گره دریایی یک رمان متفاوت از یک شغل متفاوت است. قبل از این رمان، نادر ابراهیمی دستی به زندگی میرمهنای دوغابی زده بود در مجموعه رمان «بر جادههای آبی سرخ». شاید بتوان گفت، گره دریایی یک گذر کوتاه بر داستان دریانوردان امروزی است. چرا که نمیتوانی گذری بر دریا داشته باشی و مهارت و قوت دریانوردان ایرانی را در طول سالها به یاد نیاوری، شاید سفر اول گره دریایی به هند یک برگشت در راه ادویه باشد به این معنا که نویسنده بخواهد یادآور تاجران ایرانی باشد که از همین راه زبان پارسی را تا هند و چین به ارمغان برده اند. خارج از بحثهای دریایی، نفتی و مقاومتی، کتاب «گره دریایی» بسیار روان و خوشخوان نوشته شده است.
داستان و ایدهی جذابی داره به حدی نخواید کتاب رو زمین بذارید. هیچ توضیح یا توصیف اضافهای پیدا نکردم که بخوام هر چه زودتر تموم بشه و کتاب رو فقط خونده باشم. هر چند که داستان از بعضی نقطه نظرات متعصبانهی نویسنده و طبیعتا شخصیت اصلی در امان نبوده بود. بدتر از همه این بخشش بود:
"فکر می کنم باید ایران قوانین منطقه را وضع کند؛ قوانین زیست محیطی، قوانین مذاهب و سنتها، بانک کشورهای اسلامی، پاسپورت های زیارتی، پاسپورتهای اخوت، کمک های علمی و فناوری به کشورهای مسلمان ضعیف و هزار کار نکرده دیر. ایران باید جای خودش را پیدا کند. نباید این کشمکش های حزبی و روهی، این اختلافات فکری و این غرب رایی ها ایران را به خودش مشغول بدارد."
و واقعا دلم نمیاد یک جایی این جواب رو ننویسم: ایران به اندازهی کافی به قوانین داخلیش گند زده. اونو درست کنه قوانین منطقه پیشکش!
به هر حال به هیچ وجه از خوندنش پشیمون نیستم، اگه مخاطبم رو مناسب ببینم پیشنهادش میدم و با افسوس آرزو میکنم کاش کتابی برای پاسخ به این کتاب نوشته بشه، و کاش اجازهی چاپ پیدا کنه.