حتی اگر تا آخرین نفس زندگیاش طول میکشید، سرانجام یک روز میفهمید چه کسی این بلا را بر سرش آورده… بر سر سم آورده.
وقتی ارابه وارد سایهی تونلی بزرگ در دیوار شد، اشکهایش را پاک کرد. صدای زوزهی شلاق و نالهی زنجیرها به گوش میرسید و او ناگهان هوشیار شد و تمام جزئیات اطراف را بهخاطر سپرد. شانههایش را عقب داد و ستونفقراتش را صاف کرد و زمزمه کرد: «اسم من سلینا ساردوثینه و نمیترسم!» ارابه از درون دیوار عبور کرد و متوقف شد. سلینا سرش را بالا آورد. قفل و در ارابه باز شد و نوری خاکستری به داخل پاشید. نگهبانانی که در پسزمینهی نور چیزی بیش از سایههای متحرک نبودند به سمتش دست دراز کردند. اجازه داد او را بگیرند و از ارابه بیرون بکشند. نمیترسم! سلینا سرش را بالا گرفت و به معادن نمک انداویر قدم گذاشت.
Sarah J. Maas is the #1 bestselling author of the Throne of Glass, Court of Thorns and Roses, and Crescent City series. Her books have sold millions of copies and are published in thirty-eight languages. She lives in New York City with her family.
۵تا داستان کوتاه جداگونه که با یک خط داستانی ریز به هم وصل بودن. مهمترین نکته تمامشون افرادی که الان به طریقی به سلینا مرتبط میشن و تو جلدای آینده باهاشون روبرو میشیم. برای یک جلد فرعی از مجموعه خیلی هم بد نبود
پ.ن: فکر کنم من تنها خواننده کتابم که در کل از سم خوشم نمیومد😅
در این فرعی ما با سلینا و گذشته اش اشنا میشیم. این کتاب از چند داستان درباره ی گذشته ی سلینا ساردوثین، ادمکش ادرلن هست. سلینا نوجوان ماجراهای زیادی رو پشت سر میذاره و گاهی خطر از بیخ گوشش میگذره و عشق و تنفر دست به دست هم میدن و سلینا رو در راه سرنوشتش قرار میدن. بعضی ها میگن این جلد رو باید قبل از جلد اول بخونید اما باژ اون رو با عنوان فرعی ۳.۵ به چاپ رسونده. من این رو بعد از جلد سه خوندم. بنظر خودم این رو قبل جلد اول بخونید. چرا؟ چون اخر جلد سه اتفاقاتی میافته که من نمیتونستم برای جلد چهار صبر کنم. اگر صبور نیستید و ممکنه فاصله افتادن بین ماجرای اصلی داستان آزارتون بده قبل جلد اول بخونید. در جلد اول و دوم یک سری اشارات ریزی هم به اتفاقات این جلد میشه. اما شخصیت ها و و اتفاقات جلد چهارم و ششم به طور مستقیم به این جلد مربوطه حتما قبل جلد چهار این فرعی رو بخونید. خوندنش واجبه. داستان اول رو بیشتر از همه دوست داشتم. سلینا و سم از طرف انجمن ادمکشان برای کاری مامور میشن و به سرزمین دزدان دریایی میرن اما اونجا یک چیزی رو میفهمن و سلینا تصمیم میگیره کاری رو انجام بده که به ضرر خودش و سم تموم میشه. داستان دوم حول محور سفر سلینا به صحرای سرخ هست. اروبین همل شاه ادمکشان ادرلن سلینا رو برای اموزش بیشتر به قلعه ی ادمکشان صحرای سرخ میفرسته تا اونجا تمرینات بیشتری ببینه. سلینا به اونجا میره و دوستانی پیدا میکند. داستان سوم دردناک ترین داستان است. داستان حول محور بازگشت سلینا به ریفت هولد پایتخت ادرلن و اتفاقاتی است که انجا برایش میافتد. سلینا متوجه حقایقی میشود و متوجه میشود برخی از دوستانش در واقع دشمنش هستند. قراره با شخصیت های جدیدی اشنا بشیم. قراره قلبتون بشکنه:)) هیجان زده بشید(نه اونقدر زیاد) و گذشته ی تاریک سلینا ساردوثین اشنا بشید.
This entire review has been hidden because of spoilers.
خوب میرسیم به جلد فرعی مجموعه سریر شیشه ای این جلد شامل داستان های کوتاهه از گذشته سلینا و ماجراهایی که قبل از جلد یک افتاده و اینکه چطور کارش به اونجاها کشیده بوده سر اینکه این جلدفرعی چه زمانی خونده بشه بین افراد اختلاف نظر هست اما به نظر من بهترین زمان برای خوندن این جلد بعد از جلد سومه یعنی طبق همین ترتیبی که نشر باژ کتاب هارو چیده چونکه تعدادی از شخصیتای این جلد که توی گذشته سلینا بودن و باهاش ارتباطی داشتن بعدها در جلد های چهار و پنج به بعد وارد داستان میشن و نقشی رو ایفا میکنن پس قبل از این جلدا باهاشون آشنایی داشته باشین خیلی بهتره و بعضیا میگن که میشه این جلد رو نخوند اما از نظر من خوندنش خیلی بهتره و خالی از لطف نیست چون بعضی از شخصیتا وارد داستان میشن در آینده و بعضیا نقش مهمی رو هم ایفا میکنن و به یه سری روابطی که با سلینا داشتن اشاره میشه پس اگه شما ماجراهایی که بین اینا و سلینا اتفاق افتاده رو ندین شاید یه مقدار گیج کننده باشه یا اون لذت و شوکی که داستان وارد میکنه رو نتونین به خوبی تجربه کنید روند داستان آرومه و به عنوان یه جلد فرعی به نظرم خوبه و جذابه بخش سوزناک ماجرا وجود شخصیت سمه که با وحود اینکه ما میدونیم سم مرگ بدی داشته اما باز هم در این جلد بهش دل میبندیم و درآخر دوباره برای مرگ بد و دلخراشش غصه میخوریم
این کتاب هم بین خوندنش وقفه افتاد ولی بالاخره تمومش کردم. این که میدونستم داستان پیش از شروع جلد یک هست و چه اتفاقی میفته باعث میشد نخوام تمومش کنم تا به اون اتفاق نرسم و همین بین خوندنش وقفه انداخت. ولی در کل جلد سه و نیم هستی باعث شد بیشتر شخصیت ها رو بشناسم و این که گذشته اونا رو میدونم الان حس بهتری بهم میده. بریم برای جلد چهارم 😍