کتاب سبکشناسی، تاریخ تطور نثر فارسی، با بررسی قدیمیترین آثار باقیمانده از زبانهای ایرانی شروع میشود و نثر و تاریخ ادبیات فارسی را تا زمان نگارنده (اوایل قرن ۱۴ هجری شمسی) دنبال میکند. این کتاب ابتدا به صورت به صورت جزوه درسی دوره دکترای ادبیات فارسی در سال ۱۳۱۶ تألیف شد. این جزوه خود نسخه گسترش یافته جزوه دیگری بود که مولف سه سال قبل در دانشسرای عالی تنظیم و تدریس کرده بود. سرانجام، محمدتقی بهار، به سفارش وزارت فرهنگ آن را در سال ۱۳۱۸ به صورت کتاب درآورد. چاپ دوم و سوم کتاب به ترتیب در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۴۹ توسط کتابهای پرستو منتشر شده است. مقدمه مصنف مربوط به سال ۱۳۳۱ است. ISBN 9789640000342
Mohammad-Taqí Bahār (محمد تقی بهار in Persian) widely known as Malek o-Sho'arā (ملک الشعراء) and Malek o-Sho'arā Bahār (literally: the king of poets), is a renowned Iranian poet and scholar, who was also a politician, journalist, historian and Professor of Literature. Although he was a 20th-century poet, his poems are fairly traditional and strongly nationalistic in character.
با اينكه سالها از تاليفش ميگذره خوب بود و ذهنمو نسبت به سبك شناسي باز كرد..... درضمن، خود ملك الشعراي بهار، ضمن كتاب، نثر جالبي داره كه گاها به كتابهاي منثور قديم نزديك ميشه و فعل جملاتشو به اون سبك مياره... يا ابراز احساسات و نظرات شخصي اي در ضمن سبك شناسيش ميكنه كه برام جالب بود و دوست داشتم.
ملکالشعرای بهار و دکتر احمد مهدوی دامغانی به تمجید از محمدباقر مجلسی و بحارالانوارِ او پرداختهاند. بهشکلیکه ملکالشعرای بهار از کتاب بحارالانوار بهعنوان دایرةالمعارف شیعه و اثری مهم یاد کرده است (ملکالشعرای بهار، ۱۳۵۵: ۳/ ۳۰۴-۳۰۵). و مهدوی دامغانی نیز پس از آنکه مجلسی را غوّاص دریای معانی میشمرد، بحارالانوار را کتاب مستطاب و اقیانوس موّاجِ دُر و گوهر و مایۀ حیات آدمی معرّفی نموده و اذعان میکند که خصومت علی شریعتیِ حرّاف با کتاب بحارالانوار به سبب کمسوادی و پُرمدّعایی اوست (مهدوی دامغانی، ۱۳۸۸: ۷۷ الی۷۹).
مصطفی فرزانه هم به نقل از صادق هدایت، در هجو بحارالانوار، مینویسد:
یک کتاب بزرگ به قطع خشتی چاپ سنگی به دستش بود. صفحهای از این کتاب را به صدای بلند خواند. موضوع فقط دربارۀ چگونگی مستراح رفتن، طهارت گرفتن و کُر دادن ظروف و البسه بود... آنگاه کتاب را بست و به دستم داد: نگاه کن. این مرد، مجلسی، بیستوچهار جلد کتاب [۱۱۰ جلد امروزی] نوشته تا خودش از حماقت دربیاید ولی دیگران را احمق بکند. اسمش را هم گذاشته دریاهای نور، بحارالانوار. دریای نورش در حدّ یک آفتابۀ خلاست (فرزانه، ۱۹۸۸: ذیل «قسمت اول»، ۱۲۶-۱۲۷). منابع:
_ فرزانه، مصطفی، ۱۹۸۸، آشنایی با صادق هدایت، پاریس، بینا.
جلد اول از یک تطور سه جلدی در نثر فارسی از آغاز تا امروز، از محمدتقی بهار که بیش از شصت سال پیش برای اولین بار انتشار یافت و چاپ پنجم آن در 1369 منتشر شده. در جلد اول به زبان ها، خطوط و نثر فارسی پیش از اسلام پرداخته و از فصل چهارم به بعد، سیری ست در تطور نثر فارسی و برخی ملاحظات دستوری در زبان و خط فارسی بعد از اسلام در بخش های مختلف ایران... در جلد دوم، بهار به جزئیات بیشتری از آثار نویسندگان بعد از اسلام پرداخته، از دوره ی سامانیان، مقدمه ی شاهنامه ی منثور، تاریخ طبری و...تا قرن هفتم هجری که شامل اکثر آثار بزرگ در زبان فارسی می شود. از متون ادبی تا آثار صوفیانه که تا پایان دوران سلجوقیان ادامه دارد. در آخرین بخش این مجموعه، هم بررسی ها عمیق تر است و هم زبان، شیرین تر بنظر می آید. در دو بخش مفصل و نسبتن بلند جلد سوم سبک شناسی، محمدتقی بهار به متون فارسی در دوران مغول و صفویه می پردازد. در بخش کوتاه نهایی، به برخی از متون فارسی یکی دو قرن اخیر، از انقراض صفویه تا اواخر دوران قاجار اختصاص دارد. روی هم رفته سبک شناسی محمدتقی بهار، کتابی ست ارزشمند و خواندنی که در بسیاری از پژوهش های بعد از او در متون فارسی، به عنوان ماخذ و منبع مورد استفاده قرار گرفته است.
استاد بهار، همچنان كه خود در مقدمة جلدهاي اول و سوم سبكشناسي اشاره فرموده، اين كتاب را پس از پريشانيهاي بسيار« در اسوء حالات و تاريكترين ايام زندگاني خويش جمع و تدوين نموده» است. از اينرو ايرادات معدودي كه در مطالب يا انشاي آن بندرت ممكن است ديده شود نيز بر اثر همان پريشان فكريها و نابسامانيها بوده است و بيقين اگر خود در آن باري ديگر نظر ميكرد آنها را رفع مينمود.بديهي است اثر بزرگ و ارجمندي نظير سبكشناسي بهار- آنهم در رشتهاي جديد از معرفت- در عين تازگي و درخشش، از نظرگاههاي گوناگون مورد بحث و نظر واقع تواند شد كه در حوصلة اين مختصر نيست اما نكتههايي هم كه احياناً بر آن وارد باشد از ارزش كار گرانقدر مصنف نميكاهد. بهار به اتقضاي عصر و محيطي كه درآن ميزيست در زمرة مردان كوشندهاي بود كه براي خود مسؤوليت و رسالتي را احساس ميكردند و سعي مينمودند در هر زمينه ممكن باشد به دانش و معرفت و پيشرفت فرهنگ مملكت خدمت كنند