English : Arman Arian آرمان آرین زادهی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سهگانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیانکنندهی اسطوره، حماسه و تاریخ ایران است.
قراره راجع به داستانی بگم که هفت-هشت سال پیش خوندم! کتاب با سبک نوشتاری آقای آرین بود، و حتا محتوا. ولی راستش هنوز هم وقتی بخوام کتابی به کسی بدهم بخواند این را نمیدهم. زیاد دوستش نداشتم. شاید چون توقع داشتم همچون کابوس باغ سیاه یا افسون نامه باشد.
من همیشه از داستان های آقای آرین لذت بردم. "رویای باغ سپید" هرچند، کمی طول کشید تا نظرم رو جلب کنه.
داستان موضوع فوق العاده ای داره. بعد از خوندن این کتاب علاقه ی شدیدی به مطالعه در مورد دین های مختلف ایران، مخصوصا مزدیسنا کردم.
چیزی که باعث شد خیلی از این کتاب لذت نبرم طول کتاب بود. داستان خیلی کوتاه بود و به نظرم همین کوتاهی باعث شده بود که نویسنده مجبور شه بعضی شخصیت ها رو نامتناسب به تصویر بکشه. یکسری کارها و رفتار های شخصیت ها دور از واقعیت بود.
با ابن همه این کتاب رو شدیدا توصیه می کنم. مطمئنم لذت می برید!
-سه- چقدر جالبه وقتی یه نفر انقدر خوب باور های دینی رو نگه میداره و از دید فانتزی بیان میکنه به توضیحش از پیدایش حیات و داستان "لکه" باور دارم و به نظرم خوندن کتابش به طرز عجیبی ارامش بخش بود فقط به دلایلی تقریبا نامشخص...به عنوان یه داستان 80 صفحه ای به دلم ننشست...فکر کنم به خاطر تسلیم شدن ناگهانی شخصیت اول بود. شایدم اینکه فرشته هارو ...نمیدونم..نمیتونم بپذیرم که فرشته ای انقدر بی وقار داد بزنه"فرشته هارم زیر سوال بردی؟؟؟؟" بعد بزرگ شه بال در بیاره و بعد دوباره اروم و باشکوه شه... جمعبندی نه خیلی خوب بود نه بد(خنثی؟؟؟)
در اول اینکه من آرمان آرین رو به شدت تحسین میکنم برای شروع چیزی در ادبیات که واقعا جاش خالی بود، توجه با فرهنگ و شیوه های فکری ایرانی،فقط شناخت درست از خودمون باعث میشه به استواری فکر و عمل برسیم و وضعیت خودمون رو بهتر کنیم. برای اصلاح شاخهها و میوههای این سرزمین شناخت ریشه هاش لازمه در اول صحبت دیگران و کسانی که درکی از این جامعه ندارند راه گشای ما نیست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
درباره کتاب اینکه این کتاب اصلا داستان نبود! چارچوب فکری عقیدتی خودش را در بستر یک شبه داستان بیان کرده بود. بدون خط داستانی و پلات و کنشها و واکنش های داستانی. باگ های منطقی هم در بعضی جاها دیده میشد که به نظر من اصلیترین دلیلش عجله نویسنده بود! این کتاب میتونست طولانیتر و بهتر باشه ولی نمیدانم چرا انقدر کوتاه؟! باید از خودش پرسید. به طور مثال ملاقات اول راوی با بهمن که راوی صحبت های عجیبی همچون اینکه آنها همه چیز را درباره او میدانند ولی راوی با خونسردی و بدون پرسشی فقط کارت ویزیت خود را میگذارد و میرود!! و بعد دوباره برمیگردد که البته این وسط با خشمی نسبی و مصنوعی شرایط کمی باورپذیر میشود. در بحث بعدی محتوای این نوشته بود که به خاطر ادبیات مناسب و صریح بودن نویسنده قابل تحسین است ولی از دیدگاه شخص بنده با محتوای ارائه شده مشکل فکری دارم و آن را فقط مانیفست ادیان ولی با بیان ادبی میدانم که گرچه هدف نویسنده هم همین بوده و قابل احترام است ولی خب نظر شخصی من است!
در کل آرمان آرین نویسنده با استعدادی است و هر اثری که از او میخوانم از اثر قبلی بهتر است و شروع کننده راهی است که همواره دوست داشتم در ادبیات این سرزمین وجود داشته باشد و قطعا توصیه میکنم که کار های او را بخوانید و ضمن مقایسه با آثار خوب فانتزی و نوجوان جهانی نقد های مناسب و اثر بخش برای پیشرفت آن و بعد از آن ارائه دهید.
