Jump to ratings and reviews
Rate this book

دیگر اسمت را عوض نکن

Rate this book

95 pages, Paperback

First published May 1, 2009

1 person is currently reading
40 people want to read

About the author

مجید قیصری

19 books27 followers
مجید قیصری نویسنده‌ای که با داستان‌های جنگی‌اش شناخته شده است.
وی در سال ۱۳۴۵ در تهران متولد شد اما اصالتاً اصفهانی است و در رشته روانشناسی تحصیل کرده است. قیصری در اوایل دهه ۷۰ به طور جدی به نوشتن داستان کوتاه پرداخت. مجموعه داستان «صلح»، رمان «جنگی بود، جنگی نبود»، مجموعه داستان «طعم باروت» و مجموعه داستان «نفر سوم از سمت چپ» محصول تلاش‌های او در زمینه داستان‌نویسی در دهه گذشته است.
در سال ۱۳۸۰ رمان «ضیافت به صرف گلوله» و در سال ۸۴ مجموعه داستان «سه دختر گل‌فروش» از وی به چاپ رسیده و رمان «باغ تلو» و مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نیز از جمله کتاب‌های وی است. داستان‌های کوتاه قیصری در حقیقت کوله‌بار زخم‌ها، یادها و شهود هنرمندی است که سال‌های نوجوانی خود را پشت خاکریزها و زیر آتش‌باران روزهای جنگ گذرانده است. وی سعی کرده است تا از خاطرات جنگ تنها به روایتی ساده بسنده نکند بلکه خواسته است داستان‌های ماندگاری بسازد که به روایت عواطف انسانی و موقعیت‌های مختلف در پس‌زمینه‌‌ای به نام جنگ بپردازد.
همچنین کتاب «سه دختر گل فروش» برنده جایزه قلم زرین سال ۸۵ شد.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
11 (20%)
4 stars
11 (20%)
3 stars
16 (30%)
2 stars
10 (18%)
1 star
5 (9%)
Displaying 1 - 12 of 12 reviews
Profile Image for Pardis.
87 reviews128 followers
October 11, 2016
اين جا اگر كسى غم و غصه اى نداشته باشد بهش مى گويند مشنگ. براى همين اگر غم و غصه اى هم نداشته باشد، براى خودش چيزى دست و پا مى كند تا نگويند طرف بى غم است.
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books548 followers
August 7, 2017
رمانی کوتاه با نگاهی دیگرگونه به جنگ
با روایتی خلاق
Profile Image for زینب هاشم‌زاده.
162 reviews66 followers
March 27, 2019
موضوع داستان خیلی برام هیجان انگیز بود
این نگاه متفاوت به جنگ انقدر برام جالب هیجان انگیز بود که بنظرم پنج ستاره واقعا حقشه
توی این مدت سه‌تا از کتاب‌های مجید قیصری رو پشت سر هم خوندم و خب واقعا نگاه متفاوت و روایت خاصی از جنگ داشت برام خیلی جالب بود
هیچ‌وقت تا حالا به حس و حال یک رزمنده که بعد تموم شدن جنگ میره عراق، فکر نکرده بودم که توی کتاب نگهبان تاریکی بود یا حس یه اسیر که به محل استارتش برمیگرده.
یا نام‌نگاری یه سرباز ایرانی با یه سرباز عراقی که توی این کتاب بود.
یعنی نویسنده انقدر توانایی داشته که بتونه مخاطب رو با چیزهای جدیدی توی جنگ وجود داشته رو به رو کنه و به شدت ذهنت رو درگیر کنه.
کتاب تموم شده ولی من هنوز براش هیجان دارم .. و چقدر خوب که پایان کتاب رو باز گذاشته بود .. از هیجان داستان، میشه پایان‌های متفاوتی ساخت برای فواد.
Profile Image for نفیسه‌سادات‌موسوی.
54 reviews100 followers
July 6, 2019
قصه دوست داشتنی از نظر من، قصه‌ای پر از گره است. گره‌هایی که در صفحه‌های ابتدایی کتاب به مخاطب نشان داده می‌شود و فکر و ذهن مخاطب را تا انتهای کتاب درگیر می کند ،تا در فصل‌های پایانی گره‌گشایی نویسنده به کمک مخاطب و داستان بیاید . لطف این مدل قصه‌ها به این است که در صفحه‌صفحه کتاب هم‌زمان که داستان را پیش می‌بریم، ذهنمان مشغول خلق و امتحان و رد سناریوهای مختلف جهت گشودن گره‌ها پیش از نویسنده است. دوست داریم دست نویسنده را بخوانیم و هرچه کتاب‌خوان حرفه‌ای تری باشیم احتمال اینکه در این امر موفق باشیم هم بیشتر است .

