خواندن کتابهایی که به خوشنویسی و معماری و نگارگری ایرانی ربط دارد (و تمامیِ فنون و هنرهای مربوط به اینها) لذتی که برای من دارد پیدا کردن مفردات و نحو استمعال آن در زبان فنی خودشان است وقتی از اجزا و اتفاقات کارشان حرف میزنند؛ زبانی که میشد پایهای باشد برای نو شدن هنرها و نبود چون از ایستادگی زیاد سیل تجدد آمد و جاکن کرد. حالاست که میتوانیم برگردیم و از نوع روایت مستوفی از کلهر یا از شیوهی توصیف تبریزی از مرقع بهرام میرزا یا مصطلحات ویژهی خطوط و خوشنویسی و ترسل و کتابپردازی در فنون مربوط به کتاب و هم هنر مدرن بهره برد و چیزهایی فهمید یا چیزهایی را تصحیح کرد. کتاب احوال و آثار خوشنویسان مهدی بیانی دیر دستم رسید وقتی که برای کاری که داشتم دیرشده بود ولی وقتی تمامش کردم (بیشتر هم به طور تورق) فهمیدم بیشتر اینها را در کار تبریزی و مایل هروی و بقیه دیدهام که حالا بعضی از همین بیانی وام گرفتهاند و این برای من مهم نبود چون حس غبن غریبی داشتم و برطرف شد. اینکه هنوز از نگارگران و خوشنویسان ایران کتاب مرجع جامعی نداریم که به شیوهی جدید نوشته و تنظیم شده باشد و در بازار هم همیشه موجود باشد که کنار دست اهل تحقیق جا خوش کند حسرت است ولی در این فرمهای نیاموخته و تذکرهای که بیانی و تبریزی مینویسند لطفی هست که دست بر قضا به کار اهل ادبیات میآید.