این کتاب دومین کتابی است که از آرمان آرین میخوانم. اولی افسوننامه بود که خیلی نپسندیدم ولی به گمانم «رویای باغ سپید» به سبک و سیاق بیشتر کتابهای او نزدیکتر است. آرین مخاطب نوجوان خود را به خوبی میشناسد. این مخاطب از جنس مخاطب نوجوان داستانهای فانتزی یا علمی تخیلی غربی نیست. یک طیف کمترشناخته شده از علاقهمندان به فرهنگ باستانی پارسی بین نوجوانان ایرانی امروز وجود دارد که شاید پیش از خواندن کتابهای آرین شناخت دقیقی از سلیقهی کتابخوانی خود نداشتند. فکر میکنم علت موفقیت این نویسنده تلاش برای ساختن ژانر جدیدی برای نوجوانانی است که پیشتر توسط نویسندههای ایرانی دست کم گرفته میشدند. این داستاننویس داستانهای غربی را ایرانیزه و کپی نمیکند، مخاطب خود را انتخاب میکند و با برآوردن خواستهی مخاطبانش آنها را حفظ میکند. فکر میکنم روح ناسیونالیستی یک مخاطب نوجوان پرشور بهترین انگیزه برای ادامهی راه اوست.
《هو الحق》 الان که مینویسم ساعت۴:۱۰ صبحه ، کتاب من رو فارغ از زمان با خودش همراه کرده بود ، کتاب جذاب بود به نظرم نویسندش از اون دسته افرادیه که کارش رو بلده و میدونه چطور مخاطب رو تا صفحهی آخر با خودش همراه کنه ، (این اولین اثری بود که ازشون خوندم) کتاب ، یک فانتزی آمیخته به علوم دینیه، یعنی یک جایی از داستان حضرت جبرئیل میاد و ما ازش سوال میپرسیم و او پاسخ میده اما اینکه تا چه حد این پاسخ ها درست هستند رو نمیدونم ، واقعا ایکاش یک کارشناس علوم دین میومد و این کتاب رو میخوند و به این سوال جواب میداد 😄 اما کنجکاوم کرد، این خوب بود . پ.ن:صادقانه یکم برای تنها توی شب خوندن مناسب نیست 😂 پ.ن۲: شما هم یک جاهایی بر میگشتید دوباره میخوندید جوابها رو یا فقط من گیج میشدم؟😄🙌🏻 ۲۴ آذر ۱۴۰۰🌼 #آخرین_روزهای_پاییز🍁🍂
خیلی جالب! خیلی خیلی! شدیدا لایک خورد با اینکه به نود و نه درصد مطالب بیان شده تو کتاب هیچ اعتقادی ندارم! ویرایش: از اونجایی که ریویو های زیادی واسه کتاب نیست میخوام یه نقد کوچولویی داشته باشم روش! اول اینکه وقتی کتابو خوندم شک کردم که نویسنده مسلمونه! (:دی) تا وقتی داستان به انتها رسید، بعد فکر کردم شاید نویسنده خواسته اعتقاداتش رو قابل درک بیان کنه واسه همین این اشخاص و مکانها رو ساخته. داستان خیلی کوتاه بود، بلندتر و کشدارتر از این توقع داشتم... هر ثانیه یه شوک به خواننده وارد میشد؛ گاهی کوچیک، گاهی بزرگ. عاشق کتاب نشدم، ابدا. ولی هرکی رو ببینم بهش توصیه میکنم بخونه. اونقدر موضوعش واسم نو بود و از شوک هایی که موقع خوندن بهم وارد میشد لذت میبردم که بهش پنج ستاره دادم. تنها بخش کتاب که بهش اعتقاد داشتم، اونجا بود که میگفت خدا نور مطلقه. خوبی محض. اون حسی که شخصیت اصلی تو رها شدن تو وجود خدا داشت واسم قابل باور بود اما بقیه ش نه. وهومن و امرداد و خرداد و اینا... هیچکدوم. دین مانی بود دیگه! نمیدونستم دینش اینقدر بامزه س:دی جالب بود. خیلی جالب. حتی میتونست یاعث بشه یکی به دین مانی روی بیاره! بیشتر نمینویسم اسپویل نشه. خوندنشو توصیه میکنم:دی
خب شاید باید بهش چهار میدادم چون کشش داستانیش زیاد نبود. نمیگم نبود میگم زیاد نبود
حس میکنم میشد داستان با بسط و گسترش بیشتری بیان بشه و جالبتر در بیاد
ولی اواخر داستان جایی که درباره ی پیدایش هستی گفته میشه رو خیلی دوست دارم. اونجاهایی که استناد میده به قران خیلی جالبه برام. نشون میده نویسنده با دقت کار کرده و وقت گذاشته برای نوشته اش
