دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 384 صفحه و 47 فصل تشکیل شده است و داستانِ سرگذشت پسربچه ای زحمت کش و با مرام و با فکری به نامِ «جون ورکمن» است... پسر بچه ای که پدر ندارد و خرجِ زندگی و مادرِ بیمارش را به تنهایی در می آورد.. از ده سالگی درخیابان ها در سرما و گرما، روزنامه می فروشد و بخاطرِ رفتارِ مردانه و مرامی که در این سنِ پایین دارد، همهٔ دوستانش از او حساب برده و دوستش دارند این پسرکِ شجاع، برایِ بچه ای روزنامه فروش و هفت ساله که خانواده ای ندارد به کمکِ دوستانش مراسمِ خاکسپاری میگیرد و همین موضوع باعث میشود تا سلطانِ روزنامه نگاری آقایِ «گوردن بنه ت» از جَنَم و بی باکیِ این پسر بچه خوشش بیاید و او را به کارگاه چاپ خانه دعوت کرده و از او تقاضا کند تا در آنجا مشغول به کار شده و کار یاد بگیرد عزیزانم، «جون ورکمن» از 14 سالگی تمامِ تلاشش را میکند تا یک میلیونر معروف شود و این داستانِ زیبا و احساسی، نشان میدهد که یک جوان که به سختی خرجِ خورد و خوراکِ زندگی را فراهم میکند و حتی لباسِ گرمی در زمستان ندارد که به تن کند، چگونه میتواند با تلاش و غیرتِ بسیار و استعدادی که در کار دارد، از هیچ به جایی برسد که در سن 20 سالگی میلیون ها دلار حسابِ پس انداز داشته باشد و شخصیت هایِ معروفی همچون: سلطان سرمایه گذاری آقایِ «پیرپونت مورگان» و رئیس ماشین سازیِ شرکت فورد، آقایِ «فورد» و بسیاری از میلیاردرها و بزرگانِ آمریکا او را بشناسند و با او قرارِ ملاقات بگذارند --------------------------------------------- امیدوارم از خواندنِ این داستان، لذت ببرید «پیروز باشید و ایرانی»
_ در یک کلام، وقت تلف کردنِ محض. ابتدا بگویم که اسم محمد قاضی و انتشارات نیلوفر انگیزه اصلی برای خواندن کتاب بود ولی از هر دو ناامید شدم. نمی دانم قاضی چرا این کتاب را ترجمه کرد. نمونه ای سخیف از امید داشتن به آینده و خواستن توانستن است در این کتاب مشهود بود. کتاب هیچ چیزِ چفت و بست داری نداشت، نه شخصیت های درست و حسابی، نه روایتی درست و باورپذیر، نه غنای ادبی و نه استحکام. وارد جزئیاتش نشوم که اگر بشوم کلی بد و بیراه باید نثار کنم. به مراتب تصمیم به کنار گذاشتن کتاب گرفتم ولی حیف که در عادتم نیست. بسیاری از پاراگراف ها اینقدر اسفبار و مضحک بود که آن ها را رد می کردم و از خواندن آن ها صرف نظر. . با ترجمه هم بسیار مشکل داشتم. قاضی جمله های یه پسر بچه را با لحن و نثری ترجمه کرده که گویی جملات قصاری از بزرگان فلسفه برای ما سخن می گوید. چرا لحن رعایت نشد؟ چرا همه چیز انقدر پیچیده؟ نثر خاص داشتن دالّ بر برتری ترجمه نیست، مترجم باید با لحن درست حس درست را به خواننده القا کند. . گفته اند (البته به شوخی) که شاید مخاطب کتاب نوجوانان باشند! وای بر نوجوانان ما اگر از این کتاب بخواهند الگو بگیرند. . اگر تند تر از همیشه برخورد کردم و نوشتم فقط بخاطر این است که واقعا از خواندن کتاب به جد پشیمانم و هر خط خواندنش به مانند زخمی بود که بر تن خود می زدم.
