كامیار عابدی متولد اول فروردین 1347 است. وی از سالهای پایانی دهه 1360 ضمن اشتغال به كار معلمی و همكاری با مطبوعات، به نقد و پژوهش ادبی روی آورده است. عمده توجه وی به شعر فارسی از اواخر دوره قاجار «دوره های بیداری و مشروطه» تا امروز است . از او تاكنون كتابهای : 1.از مصاحبت آفتاب ( درباره شعر سهراب سپهری ) 1375 2.به یاد میهن ( درباره شعر ملک الشعرا بهار ) 1376 3.در زلال شعر (درباره شعر هـ . ا . سایه ) 1377 4.تنهاتر از یک برگ ( درباره شعر فروغ فرخزاد + برگزیده اشعار ) 1377 5.تپش سایه دوست ( درباره زندگی سهراب سپهری ) 1377 6.ترنّم غزل ( درباره شعر سیمین بهبهانی ) 1379 7.شبان بزرگ امید ( درباره شعر سیاوش کسرایی ) 1379 8.صور اسرافیل و علیاکبر دهخدا ( یک بررسی تاریخی و ادبی ) 1379 9.با ترانه باران ( درباره شعر گلچین گیلانی ) 1379 10.زمزمهای برای ابّدیت ( بیژن جلالی، شعرهایش و دلِ ما ) 1379 11.تصویرها و توصیفها درشعر معاصر (با محمدرضا برزگر خالقی ) 1379 12.جستجوی گل شیدایی ( شعر شیراز و منصور اوجی ) 1380 13.بهرغم پنجرههای بسته ( شعر معاصر زنان )1381 14.در جستجوی شعر ( برگزیده بررسیهای ادبی ) 1381 15.در روشنی بارانها ( تحلیل و بررسی آثار م .سرشک ) 1381 و بیش از یكصد مقاله ی تحلیلی و تحقیقی از او در مجله هایی چون ادبستان، رشد ادب فارسی، كتاب ماه، جهان كتاب، آینده، گیله وا، چیستا و هستی به چاپ رسیده است .
فروغ جایی میگوید تنها دو نفر بودند که در شعرشان نیازی به وزن نمیدیدم: احمدرضا احمدی و جلالی. برای من این دو در کنار سپهری یک گروه سه نفرهی خاص را تشکیل میدهند. شاعرانی با کلمات و عباراتی ساده. به سادگی گفتگو و جملات عامیانه. رسیدن به سادگی افراطی در بیان بزرگترین مسائل. برای من جلالی بالاتر از آن دو عمیقتر و برجستهتر بود و امروز پس از خوانش این کتاب میفهمم چرا. قدرت این کتاب از همنشینی و نزدیکی نویسنده با شاعر موردبحث که یکی از خاصترین شاعران ماست میآید و توانسته بهخوبی در میان بررسی و مرور زیست و اشعار او، عقاید و نگاه او به جهان و شعر را روایت کند. بخش نخست کتاب که بر زیست و سخنان او استوار است را دوبار خواندم و فهمیدم آن سادگی عمیق اشعارش از پس سالها مطالعه و تعمق میآید. جلالی در یک کنج شعر فارسیست. مانند قوماش صادق هدایت انگار در یک کافه نشسته است و ما را مینگرد و جهان خودش را خلق میکند. جدا از جمع. در یک محفل کوچک. و مانند قوماش انگار جهان در زمان خودش نمیتوانسته درکش کند. آن تفکر پر راه را. شعر امروز ایران از محفلها و جریانها عبور کرده و قدردان جلوههای نوین زبان و هنر است. همانقدر که خوشحالم در امروز ایران هم میتوان عاشق براهنی و جلالی و الهی و رویایی بود و هم شاملو و اخوان، غمگینم که چگونه بزرگانی مانند جلالی هیچگاه در زمان حیاتشان شناخته نشدهاند. آنها بسیار، بیش از آن شاعران پرحرف، جهان را میشناختند. آنها در یک کنج تاریخ نشستهاند. هنرشان را دیر اما بالاخره میفهمیم...
جمع آوری زندگینامه و مقالات و نظرها و سروده هایی که به بیژن جلالی مربوط باشد، کار خوبی است. اما درباره شعرهایش و دنیای جلالی، نویسنده و کلن سایر منتقدان، تحلیل و پژوهش شایسته ای انجام نداده اند که امیدوارم در آینده صورت پذیرد