و در آخر یه سوال که خیلی دوست دارم از نویسنده اش بپرسم و احتمالا به زودی پیام میدم بهشون و میپرسم اینه که خودشون چقدر به چیزهایی که در متن نوشته اعتقاد دارن. میدونم که هر نویسنده ای به چیزایی که باید بنویسه اعتقاد داشته باشه تا خوب در بیاد ولی بازم دوست دارم میزانش رو بدونم! :-D
قصه روان و ساده نگارش شده است ، بعد از خواندن یک سوم از داستان به موضوعی که می خواهد روایت شود اشاره می شود ، اما در نهایت پس از اتمام قصه سوالی که برای من مطرح شد این بود که : هدف نویسنده از اصرار به راوی قصه که باید وقایع آن شب را می نوشت و به انسانهایی که هزار سال فاصله فکری با او داشتند عرضه می کرد چیست ؟ آیا اگر راوی داستان آن سوالهای اساسی را از سپنا مینو نمی کرد هم رسالتش نوشتن وقایع آن شب بود یا نه ؟. در نهایت آخر داستان جالب تمام نشده است و جای داشت نگرانی اهالی باغ و هدف آنها بهتر بیان می شد . در آخر از نویسنده داستان و دوستی که این کتاب را به من هدیه داد سپاسگزارم هر کتابی ارزش خواندن دارد
این کتاب را هم مثل دیگر کتابهای آقای آرین وقتی دستم گرفتم نتوانستم زمین بگذارم. این یکی داستان به نحو عجیبی جذبم کرد٬ طرز پیشرفت وقایا طوری بود که من خودم شخصا اصلا حین خواندن کتاب حوصلهام سر نرفت و وقتی هم خواندنم تمام شد و کتاب را زمین گذاشتم٬ باز هم فکرم را مشغول نگه داشته بود.
کتاب رویای باغ سپید نسبت به بقیه کتاب های آقای آرین شروع بهتری داشت آغاز داستان جوری بود که من واقعا دوست داشتم ببینم داستان قراره به کجا ختم بشه ولی ولی ولی متاسفانه باز هم اشتباهات قبلی حتی در ابعاد بزرگتر بر سر این کتاب فرود اومد و هر چقدر ابتدای کتاب خوب و قابل قبول بود در ادامه افتضاح شد
داستان تقریبا عاری از توصیف هست و نمی شه آنچنان تصور خاصی ازش در ذهن ساخت، منطق کلی داستان مخصوصا در بخش پایانی شدیدا ضعیف بود و جز تعجب و شگفت زدگی برای من دست آورد دیگه ای نداشت. استفاده و تاکید بیش از اندازه از اعداد و اسامی با درون مایه و گذشته ایرانی بدون پرداخت آنچنانی ازشون واقعا عذاب آور هست. مخصوصا اگر چندین کتاب از آقای آرین خونده باشید. ای کاش ای کاش توی کتاب هاشون بیشتر به جزییات و توصیفات دقت می شود و پرداخت بیشتری برای شخصیت ها به انجام می رسید.
این اثر رو واقعا میپسندم. به نطرم از گزافه گویی هایی پارسیان و من به دور است و رشته داستان رو از دست نداده اما شگفت انگیزی که در محتوای کابوس باغ سیاه بود در این کار کمتره.
تضاد میان خوبی و بدی که پایه تمام تضادهای دوگانه است در واقع جوهره ی تمام نوشته های آرین هست. (البته تا جایی که من خوندم). این یکی از درونمایه های ابدی ادبیاته.. همیشه بوده و هست.. هممون باهاش در زندگی روزمره در ارتباطیم.. درکش کردیم..
این بار در این رمان فرشتگان رو داریم که خب قبلن در رمانهای آرین آشکارا نداشتیمشون :) جالب بود برام.. توضیحهایی که فرشته مقرب یکتاخدا به پرسشهای راوی میداد درباره ی پیدایش جهان و یکتاپروردگار رو خیلی دوست داشتم :)
دایتان جالبی بود به همه پیشنهاد میکنم بخوننش. کار جالبی که آقای آرین انجام داده اینه که با استناد به چند دین به ویژه اسلام و مزدیسنا داستان رو نوشته و همچنین از زیبایی های داستان نحوه بیان آفرینش بود که خیلی دوست داشتم.