من تا عمر دارم وامدارم محمد قاضیام که این کتاب را ترجمه کرد و نشر نیلوفر که کتاب را چاپ کرد و به بازار فرستاد. من در روزهای ناامیدی و نوجوانیام آن را خواندم و جان گرفتم ... پسینتر که آموزگار دبیرستان شدم به دانشآموزانی که جانمایه بهرهمندی از این داستان را درشان مشاهده میکردم هدیه می دادم و تشویقشان میکردم که بخوانند و بهره ببرند.
من این کتاب رو به اطمینان نام محمد قاضی انتحاب کردم؛ ولی واقعا اون چیزی نبود که انتظار داشتم، مثل فیلمای ایرانی همه چیز دقیقا مطابق میل شخصیت اصلی داستان پیش میره و خیلی جاها واقعا اتفاقات غیرعادی روی میده(مثل اون داستان ساخت کارخانه با وجود مهندسین بزرگ، یه پسربچه ۱۵ ساله نظر میده) این سبک رو من به شخصه دوست ندارم، شاید برای نوجوان ها جذاب باشه
کتاب درمورد پسر نوجوانی به اسم جان ورکمن است که رویای میلیونر شدن در سر دارد و در نهایت به آرزویش میرسد. یادم نیست چرا کتاب را خریدم؛ به اعتبار محمد قاضی یا تعریف از خود کتاب اما متاسفانه باید بگویم کتاب چندان رضایتم را جلب نکرد. شخصیتپردازی خوب انجام نشده بود، ماجراها به شکل اغراقآمیزی در خدمت اهداف پروتاگونیست بودند و قهرمان ماجرا انواع و اقسام دانشهای آن زمان را بدون داشتن معلم یاد گرفت که خب به نظرم عجیب است. میگویند این کتاب برای انگیزه دادن به نوجوانها عالی است ولی به نظرم اتفاقا میتواند موجب ناامیدی شود. قصهی پسر جوانی که میتواند همه چیز را از روزنامهنگاری تا تکنسینی تا مهندسی میآموزد و کائنات دراختیارش هستند به راحتی میتواند امید را از بچه بعد از ناکام ماندن تلاشش در یادگیری بگیرد. نکتهی دیگر اینکه این کتاب قدیمی است و مواردی که درمورد دستگاهها، کشاورزی و از این دست توضیح داده حالا دیگر اصلا کاربردی نیست و حتی از نظر آموزشی هم سودی ندارد. در کل به نظرم شاید برای بعضی بچهها انگیزهبخش باشد اما در کل کتابهای بهتر و واقعبینانهتری وجود دارند.
اجازه دادم داستان به اتمام برسه و بعد نظر خودم رو ثبت کنم هرچند از اواسط داستان ، عامل جذابی دیده نمی شد . داستان بسیار خوشبینانه و اگر بهتر بگم ، اصطلاحا ‘ احمقانه و خوشبینانه ‘ بود . همه چیز تقریبا و اغلب اوقات طبق برنامه های قهرمان داستان یعنی جون ورکمن پیش میره و فی الواقع درک داستان رو سخت می کنه . روالی کسل کننده و قابل پیش بینی ؛ جون ورکمن دوازده ساله همیشه موفق خواهد بود ! نهایتا انتظار اتفاق جالبی رو در پایان داستان داشتم اما به شکلی کاملا کسالت آور تمام شد .
خواندن داستان ضرری نداره اما چندان هم مفیده فایده نخواهد بود .
A review of American economy in the early 1900s. Warning for the 21st century-reader: this book is basically about all the possible ways of exploiting the earth with absolutely no regret, to reach the “American dream”. And I guess what was considered valuable 100 years ago, is now considered a disaster. At the very best I’d say that this book might be useful for teenagers to add to their general knowledge about different industries.
Zwei Bände: „John Workmann wird Millionär“ und „John Workmann der Zeitungsjunge“ Sehr süßes Jugendbuch über die Möglichkeiten die man hat wenn man sich alles zutraut und Glück hat.