مهدی سحابی در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. وی پس از طی دورهٔ دبیرستان در شهر تهران و ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهٔ نقاشی، با گذشت مدتی، تحصیل را نیمهکاره رها میکند و برای تحصیل در رشتهٔ کارگردانی سینما به ایتالیا عزیمت میکند. و در فرهنگستان هنرهای زیبای رم مشغول تحصیل میشود، اما پس از مدتی آن را نیز رها کرد. وی مدتی به سراغ روزنامهنگاری، بازیگری، عکاسی و کارهای مشابه پرداخت و در آخر به سراغ ادبیات، نقاشی و ترجمه ادبی رفت. تسلط او به زبانهای ایتالیایی، فرانسه و انگلیسی سبب شده که نویسندگان متفاوتی را به ایرانیها معرفی کند. وی آثاری را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی به فارسی برگردانده است و رمان عظیم مارسل پروست بیگمان مهمترین ترجمه اوست. او دوره نقاشی و کارگردانی را نیمهتمام نهاد و به روزنامهنگاری روی آورد. او روزنامهنگار شدن خود را تصادفی میداند.
توی فیلم نوستالژیا یه دیالوگ داره که میگه :《شعر غیر قابل ترجمه است، مثل همهی هنر!》هر چند این جمله شاید خیلی افراطی به نظر بیاد ولی در مورد این کتاب برای من مصداق داشت و بیشتر جملات و اشعاری به دلم نشست که برای بزرگان ایرانی بود، طوری که با بیمیلی نسبی میخوندم میخوندم، یهو یه خط شعر از شاملو میدیدم دلم شاد میشد، اماااا عشق خودش قابل ترجمه است، مضامین در مورد عشق در جاهای مختلف دنیا همه یکی بودن عجیب بود؛ به کنار رانده شدن عقل با اومدن عشق، سخت بودن عشق اما زیباتر شدن زندگی با آن و رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهان و ...
《اندک چیزی است آیا به بهاران سبکبال زیستن از آفتاب دل شاد بودن دل به اندیشه و کوشش و عشق دادن؟》
کتاب مجموعه جملاتیست از شاعران و نویسندگان و اندیشمندان بزرگ در باب عشق، که توسط مهدی سحابی ترجمه و گردآوری شده. شعر و جملاتی، گاه خیلی قشنگ و گاه بامزه!