جموعه داستان «خمپارههای فاسد» دارای یازده داستان با عناوینی نظیر «اسم مادر سمرقند»، «اسیر خودی»، «پلکهای نیمه بسته»، «خمپارههای فاسد»، «صدای خوش در سرزمین عجیب»، «دزدان توالت»، «ستون پنجمی»، «شارلاتان»، «عروسی به صرف میوه و فاتحه»، «مداح فراری»، «من آنم که رستم بود پهلوان»، است. ین کتاب با داستان «اسم مادر سمرقند» اینگونه آغاز میشود:
پنج نفر بودیم همراه و همراز و همدرد. دردمان چه بود؟ رفتن به جبهه. همان 15 _ 16 ساله و شاگرد دبیرستانی. در آن جمع پنج نفره فقط من بودم که چند ماه پیش با هزار دوز و کلک توانسته بودم خودم را به عقبه منطقه عملیاتی برسانم.
اما وقتی شب حمله فرا رسید و خواستند گردان ما را به خط مقدم ببرند، فرمانده گردان آمد سراغم و محترمانه و بدون هیچ رحم و شفقتی حکم اخراج را دستم داد.
داوود امیریان،نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از 26 عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسى، ادبیات کودک و نوجوان، رمان ، طنز ، زندگینامه داستانى شهدا و فیلمنامه نویسى قلم مى زند. وی به سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد . از جمله فیلم هایى که نوشته و به مرحله تولید رسیده و به نمایش درآمده، فیلم سینمایى «آخرین نبرد» به کارگردانى حمید بهمنى و «بهشت منتظر مى ماند» به کارگردانى محمدرضا آهنج است.
«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «دوستان خدا حافظى نمى کنند»، «داستان بهنام »، «داستان مریم»، «تولد یک پروانه» و «جام جهانى در جوادیه» از معروف ترین آثار داستانى وی است که تاکنون چهار دوره جایزه کتاب سال، ادبیات دفاع مقدس ، کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان و ده ها جایزه دیگر را کسب کرده است.
«آخرین گلوله صیاد» زندگینامه داستانی شهید صیاد شیرازی «داستان مریم» زندگینامه داستانی شهید مریم فرهانیان خداحافظ کرخه (اولین اثر او) / 1369 بهشت برای تو / 1370 ایرج خسته است / 1373 مین نخودی / 1375 آخرین سوارسرنوشت / 1376 آقای شهردار / 1379 داستان بهنام (زندگینامه شهید بهنام محمدی) / 1381 دوستان خداحافظی نمیکنند / 1382 مترسک مزرعه آتشین / 1382 جام جهانی در جوادیه / 1383
فارغ از این که این کتاب جابهجا پر از غلطهای تایپی و نگارشی ضایعه، و فارغ از استفادهی افراطی از علامت تعجب، و فارغ از حرفهای مفت سیاسی، و حتی فارغ از نژادپرستی و زنستیزی واضح و شوخیهای زشت و توهینآمیز توی داستانها، کتاب نه قصهای داشت که درست و حسابی بهش پرداخته شده باشه، نه شخصیتی، نه شوخیای. کتاب تهِ تهش مجموعهای بود از خاطرههایی که یه آقای پیرِ جبهه رفته توی یه مهمونی تعریف میکنه و خودش قاه قاه وسطشون میخنده و مردم هم – بیشتر به خاطر خندهی پیرمرده – لبخندکی میزنن. و مردم از شنیدن خاطرات آقاهه بدشون نمیآد، اما همچنان کاملاً ترجیح میدن برن هر کار دیگهای بکنن. در نهایت به عنوان کتاب به رضایتبخش نزدیک هم نبود. البته، نسخهای که من خوندم تعداد صفحات و عکس روی جلدش با اینی که اینجا هست متفاوته، و اون انصافاً تصویرگریِ قشنگ و خلاق و بامزهای داشت از یه آقای امیر مفتون نامی. دستش درد نکنه.
این جلد دوم مجموعه خاطرات طنز جبهه داوود امیریا هستش. این جلد خاطرات خیلییی خنده دار تر از قبلی بود. به همه پیشنهاد کردم که بخوننش. یکی از بهترین ها هستش. https://taaghche.com/book/115840
کتاب خوبی بود البته به اندازه ی کتابهای دیگشون خوب نبود ولی خوب.بعضی از داستانشون جالب بود.. این کتاب رو با خواهرم خوندم و ايشونم همین نظر رو داشت در مورد کتاب.