Hamid Reza Sadr Was Born in 1957 in Mashhad, Iran. But His Family Lives in Mashhad Just for Two Weeks. He Spend His Childhood in Kermanshah & then They Went to Tehran. He Writing for Haft Monthly Magazine in Iran.
به دو دلیل، کتاب خیلی بدیه. اولیش اینکه نثر افتضاحی داره. حتی کپشنهای اینستاگرام دکتر صدر از چیزی که اینجا نوشته بهتره. یک سری کلمات و جملات رو مدام تکرار میکنه. انقدر تکرار میکنه که واقعا اعصاب خواننده خورد میشه. حتی بدتر از این قضیه، راوی دوم شخص کتابه که اصلِ فاجعه است. شاید اگه نویسنده بهتری این خلاقیت رو به خرج میداد با چنین شکستی روبهرو نمیشدیم
اما دلیل دومی که باعث شده کتاب رو در لیست بدها قرار بدم محتوای اونه. نویسنده چیزی برای ارائه نداره و فقط به بیان تیتروار اتفاقات دوران نخست وزیری حسنعلی منصور اکتفا کرده. نه از برنامههای منصور چیزی دستگیرمون میشه و نه از افکارش. مثلا مدام تکرار میشه که منصور قصد داره جواب منتقدان و یا دشمنانش رو بده اما هیچوقت توی کتاب این کار رو نمیکنه درحالی که دکتر صدر در ادامه جوری روایت رو پی میگیره که انگار منصور این کار رو کرده.
نباید انتظار زیادی از دکتر صدر داشته باشید. کتابش به اندازه کتونیهای آلاستاری که توی گزارش ورزشی میپوشید جذاب نیست
حمیدرضا صدر در دومین اثرش در باب تاریخ معاصر ایران به سراغ یکی از تکنوکراتهای دهه چهلِ حکومت پهلوی رفته است. کسی که نامش با حزب ایران نوین، لایحهی کاپیتولاسیون و ترور گره خورده است. حسنعلی منصور.
صدر در ناداستان یا به قول فرنگیها «نانفیکشن» خود با زبان دوم شخص-همانند اثر قبلی خود، "تو در قاهره خواهی مُرد"- و تقدیرگرایانه به سراغ جوانترین نخستوزیر تاریخ ایران (به استثنای سیدضیا) رفته و راوی سیصد و بیست و پنج روز از دوران صدارت وی است. منصور که تکنوکراتی لیبرال مسلک و سیاستمداری مدرن بود سعی داشت به هدف و آرزوی دیرینهی خود یعنی نخستوزیری ایران برسد تا بتواند به اهداف بلندپروازانهی خود در زمینه توسعه ایران دست یابد اما او شاید کمتر فکرش را میکرد که دنیای سیاست، لااقل سیاست ایران، بیش از اندازه با دنیای دانشگاه و کتاب غریبه است و قرابت چندانی با یکدیگر ندارند. منصور که میخواست اقتصاد ایران را به اقتصادی مدرن تبدیل کند و سیاست ایران را از افراط و تفریط به دور سازد اما در نهایت اجل فرصتش نداد و اسیر تقدیر خود و نحسی قراردادی شد که از دولتهای پیشین به او به ارث رسیده بود. همان دولت استخوان خردکردهها. درنهایت قرعه به نام او افتاد و منصور جور نخستوزیران پیش از خود را کشید و برای اخذ وام از آمریکا ناگزیر به بُردن لایحهی جنجالبرانگیر کاپیتولاسیون به مجلس شد. این لایحه بیش از آن چیز که او فکرش را میکرد گران تمام شد. قیمتی به قیمت خون او. فروشنده منصور بود. کالا جانش و خریدار کسی نبود جز جوانی بیست ساله و موتلفهای به نام محمد بخارایی. جوانی که در روز یکم بهمن ماه سال 1343 با اسلحهای در دست به سراغ نخستوزیری میرود که از نظر او و دیگر همفکرانش خائن به دین و کشور به حساب میامد و تقاص این خیانت نیز چیزی نبود جز ستاندن جان و ترور او در مقابل مجلس شورای ملی.
صدر با مطالعه گسترده تاریخ آن برهه به نگارش اثری پرداخته است که در بسیاری موارد تفکیک رمان از تاریخ یا تاریخ از رمان دشوار میشود. کتاب نه رمانی تاریخی که شاید بشود آن را تاریخِ رمانی دانست. کتاب نه یک داستان تاریخی که شاید بشود آن را ناداستان تاریخی به حساب آورد. این کتاب نیز همچون کتاب پیشین نویسنده با تکرارهای ملال آور، گاهی حوصلهی خواننده را سر میبرد اما چیزی که اثر را خواندنی میسازد بمباران اطلاعات تاریخی و روایتهای واقعی آن دوران برای خواننده است. امتیاز دقیق: 3.5
325 روز اززندگی حسنعلی منصورنخست وزیرکه با لفظ سوم شخص روایت میشود. کتابی تاریخی درقالب داستان .یک تیربادونشان . بعضی جاها مطلب طولانی وتکراری است .برخی قسمتهای خوب وحتی بسیارخوب هم دارد.مثل شرح حرکت گلوله دربدن ..و توصیفات حسی ولی کلا به نظرم دلچسب نیامد.
