داستانهای نامهنگاری موردعلاقهی منن اما نمیدونم چرا تصورم چیز دیگهای بود. شاید داستان سفت و سختتر و بهیادموندنیتری، اما در نوع خودش خوب بود و فراز و نشیبهای رابطه رو نشون میداد.
كتاب روايتي عاشقانه دارد. از آن عشق ها كه طرفين هزار بار براي هم مي ميرند و هي قربان صدقه ي هم مي روند و با يك لحظه دوري ادعاي مرگ مي كنند. عاشقانه اي بين مردي متاهل و همكار جوانش . قالب داستان را كه تنها شامل يادداشت هاي مرد به زن بود دوست نداشتم . آدم شايد بنشيند و براي دل خودش از زندگيش، روزش، افكارش و غصه هايش چيزي بنويسد اما براي كسي كه هر لحظه با اوست هم اين كار را مي كند؟ حرف هايش را مي نويسد ؟ در واقع اين قالب داستاني بود كه آگاهي از درون هر دو شخصيت اصلي داستان در درك وقايع و كاراكترها را ناممكن مي كرد و من بي هيچ دليلي به عنوان خواننده از درونيات زن داستان (ليلا ) بي خبر بودم و همه چيز را از دريچه ي نگاه و فكر امير (مرد قصه) مي خواندم. هرچند به نظرم اگر اين طور هم بود باز سر از كار امير و ليلا در نمي آوردم. نه آن عشق پرسوز و گداز اوليه ي خانه خراب كن برايم معنايي داشت ، نه بهانه گيري ها و استقلال خواهي ليلا بعد از ازدواج و نه جدايي وحشتناك و رفتار پر از نفرت امير در انتهاي قصه ي اين رابطه رفتار آدم هاي قصه با هر چه جلوتر رفتن ثصه برايم گنگ و بي معناتر شد
كتاب ظاهرا در بازار موجود نيست. من به نسحه صوتي كه عزيزي در كانال تلگراميش منتشر كرد گوش دادم
نظرم راجع به این کتاب رو موکول کرده بودم به زمان راه اندازی صفحه یوتیوبم( و به شدت هم راجع بهش ذوق داشتم) اما از اون جا که بوی ممنوعیت استفاده از وی پی ان به گوش( شایدم بینی ) میاد فعلا همین جا مینویسم تا ببینم چی میشه 😶🌿 خلاصه که: باید بدونید که این کتاب سیر آرومی داره و در کل طوری نیست که شمارو مجبور کنه از شدت هیجان با چشمای نیمه بسته بخونید. البته این نکته لزوما منفی نیست اما یک سری نکاتش برای من واقعا منفی بود. ۱.اول از همه من از این واقعیت که امیر ازدواج کرده بود و بعد عاشق لیلا شد منتفرم😐( این اسپویل نیست، عملا توی یکی دو صفحه اول میگه). کلا داستان هایی ( فیلم، کتاب و...) که از این موضوع استفاده میکنن رو دوست ندارم. مخصوصا این که این رو رومانتیکش هم میکنن و نقش لیلی و مجنون میگیرن!! دوست عزیز شما لیلی یا مجنون نیستی شما فقط یه خیانت کار چندشی😑و خب کاملا هم این شک رو که اگر از من خوشش امده ممکنه از یکی دیگه هم خوشش بیاد رو از یک جایی به بعد توی رابطه شون میبینیم. ۲. فاصله سنی شون روهم دوست نداشتم. و اتفاقاااا از یه جایی به بعد میشد دید که فاصله سنی شون هم مشکل ساز شده. ۳. یک مشکل دیگه کتاب هم این بود که این دونفر از یک جایی به بعد کنار هم بودن پس عملا نامه نوشتن معنایی نداشت!! یا این که یک سری قسمت هاش بیشتر حالت یادداشت داشت. مثل اونایی که روی در یخچال میچسبونی اما ویژگی های نامه( مثل تاریخ و اسم و...) رو داشت** مثلا صفحه ۳۴ ۴. نحوه نگارش کتاب یکدست نبود. بعضی قسمت هاش خودمونی( شاید حتی زیادی خودمونی) بود و بعضی قسمت ها ادبی نوشته شده بودن. این دوگانگی رو نمیپسندم. ترجیح میدم کتاب یک خط واحد رو بگیره و بره جلو.
اما یک نکته رو راجع بهش دوست داشتم. اون هم نشون دادن بالا و پایین رابطه یا زندگی مشترک بود. این که برخلاف اکثر داستان های عاشقانه( که همیشه با صلح و صفا و صمیمیت و بوس و ماچ زندگی میکنن) نشون داد که در تمام روابط اختلاف نظر وجود داره. نکته این جاست که یاد بگیرین راجع به این اختلافات صحبت کنید.
When I just started, I was quite excited about it, because the book is written in letters from a man to a woman, and the whole story is told in letters. But the problem is the story itself. They realize that they can`t be together anymore, and then he leaves and she tries to get him back, then when she falls out of love with him, he understands that he`s still in love with her and tries to get her back, finally, he makes it and forgets her when in the final letter she tells him that she loves him and is ready to start again... It seems that they really enjoy suffering and making their lover suffer! Just nonsense!
شروع کتاب بخاطر شیوه روایت و تا حدی طنز ظریفی که داشت جذاب بود و نوید یه کتاب خوب رو میداد. اما کم کم هرچه که پیشتر می رفتم تنها دلگرمی ام، کم بودن تعداد صفحات در پیش رو بود. طرفدار داستان هایی که حول روابط احساسی شخصیت های داستان شکل میگیره نیستم اما به نظرم اگه قراره یه کلیشه معمول و به نحوی تکراری شامل آشنایی، عشق، نفرت، پشیمانی و سردرگمی رو دنبال کنی، یه مقدار خلاقیت بیشتری لازمه و فقط شیوه روایت و نگارش کافی نیست (حداقل برای من نبود) البته اشاره های فرهنگی و اجتماعی تو داستان مناسب و خوب بود و پیشرفت داستان هم با اینکه تنها از زیان یک سمت رابطه بیان میشد روون و کامل بود اما تو داستان پردازی و شخصیت پردازی به نحوی دیدگاهی الگو وارانه دنبال شده بود.
اگه بخوام راجع به این کتاب داستان پردازی کنم به نظرم نویسنده با یه ایده خوب شروع به نوشتن کرده و کم کم تحت تاثیر تجربه های شخصی و یا الگوهای معمول (که تو روابط انسانیِ غیر آگاهانه دنبال میشه) قرار گرفته و تا حدی گرفتارش شده و در نهایت سرو ته داستان رو جمع کرده.