این مطلب قبلا نوشته شده است/// باخ داستان یک تیم ترور متشکل از رزمنده های دیروز و بسیجی های امروز است که قصد دارند یکی از مطلعین فاجعه خون های آلوده به ایدز که از فرانسه وارد شده بود را ترور کنند. ایده ی داستان نو، دارای کشش و جالب است اما نویسنده اصلا نتوانسته داستان را بپردازد. اتفاقات و دیالوگ های غیر قابل باور که با توجه به شرایط داستان غیرممکن و عجیب به نظر می رسند. شخصیت ها باور ناپذیر حاشیه روی های بعضا بیهوده ناسازگاری برخی شخصیت ها با اقداماتی که انجام می دهند و دیالوگ های عجیب و غریب و بی ربط نقاط ضعف کتاب هستند. تلاش برای زدن حرف هایی که بیشتر بوی روشنفکری می دهند و گویی برای راضی نگه داشتن زده می شوند از نکات روی اعصاب کتاب است. به نظرم تلاش برای تندرو نشان دادن شهید لاجوردی و بی منطق بودن ایشان از همین حرف هاست یا اینکه می خواهد هر طور که هست و با هر وسیله ای هدف را به انجام رساند. تا اواسط کتاب علی رغم ایراداتی که گفتم کتاب را دوست داشتم و به نظرم سرحوصله نوشته شده بود اما از جایی به بعد گویی هارمونی کتاب از دست رفت و ساز باخ ناکوک شد. حواشی بی ربط و حتی بی تاثیر در فضای کتاب زیاد شد و داستان هم به سمت باور ناپذیری پیش رفت. یکی از نکات مثبت کتاب بازی با کلمه "باخ" بود که نویسنده هنرمندانه استفاده کرده بود. شاید اگر کتاب سر حوصله تر نوشته می شد یا چند بار دیگر بازنویسی می شد، کار رشد قابل توجهی می کرد اما متاسفانه این گونه نشد. البته نویسنده تلاش کرده صحبت هایش را در شرایط مختلف به مخاطب منتقل کند اما نتوانسته لطافت و دلنشینی لازم را ایجاد کند. امیدوارم کار های بعدی آقای #میثم_امیری به مراتب از باخ بهتر باشند.