قصه "دیگر اسمت را عوض نکن" ، قصه‌ای دوست‌داشتنی است، در حالی که نه تنها از این قاعده پیروی نمی‌کند بلکه به نوعی مسیر برعکس این قاعده را می‌رود .داستانی روان و خطی که در چند صفحه پایانی به ناگاه مخاطب را با چالشی مواجه می‌کند که به تمام استنباط‌هایش از داستان شک می‌کند! تمام دلسوزی‌ها و نگرانی‌ها و چشم‌انتظاری‌هایی که پا به پای شخصیت اصلی تحمل کرده برایش خنده‌دار می شود . حتی اگر مثل من روحیه اش کمی حساس باشد, اعصابش هم به هم می‌ریزد .
گره‌های داستانی "دیگر اسمت را عوض نکن" تازه انتهای کتاب خودشان را نشان می‌دهند؛ جایی که نویسنده دیگر قرار نیست برای ما بازشان کند! جایی که ما می‌مانیم و هزار تلاش برای گره‌گشایی که هیچکدام به طور کامل راضی‌مان نخواهد کرد. از هر راهی می‌رویم باز به "ان قلتی" برمی‌خوریم! قهرمان دوم داستان به ناگاه در چشم مخاطب تبدیل می‌شود به #بدمَن ِ احتمالی ، آن‌هم در چشم مخاطبِ ایرانیِ جنگ‌زده‌ی غیرتی!
احتمالی که ذهن ما در به در به دنبال رد کردنش می‌افتد و هی قصه را در خیالش جوری می چیند که آنچه به نظر می‌رسد, تغییر کند؛ اما باز برمی‌گردد سرخانه اول! که وقوع یا عدم وقوع هر سناریو به یک اندازه احتمال داشته باشد و هر کدام در بین‌راه برسد به یک حفره و روز از نو و روزی از نو !

شاید حتی مخاطب به دوباره خواندن کتاب برای کنترل از دست ندادن جزییات هم وسوسه شود!
Profile Image for Aida.
45 reviews7 followers
May 21, 2016
این کتاب شامل نامه های یک سرباز ایرانی و سرهنگ عراقی است که رابطه‌ای دوستانه پیدا می کنند و...
Profile Image for Mahsa.Hosseini.
61 reviews20 followers
November 9, 2019
خوب بود
قبلا از مجید قیصری نگهبان تاریکی رو خونده بودم و قلمشو دوست داشتم ..
و خب تا حالا اینجوری در مورد جنگ نخونده بود
ادم بعد کتاب میره تو فکر ...
Profile Image for Mohammad.
145 reviews
February 13, 2013
اگر گیر و گرفتِ موضوعیِ کتاب و عدمِ توجیهِ منطقیِ اهمّیّتِ «حمیرا» و مادرش برای سرهنگِ عراقی را نادیده بگیریم، می‌شود گفت کتابِ بدی نبود شاید.‏
Profile Image for Roya.
78 reviews15 followers
Read
March 3, 2015
بعضی از کتابها دلیلی ندارن واسه نوشته شدن..... یه سری نامه..اگه قبل از خرید کتاب حداقل لای کتاب رو باز میکردم نمیخریدمش.... نامه نگاری یه سرباز ایرانی و یه عراقی... همین
Profile Image for سیده فاطمه مطهری.
376 reviews129 followers
January 9, 2016

انتهای داستان را دوست‌تر داشتم، پایان‌ی که بازگذاشته شده تا خواننده‌ خودش برای شخصیت فوادصابر تصمیم بگیرد وآدم خوبه داستان بسازتش یا نه. و من هنوز نتوانسته‌ام برای فوادم تصمیم‌ی بگیرم.
Profile Image for madie.
116 reviews18 followers
August 8, 2015
هيچ دليل قانع كننده اي تو ذهنم ندارم كه چرا سرباز عراقي بايد دنبال اون دو نفر اونم به اين روش كاملن عجيب بگرده. موضوع تكراري اي بود كه بهش خوب پرداخته نشد
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews871 followers
June 9, 2016
این جا اگر کسی غم و غصه ای نداشته باشد بهش می گویند مشنگ . برای همین اگر غم و غصه ای هم نداشته باشد ، برای خودش چیزی دست و پا می کند تا نگویند طرف بی غم است .


Displaying 1 - 12 of 12 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.