عرفان نظرآهاری نویسنده و شاعر کودکان و نوجوانان، سال ۱۳۵۳ در تهران زاده شد. او کارشناس ادبیات انگلیسی است. مدرک دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دریافت کرده و هم اکنون دانشجوی دوره دکترای تاریخ فلسفه است. نظرآهاری درسال ۲۰۰۱ برگزیده نخست کنگره شعر زنان شد و «پشت کوچه های ابر» اثر این نویسنده به عنوان برگزیده جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتخاب شد. نظرآهاری هم اکنون به تدریس در دانشگاه ها و مراکز علمی و آموزشی مشغول است.
دم جنبانک برگشت و اشک های کرگدن را دید. آمد و روی سر او نشست و گفت : غصه نخور دوست عزیزم!تو یک عالم از این قلب های نازک داری. ...... خیلی قشنگ بووووووووووووووود
کتاب رو برای برادرزاده ام می خوندم و اون گفت که من این قصه رو قبلا شنیدم. دوباره با هم خوندیم و عشق کرگدن به دم جنبانک رو حس کردم. نکته های خوبی توش بود که میتونست مفهوم عشق و دوست داشتن رو برای بچه ها شرح بده. من از تصویرگری کتاب زیاد خوشم نیومد.
داستان خیلی خیلی کوتاه و لطیفی بود که متاسفانه خیلی زود تموم شد .داستان حول گفتگوهای یه کرگدن و یه دم جنبانک هست که داره کمک میکنه کرگدن عشقو بشناسه اما من به شخصه دوست داشتم احساسات مختلفو نشون میداد تا یه کتاب آموزشی خوب برای کودک و بزرگسال باشه .
جمله طلایی: کرگدن گفت عاشق یعنی چه؟ دم جنبانک گفت عاشق یعنی کسی که قلبش از چشم هایش میچکد!
This entire review has been hidden because of spoilers.
کرگدن گفت: "این که کرگدنی دوست دارد دمجنبانکی را تماشا کند و وقتی تماشایش می کند، قلبش از چشمش می افتد یعنی چی؟" دم جنبانک چرخی زد و گفت: "یعنی اینکه که کرگدن ها هم عاشق می شوند."
جایی از کتاب راجع به تفاوت نیاز و علاقه حرف میزنه و من فکر میکنم من انسانها رو دوست دارم یا بهشون نیاز دارم؟ چون بهشون نیاز دارم دوستشون دارم یا به خاطر علاقهای که دارم این نیاز به وجود میاد؟
خیلی خیلی خوب بود __________ کرگردن گفت : نه امکانه ندارد ، کرگدن ها نمی توانند با کسی دوست شوند.
دم جنبانک گفت : اما پشت تو می خارد ، لای چینهای پوستت پر از حشره های ریز است یکی باید پشت تو را بخاراند . یکی باید حشره های تو رو بردارد .
کرگدن گفت :اما من نمی توانم با کسی دوست شوم پوست من خیلی کلفت است همه به من می گویند پوست کلفت ...
دم جنبانک گفت : اما دوست عزیز دوست داشتن به قلب مربوط میشود نه ، به پوست.
کرگدن گفت : من که قلب ندارم من فقط پوست دارم .
دم جنبانک گفت : این امکان ندارد همه قلب دارند .
کرگدن گفت : کو ، کجاست ؟ من که قلب خودم را نمی بینم .
دم جنبانک گفت : خوب چون از قلبت استفاده نمی کنی قلبت را نمی بینی ، ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یه قلب نازک داری .
کرگدن گفت : نه من قلب نازک ندارم ، من حتما یه قلب کلفت دارم .
دم جنبانک گفت : نه تو حتما یه قلب نازک داری چون بجای اینکه دم جنبانک را بترسانی بجای اینکه لگدش کنی بجای اینکه دهن گشاد و گنده ات را باز کنی و آن را بخوری داری با آن حرف می زنی .
کرگدن گفت : خوب این یعنی چی ؟
دم جنبانک گفت : وقتی یه کرگدن پوست کلفت یک قلب نازک دارد یعنی چی ؟ یعنی اینکه می تواند دوست داشته باشد یعنی می تواند عاشق شود .
کرگدن گفت : اینها که میگی یعنی چی؟
دم جنبانک گفت : یعنی .... بزار روی پوست کلفت و قشنگت بنشینم ..... بگذار...
کرگدن چیزی نگفت یعنی داشت دنبال یه جمله مناسب می گشت . فکر کرد بهتر است همان جمله اولش را بگوید .
اما دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتت را می خاراند . داشت حشره های ریز لای چین پوستش را بر می داشت .
کرگدن احساس کرد چقدر خوشش می آید ... اما نمی دانست از چی خوشش می آید !
*کرگدن گفت : اسم این دوست داشتن است ؟ اسم اینکه من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را بخوری ؟
دم جنبانک گفت : نه اسم این نیاز است من دارم به تو کمک می کنم و تو از اینکه نیازت بر طرف می شود احساس خوبی داری یعنی احساس رضایت میکنی اما دوست داشتن از این مهمتر است *
کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید .
