری می تونستن تحمل کنن ؟ یک کمبودی این وسط هست که زن‌ها این بار بی خاصیت و کُشنده رو به دوش می‌کشن دیگه! شاید به قول تو همون عقله باشه.»
احساس کردم درست به هدف زده‌ام پرید هوا:
«اِ، نه بابا، پیاده شو با هم بریم! اگه تحمل کردنی هم باشه مال مردهاست. شما زن‌های جیغ جیغو که فقط غرغر و قهر و ناز و ادا بلدین و مدام مثل موریانه مغز آدم رو می‌خورین، تحملتون سخته یا ما مردهای بدبخت، که دلمون رو خونه آخرش به یک داد زدن خوش کردیم، که اونم بعد بابتش صد دفعه باید بگیم غلط کردیم تا سرکه هفت ساله قیافه‌تون قابل تحمل بشه؟»
«حضرت آقا، مرد اگه مرد باشه سر زن داد نمی‌زنه که مجبور باشه بگه غلط کردم.»
«نخیر خانم خانما، زن اگه زن باشه کاری نمی کنه که مرد سرش داد بزنه.»
«اون وقت فکر نمی کنی دنیا این جوری زیادی به کام شما از خودراضی‌ها می‌گشت؟»
«نه،نترس. به خداوندی خدا با وجود زن‌ها دنیا سرتاسرش ناکامیه، تو نگران کامروایی مردها نباش. بابا نامردها یه خورده انصاف هم خوب چیزیه!»
به طعنه و خونسرد گفتم:
«آره، تو یکی که با عملت اینو ثابت کردی»
با تعجب گفت:
«من؟ با کدوم عملم؟ چه جوری؟»
«آره دیگه این که اندازه موهای سرت دنبال ناکامی دویدی و داری می‌دوی، گواه صادق حرفاته.»
غش غش خندید:
«من دویدم؟ من می‌دوم؟! بنده خدا من کافیه سرمو بچرخونم، برام صف کشیده‌ن. همجنس های تو می‌گذارن شاخ شمشادی مثل من به خودش زحمت بده که بدوه؟!»
به مسخره گفتم:
«عاقلان دانند!»
«اون که آره، اون‌ها که می‌دونن. من دارم برای شما می‌گم که اصل سرمایه رو نداری!»
چنان از ته دل خندید که کیمیا هم از خنده او خندید و من هم بی اختیار از خنده کیمیا به خنده افتادم و عصبانیتم یادم رفت و جوابش رو ندادم.
ولی باز چند دقیقه بعد دوباره آهسته گفت:
«به تو می‌گن زن فهمیده و باکمالات.»
با تردید رو برگرداندم و پرسیدم:
«برای چی؟»
در حالی که چشم هایش سرشار از شیطنت بود گفت:
«همین رو که حرف حق رو انکار نکردی می‌گم دیگه.»
متعجب گفتم:
«من؟»
«آره دیگه، همون اصل سرمایه که ندارین و این حرفا دیگه!»
دندان‌هایم را به هم فشردم و با غیظ نگاهش کردم، حالت صورتش طوری شد که احساس کردم از حرص من بیش‌تر غرق لذت می‌شود، یکدفعه فکرم عوض شد و با لحنی که تمام سعی‌ام را برای خونسردی‌اش می‌کردم گفتم:
«خب، آخه حرفت یه جورایی درسته.»
تقریبا از جا پرید، تمام چشمش سوال شد:
«مرگ حسام راست می‌گی؟ جان من یک بار دیگه این رو که گفتی بگو.»
تا آن‌جا که می توانستم با آرامش و شمرده گفتم:
«آره دیگه ، وقتی از این دید نگاه کنیم که جنابعالی مثل اکثر همجنس هات عادت داری در مورد مسائل قیاس به نفس کنی، دیگه لزومی به اثبات و انکار نیست، حضرت آقا!»
حالا او دندان‌هایش را به هم فشرده بود من خندان بودم که منشی صدایمان زد:
«آقای یزدان ستا»
از جا بلند شدم و خندان گفتم:
«بریم؟»
همان طور که از جا بلند می‌شد و چشم از چشم‌های من برنمی‌داشت، زیر لب گفت:
«یکی طلب شما باشه تا بعد. بریم.»
Profile Image for عطیه.
8 reviews
March 27, 2009
عادی بود. . .معمولی معمولی. . .تقریبا می تونم بگم خیلی ام خوشم نیومد
4 reviews
Read
August 12, 2009
خیلی قشنگ بود.دید خیلی خوبی از عشق داشت.نه هوس زود گذری بود و نه صرف عادت !
78 reviews1 follower
November 12, 2019
به غیر از آخرش که خیلی هندی شده بود بقیه آش خوب بود
Profile Image for venos.
5 reviews5 followers
Want to read
February 10, 2009
این کتاب خیلی خوب است اگر فرصت داشتید حتما بخوانید
Displaying 1 - 30 of 31 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.