کتاب روایتی از روزهای سخت نخست وزیری یک ساله ی حسنعلی منصور، جوان ترین نخست وزیر بعد از مشروطه هست که آقای صدر به نوشتار در آوردن. نکات و اطلاعات جالبی مثل هر نوشته تاریخی در این کتاب وجود داره ولی آقای صدر کاش اشاره ای به منابعی که استفاده شده هم می کردند. بخشی از روایت مشخصا صحنه سازی ها و تصورهای خود آقای صدر هست که در کنار اتفاقات و سخنرانی ها و وقایع رخداده ی واقعی کنار هم به زیبایی قرار داده شدند. نکته منفی کتاب به منظر من تکرار بیش از حد برخی کلمات و جملات بود که شاید با حذف اونها تعداد صفحات قابل توجهی از کتاب کم میشد . در برخی صفحات تکرار بیش از حد جملات تکراری روی اعصاب میره و خواننده رو خسته می کنه. نکته جالب برای من این هست که متوجه نشدم دیدگاه آقای صدر تعریف از حسنعلی منصور بوده یا نه؟ چون نوع نوشته بیشتر در جهت بیان افکار باز و به روز منصور هست و البته در نقاط بسیار کمی نکات منفی ایشون رو هم اشاره کردند. در کل برای خودم از این به بعد هر دفعه که از میدان بهارستان و از در قدیمیه ورودی مجلس که رد میشم هیچ صحنه ای جز صحنه ی ترور حسنعلی منصور توسط بخارایی 20 ساله تداعی نمیشه. همیشه فکر میکردم افرادی مثل صفار هرندی و بخارایی و .. که جزو تیم ترور منصور بودند افراد جا افتاده ای بودن ولی فهمیدم چندتا جوون 18 و 20 و 23 ساله که کاملا هیجانی رفتار میکنن اقدام به ترور نخست وزیر یک کشور کردن. نکته دیگه که برای من جالب بود اینکه توی این کتاب دلیل درخواست و اجبار آمریکایی ها به تصویب قانون کاپیتولاسیون ذکر شده. اینکه چندین سال قبل یه آخوند 18 ساله به مردم محله شیخ هادی تهران اعلام میکنه دوتا آمریکایی مسیحی که برای عکس برداری ا سقاخانه شیخ هادی اومده بودن بهایی هستن و نجس. یکی از این دونفر نفر دوم سفارت امریکا بوده. مردم هم میریزن با مشت و لگد اینقدر میزنن این دو نفر رو که یکیشون کشته میشه. بعد از اون آمریکا ایران رو مجبور به تصویب این لایحه میکنه و تصویب اون هم از دولت امینی و اعلم به دولت منصور به عنوان ارث میرسه و به نام اون تموم میشه. در کل میتونم بگم کتاب خوبی برای خوندن هست و علاقه مندان به تاریخ معاصر ایران رو دعوت میکنم به خوندن کتاب آقای صدر عزیز
نیمه رها کردم. با اینکه بعضی از نوشتههای دکتر صدر رو دوست داشتم اما حقیقتا به نظرم این کتاب، هرچقدر هم که نویسنده بخواد پشتِ سبک نگارشش قایم بشه؛ دزدی از مخاطب بود وبس. بیخود و بیجهت و بی دلیل، دهها بار کلمات و جملات بیهده، تکرار میشد اون هم با فاصله کم. طوری که انگار کتاب وجبی نوشته شده باشه. اصلا ارتباط نگرفتم و به ناچار تا نیمه بیشتر نخوندم چون به عقیدهس من توهین به مخاطب محسوب میشد
نثر کتاب کاملا مثل ناداستان معروف تر دکتر صدر یعنی « تو در قاهره خواهی مرد» هست، یعنی تو کل کتاب نویسنده حسنعلی منصور رو مورد خطاب خودش قرار میده. چیزی که واقعا خواننده رو اذیت میکنه اینه که کتاب پره از جزییات ریز و تکرار و تکرار و تکرار که خوندن کتاب رو به شدت ملال آور میکنه. بعد خوندن این کتاب حس میکنم علتی که تونستم با «تو در قاهره خواهی مرد» ارتباط برقرار کنم صرفا علاقه به خوندن درمورد شخصیت محمدرضا پهلوی بوده و بس.
کتاب در واقع تلفیقی از گردآوری اتفاقات ریزودرشت روزهای نخست وزیری منصور و خلاقیت داستان نویسی نان فیکشن دکتر صدر بود ( مثل شبها و خوابهای آشفته نخست وزیر در روزهای تصویب قانون کاپیتولاسیون) دکتر صدر مشابه چندکتاب دیگه خودش( تو درقاهره خواهی مرد-از قیطریه تا اورنج کانتی) از راوی دوم شخص استفاده کرده. اما موضوعی که حین خوندن کتاب بهش فکر میکردم این بود که علی رغم فضاسازی رسانه ای که این روزها میبینیم و میشنویم که قصد داره دوره پهلوی رو خیلی بی نقصتر از اون چیزی که واقعا بوده نشون بده واقعا اونقدرهام گل و بلبل نبوده !! تورم، اعدامها، سیل و کمبود ارزاق، افزایش مداوم قیمت سوخت و مالیات( خارج از توان مردم) فساد مسئولین، چاپلوسی دربار توسط دولت و فشار دربار به دولت،مهاجرت به دلیل فضای بد اقتصادی( به کویت و …) ، روابط همواره مشکل دار با کشورهای عربی ، هزینه های نامتعارف سلاح و …برای ارتش و همه اینا همواره بوده و خواهد بود خلاصه درگیر اخبار نشیم زیادی!!
کلا قلم حمیدرضا صدر، روان و دوست داشتنی هست. این کتاب تاریخ سیصد و بیست و پنج روز نخست وزیری حسنعلی منصور و درنهایت کشته شدن ش به دست محمد بخارایی رو بازگو میکنه. کلی اطلاعات تاریخی جذاب و مستند در خلال کتاب به مخاطب ارائه میشه. من در کنار این کتاب، تو در قاهره مردی رو هم توصیه اکید میکنم. «سیصد و بیست و پنج» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/59285