روزها گذشت روزها ، هفته ها ، و ماه ها و دم جنبانک هر روز می آمد و پشت کرگدن می نشست هر روز پشتش را می خاراند و حشره های کوچک و مزاحم را از لای پوستش کلفتش بر می داشت و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت .
یک روز کرگدن به دم جنبانک گفت :به نظر تو این موضوع که کرگدنی از اینکه دم جنبانکی پشتش را می خاراند و حشره های مزاحمش را می خورد احساس خوبی دارد برای یک کرگدن کافی است ؟
دم جنبانک گفت : نه کافی نیست .
کرگدن گفت : درست است کافی نیست . چون من حس میکنم چیزهای دیگری هم دوست دارم راستش من بیشتر دوست دارم تو را تماشا کنم ....
دم جنبانک چرخی زد و پرواز کرد چرخی زد و آواز خواند جلوی چشمهای کرگدن ، کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد و تماشا کرد ...... اما سیر نشد .
کرگدن می خواست همین طور تماشا کند . کرگدن با خودش فکر کرد این صحنه قشنگترین صحنه دنیاست و این دم جنبانک قشنگترین دم جنبانک دنیا و او خوشبخترین کرگدن توی دنیا . وقتی که کرگدن به اینجا رسید احساس کرد که یک چیز نازک از چشمش افتاد !
کرگدن ترسید و گفت : دم جنبانک ، دم جنبانک عزیزم من قلبم را دیدم همان قلب نازکم را که می گفتی ! اما قلبم از چشمم افتاد حالا چه کنم ؟
دم جنبانک برگشت و اشک های کرگدن را دید . آمد و روی سر او نشست و گفت : غصه نخور دوست عزیز ، تو یک عالم از این قلبهای نازک داری .
کرگدن گفت : راستی اینکه کرگدن دوست دارد دم جنبانکی را تماشا کند و ، وقتی تماشایش می کند قلبش از چشمش می افتد یعنی چی ؟
دم جنبانک چرخی زد و گفت : یعنی اینکه کرگردن ها هم عاشق می شوند !
کرگدن گفت عاشق یعنی چی ؟
دم جنبانک گفت : یعنی کسی که قلبش از چشمهایش می چکند .
کرگدن باز هم منظور دم جنبانک را نفهمید ، اما دوست داشت دم جنبانک باز حرف بزند ، باز پرواز کند ، و باز او تماشایش کند و باز قلبش از چشمهایش بیفتند .
کرگدن فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشمهایش بریزد یک روز حتما قلبش تمام می شود .
آن وقت لبخند زد و با خودش گفت : من که اصلا قلب نداشتم حالا که دم جنبانک به من قلب داد چه عیبی دارد ؟ بگذار تمام قلبم را برای او از چشمهایم بریزم ....
کرگدنها هم عاشق میشوند is a tender and poetic picture book that explores the themes of love, friendship, and emotional connection through the unlikely companionship between a solitary rhinoceros and a persistent little bird. The story unfolds as the rhinoceros, initially unaware of the concept of love, learns about affection and companionship from the bird, who patiently teaches him about the joys and nuances of emotional bonds.
Erfan Nezaharari, known for his lyrical and thoughtful writing, uses simple yet profound language to convey complex emotional concepts in a way that is accessible to young readers. The dialogues between the rhinoceros and the bird are crafted with care, offering insights into the nature of love and the importance of understanding and kindness.
The illustrations by Amir Maftoon complement the narrative beautifully, with soft, expressive artwork that brings the characters and their emotions to life. The visual storytelling enhances the text, making the book not only a literary experience but also a visual one.
Pros:
Emotional Depth: The book addresses complex emotions in a way that is relatable for children, helping them understand and articulate their feelings.
Engaging Storytelling: The narrative is both engaging and educational, offering valuable lessons about empathy and connection.
Beautiful Illustrations: The artwork is captivating and adds an extra layer of meaning to the story.
Cons:
Limited Length: At 36 pages, the book is relatively short, which may leave some readers wanting more.
Overall Rating: ★★★★★ (5/5)
کرگدنها هم عاشق میشوند is a beautifully crafted book that sensitively explores themes of love and friendship. Its poetic language and charming illustrations make it a delightful read for children and adults alike. This book is a wonderful addition to any child's library, offering timeless lessons about the power of connection and the beauty of emotional bonds.
تعریف زیادی از نویسنده شنیدم اما متاسفانه نتونستم ارتباط خوبی با کتاب های ایشون برقرار کنم اما این کتاب در مقایسه با چند کتاب دیگه که از ایشون خوندم جالب تر بود https://taaghche.com/book/81390
یک کتاب با روایتی شاعرانه از گفتگوی یک پرنده کوچک با کرگدنی.و چه زیبا راه و رسم عشق و عاشقی را یاد کرگدن میدهد این پرنده! لینک خرید کتاب در طاقچه https://taaghche.com/book/81390