سالهای شکسته سرگذشت نسلی است که یاورهایش گاه مانند صخرهای سخت و زمانی همچون دیواری سست در برابرش قد کشیدهاند. تلاش نسلی که میکوشید دیدگاه و عقیدههایش را به جایی برساند...
آیینه دختر دورگهایه که همیشه با تضادها زندگی کرده.. داستان با برگشت ایینه به ایران برای ملاقات پدرش و مرگ اون شروع میشه. نیمه اول داستان بنظرم پرکششتر بود ولی نیمه دوم که بیشتر، مکالمات ایینه و داور بود و همش در مورد تقابل علم و دین حرف میزد یخورده افت داشت.. سومین کتابی بود که از خانم شریفیان میخوندم و قبلی ها رو خیلی خیلی بیشتر دوست داشتم
بعد از کتاب چه کسی باور میکند... از خانم شریفیان انتظارم بالاتر از این بود. انگار کتاب نوشته شده بود تا بحثهای یک دکتر و یک استاد الهیات رو بگه که خیلی توی داستان جا نیفتاده بود. یه قیمتهایی از حرفها به نظرم جالب بود مثلا اینکه: دین مثل پدر و مادرها تا به جایی ممکنه بهشون نیاز داشته باشیم اما بعد از یه مدت دیگه فقط رابطه مون علاقه و عشق [و گاهی نفرت] ه [و توجیه عقلانی چندانی نداره].
مضخرف.تمایل به دگرگونه نوشتن نویسنده ،دگرگونه ای که نویسنده در آن تبحر ندارد نتیجه رمانی بود که به سختی تمام شد.به کسی خواندنش توصیه نمیشود و کتاب چه کسی باور میکند رستم را باید پذیرفت که تصادفی بیش نبوده
This entire review has been hidden because of spoilers.